توصیف شب عاشورا
شب عاشورا شبی است که خلوص در خلاصهترین شکل خویش، در هیأت عاشقترین انسانها در لرزش شانهها، در کربلا چهره نشان میدهد. شب عشق بازی، شب خنده، شب تبسم، شب شوخی، شب صفا، شب وداع، شب صفای انسانهایی که بهت وحیرت فرشتگان خدا را برانگیختند. امشب بارانی از فرشته بر کربلا میبارد و اصلا ًکربلا امشب زمین نیست، سراسر آسمان است. و اصلا ً هر چه آسمان است، امشب به زمین رسیده است. همه به تماشا آمدهاند. خدا تماشاگر صحنهای است که در تمام تاریخ اتفاق نیفتاده است.
بررسی شخصیت حضرت زینب(س)
یکی از بزرگترین چهرههای شب عاشورا که همه مسئولیتهای خطیر فردا را نیز بر دوش دارد، تا صبورانه به مقصد برساند، حضرت زینب سلام الله علیهاست. هدف این است که در این مبحث شخصیت، وجود و حرکت حضرت زینب(س) را ،مخصوصاً در کربلا تحلیل و بررسی کنیم و نگاهی متفاوت به زندگی زینب(س) بیفکنیم. برای مطرح کردن این بحث ابتدا مقدمهای در قلمرو عرفان مطرح است که به آن میپردازیم تا شاید بتوان تصویری دیگر از زندگی حضرت زینب(س) ترسیم کرد. همه میدانیم که در فرهنگ دینی ما مرگ نقطهی پایان نیست. مرگ گشودن دریچهای است به لایتناهی، به بیکرانگی و یا اصلا ً آغاز حیات انسان است. آن طرف خیلی جدیتر از این طرف است. آن طرف حاصل دنیا را درو و برداشت میکنیم. هیچ چیز در این عالم گم نمیشود، تمام گمشدههایمان را در آن سو خواهیم یافت. کدام دانه در زمین فرو رفت که نرست؟ به قول مولانا:
فرو شدن چو بدیدی برآمدن بنگر غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست چرا به دانهی انسانت این گمان باشد
این دانههای فرو رفته در خاک روزی از خاک سر برون خواهند آورد. خیلی صحنهی شگفتی است. لحظهای آن روز را تصور کنیم. آن اتفاق عجیب را که قرآن به آن بسیار اشاره کرده است. شاید بدانید ۱۴۰۰ آیه از مجموع ۶۶۶۶ آیه قرآن مربوط به قیامت است ۸/ ۲۵ درصد قرآن اصلاً مربوط به مسئلهی معاد است. در اصل خداوند دارد میگوید، آن طرف را خیلی جدی بگیرید، خیلی مهم است، بیآن که این دنیا را هم فراموش بکنید، به تعبیر مولا امیرالمؤمنین علی(ع): «دنیا مَتجَر اولیا الله است.» دنیا تجارتگاه دوستان خداست. از این جا معلوم میشود که ما در این دنیا تدارک آنسو را میبینیم. عاقلانهاش هم همین است. مثلاً دو ساعت قصد نشستن در مکانی را داریم؛ برای خودمان پیشبینی دو ساعت را خواهیم کرد، به اندازهی حضور دو ساعتمان تدارک دیدهایم. باران است چتری با خودمان میآوریم لباس گرمی میپوشیم، خیلی وسیله با خودمان نمیآوریم. هیچکس با خودش پتو نمیآورد، لحاف نمیآورد، امکانات لازم ندارد که بخواهد بخوابد، قرار است دو ساعت باشیم. اگر این میزان زمان ما بیشتر بود، به شکل دیگری عمل میکردیم، اگر یک هفته بود به شکل دیگری، اگر یک ماه، یکسال، پنج سال، صد سال. آن دنیا بینهایت زمان است، آن جا دیگر کرانه ندارد، مرز ندارد. توجه داشته باشید برای رفتن به سرای دیگر چهقدر باید توشه با خودمان ببریم. قرار نیست دو ساعت برویم تا اندک ابزاری با خودمان برداریم. هر چه انسان بیشتر تلاش کند اندوختههای آن طرفش بیشتر خواهد بود. یک روز هم آنها را خواهد دید. بیان قرآن این است که آنجا عملتان را میبینید، « فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرًَّهٍ خَیراً یََرَه فَمَنْ یََعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَهٍ شَرّاً یََرَه ». خوب و بد تماشا میشود. آنجا دوربینهای آخرت همهی صحنههای زندگیمان را به تماشای خودمان و دیگران میگذارند. به این خاطر آن روز واقعاً روز سختی است. گاهی وقتها ممکن است این مسئله را کودکانه ببینید، یک لحظه فکر کنید، در همین شهری که هستید صبح از خواب بلند شوید، به شما اطلاع دهند که رودخانه آتش گرفته! بروید کنار رودخانه(تصور کنید) ده لیتر بنزین، صد یا هزار لیتر بنزین یک میلیون لیتر بنزین آتش بگیرد، چه صحنهای درست میشود؟ اگر به شما بگویند خلیج فارس یکباره آتش گرفته و اگر به شما بگویند تمام دریاهای عالم آتش گرفته؟! روز قیامت خداوند اشاره دارد تمام دریاها آتش میگیرد و یک زلزله به وقوع میپیوندد که زلزلهی واقع در زمین از جنس ریشترهایی که ما میشناسیم، نیست. اصلاً جنسش با همهی زلزلهها فرق میکند همهی زلزلهها وقتی که میلرزد، اگر لرزش باشد زمین شکافته میشود و چیزهایی در زمین فرو میرود اما این زلزله بر عکس همه زلزلههاست. هر چه در زمین است از زمین بیرون میآید !”واخرجت الارض اثقالها “. مردهها از زمین بیرون میآیند خیام میگوید:
پیش از من و تو لیل و نــهاری بــودست گردنـــده فــــلــــک نیز به کــاری بـودست
پا بر سر خــاک تا به خـــــاری ننـهی این مردمک چشــم نگاری بوده است
******
این کوزه چو من عاشق زاری بودســــت در بــند ســـر زلــف نــگاری بودســت
این دسته که برگردن او مـــی بــیــنــی دستیست که درگردن یاری بودست
آن روز زیبارویان و گلعذاران نهفته در خاک سربرمیآورند. آن روز چه میبینید. دریا آتش میگیرد، فکر کنید در کنار البرز هستید،کوه دماوند قطعه قطعه به فضا پرتاب شده است. تصور کوههای چون پنبه زده شده و در هوا پراکنده چگونه است؟! ماه و زمین،کهکشانها، ستارهها به هم بریزد! خیلی ترسناک و وحشتناک است. ما آن سو خواهیم رفت. مرگ چیزی جز ملاقات پروردگار نیست،دیدار اوست؛ هیچ کس هم در این مسئله تردید ندارد. آیا کسی در شماها هست که ادعا کند من نمی میرم؟ هاشم جاوید، که شاعر نسبتاً مطرحی است شعر بسیار زیبایی دارد،که مفهوم آن این است:« یک روز پیر خرد نشسته بود کودکی نزد او آمد و از او سؤال کرد: راست ترین راستی زندگی چیست؟ آن راستی که هیچ کس نتواند در آن شک و تردید بکند؟پیر در اندیشه فرو رفت ناگهان اتفاقی، برگی از شاخه افتاد، گفت مرگ است که برای همه اتفاق میافتد. دم آخر در گوش ما زمزمه میکند الموت حق ـ حق یعنی امر ثابت امری که تغییر و شک نمیپذیرد ـ امر مسلم، مرگ خواهد بود.» مرگ ها مختلف است و هر کس به گونه ای میمیرد. هر قدر بخواهند مسئله را حل کنند بهانههای جدیدی برای مرگ پیدا میشود. به نظر من هر پدیدهی جدید علمی میتواند بهانهی تازهای برای مرگ باشد. در عین حال که بعضی وقتها عاملی است که میتواند ما را از مرگ نجات بدهد. پارادوکس شگفتی است که در دنیا وجود دارد هی میسازند که مسئله مرگ را حل کنند همین چیزها اتفاقاً خودشان ابزار مرگ میشوند. پس در مرگ شکی نیست، همه میمیرند. ما بحثمان الان دربارهی خود مرگ نیست.
انواع مرگ از دیدگاه عرفا
عرفا میگویند چهار نوع مرگ وجود دارد،که تحت عنوان “موت ارادی ” از آن یاد میکنند. الان ممکن است فکر کنید این بحث چه ارتباطی به حضرت زینب(س) دارد؟ عظمت انسان این است که همین مرگ را برای خودش انتخاب کند، (موتوا قبل ان تموتوا )، قبل از اینکه بمیرانندتان بمیرید. نوع مرگ را خودتان انتخاب کنید. یک نوع موت ما داریم که به آن میگویند ” موت احمر ” یعنی: مرگ سرخ که آن را میگویند “موت الجامع “در عرفان گاهی از آن به عنوان جهاد اکبر یاد میشود. جهاد اکبر یعنی: مرگ خصلتهای ناروایی که در جان لانه میکنند، و ما را تباه میکنند، ما را از موضع انسانیمان دور میکنند، تصمیم بگیرید این صفات ناپسند را در خودتان بشکنید. ما خودخواه هستیم. این آفت، جان ما را میمیراند. یاران پیغمبر از صحنهی نبرد برگشته بودند غبار به سر و صورتشان نشسته بود. وقتی خدمت پیغمبر رسیدند. پیغمبر(ص) نگاهی کرد و فرمود: « مرحبا بِقَومِ قضی الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر » آفرین به قومی که جهاد کوچک را پشت سر گذاشتهاند و الان جهاد بزرگ را در پیش رو دارند. به قول مولانا:
ای شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمـــــــــــی زو بتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هـــــــــــوش نیست شیر باطن سُخرهی خرگوش نیست
قد رجــعـــنــا من جــهاد الاصـــــــغــرم با بتی ما در جـــهـــــــــاد اکبــــــریـم
سهل دان شیری که صــفها بشکند شیر آن باشد که خود را بـــشـکند
می توانی خودت را بشکنی به قول پوریای ولی:
گر بر سر نفس خود امیری مردی گر بر دگران خرده نگیری مردی
مردی نبود فتــــــــــاده را پـــــای زدن گر دست فتاده را بگیری مردی
یک آدم ضعیف پیدا میکنیم شروع میکنیم قدرت نمایی. حالا گاهی وقتها خودنمایی ظاهری، میتوانیم خوب دستش بیندازیم. آقا من به قدرت رسیدم حالا شروع کنم دیگران را بشکنم، له کنم. کمال نیست. هنر این است که انسان هنگام قدرت، قسمت بالای وجودش، تعطیل نشود در اوج توانمندی خوب بتوانیم فکر کنیم، خوب بتوانیم تصمیم بگیریم، خوب بتوانیم عمل کنیم، امیرالمومنین سه نکته را میفرماید: هنگام خشم نه تصمیم ـ نه تنبیه ـ نه دستور، هیچکاری انجام ندهیم، چون حالت طبیعی نداریم، در این موقعیت یک آدم غیرطبیعی هر کاری بکند بعداً جز پشیمانی هیچ رهآوردی نخواهد داشت، زیرا خشم حالت برافروختگی است که فقط احساس داغ تهاجمی به انسان میدهد و فرد در این حالت فکر نمیکند و ممکن است هر اتفاقی بیفتد. اما اندکی بعد که این التهاب فرونشست، پشیمانی به بار میآورد. برای همین سفارش شده وقتی خشمگین شدید زود حالتتان را عوض کنید، ایستادهاید، بنشینید،اگر نشستهاید دراز بکشید،آب دمدستتان است کمی بنوشید تا این رادیاتور وجودتان که به جوش آمده فروکش کند. موت احمر یا جهاد اکبر جنگیدن با خصلتهای منفی است؛ که ما داریم شب عاشورا شب پالایش آخرین بازماندههای خصلتهای احتمالی منفی در یاران است، تا پاک پاک بشوند. خالص خالص و بعد بتوانند فردای بزرگ را رقم بزنند چون کجها راست نمیآفرینند “از کوزه همان برون تراود که در اوست” کسی میتواند راه راست را انتخاب کند که درون راست و درستی داشته باشد. این است که امشب شب تصفیه است. امشب برای یاران اباعبدالله موت احمر اتفاق میافتد، البته در فرهنگ ما تا میگویند مرگ احمر، خون و شهادت را به یاد میآوریم، عرفان این تعبیر را ندارد. موت احمر جهاد اکبر است مقابلهی با خویش اینکه در سخت ترین حالتهابتوانی بایستی.
زینب(س) بالاترین نمونهی موت احمر
آیا میتوان نمونهای بالاتر و برتر از زینب(س) در این عرصه یافت؟ اگر باران ببارد و ما زیر باران خیس شویم و این امر منجر به سرماخوردگی ما شود، باعث میشود ما بخشی از فعالیتهای خود را کنار بگذاریم. اما در کربلا باران معمولی نیست، باران تازیانهی سنگ و شماتت بر زینب میبارد در این موقعیت حضرت زینب(س) ایستادگی میکند و مصداق بارز موت احمر یا جهاد اکبر در وجود نازنین حضرت زینب(س) متجلی است. فردا شب هم وقتی که صحنه تمام شده، تازیانه خورده، شکسته شده، شهیدان در کنارش روی خاک افتادهاند، بچهها ناتوان و زخمی، اصلا غریب و تنهاست، با خدای خود مینشیند، زمزمه میکند با تمام شکستگیاش. امام سجاد می فرماید:« من نگاه کردم دیدم عمه نشسته اما تهجد و نماز شبش را فراموش نکرده، ارتباط و اتصالش را با پروردگار قطع نکرده، جزع نمیکند، اعتراض نمیکند، محکم ایستاده، دارد به برنامهی بعد میاندیشد.»در وجود زینب(س) هیچ صفت منفی که در او سستی، فتور، عقبگرد و توجیه ارزش شکن بیافریند، نیست.
منبع:روز دهم۲، مجموعه سخنرانی های عاشورایی دکتر محمد رضا سنگری، مرکز پژوهش ونشر فرهنگ عاشورا، خورشید بارن، زمستان۸۶،صص۸۹-۸۲