تاریخ بشر سرشار و مملو از رودررویی های حق و باطل است. نبرد میان نور و ظلمت و مقابله ی هدایت و گمراهی. و نغز آنجاست که حق گر چه هماره در ظاهر مظلوم است و غلبه ی ظاهری از آنِ سیاهی ظالم، اما جاودان و همیشگی نور است و حقیقت که مانده است و می ماند.
و اگر نظری بر دفتر خلقت انسان بیفکنیم این روایت همیشگی بوده است. قتل هابیل مظلوم، نماد راستی فرزند آدم به دست قابیل ظالم که علمدار جبهه ی تباهی و فساد و غرور است. به آتش افکندن خلیل خدا به دست نمرود رو سیاه، فرو افکندن یوسف خوبان در چاه حسادت و کوته بینی بدان، تهدید و آزار و شکنجه ی کلیم خدا به سیاست سمبل جهل و تفرعن، به صلیب کشیدن مسیح روح خدا و بی پایانی مصائب خاتم رسولان از جهل و تباهی و نادانی؛ همه و همه روایتگر مظلومیت حقیقت است…
اما روشنی در آنجاست که در عین مظلومیت، حق هماره جاودان و ماندنی است و باطل به رغم ظاهر چیره شونده و متغلب، فانی است و زود رفتنی. اینجاست که اگر آتش به دل آدمی از غربت و مظلومیت حیدر و مولای عاشقان و عارفان افکنده می شود تسلای روح و روانش، ابدی ماندن راه بی نهایتی است که در سایه ی عنایت علی(ع) گشوده می شود و اگر خون به جگر می شود از غم تنهایی و تنهایی و تنهایی زهرای محمد(ص)، دل شاد می شود از نوید طلوع و ظهور کوکب هدایت و منجی عدالت در آخرالزمان که شفا بخش است و مرهم گذار.
با این حال، در میان همه ی این ها روایت مظلومیت، غربت، تنهایی و صبوری کریم اهل بیت نور و عصمت، روایت دیگری است. نور چشم و محبوب خاتم انبیا که به چشم خویش در بند شدن عظمت تاریخ به ریسمان جهالت و عناد و غضب و دنیا دوستی به ظاهر متشرعان را می بیند، پرپر شدن یگانه یاس آسمانی را تاب می آورد، شکافته شدن خورشید به تیغ جهل و تحجر و خارجی گری را نظاره می کند و دست آخر معجون خدعه ی سیاه باطن ترین ابنای بشر با خیانت و رذالت بیوفاترین یاران و همراهان را در فراز صلح تحمیلی و عروج آسمانی اش مزمزه می کند. یار دل نوازی که حکایتگر هدایت و رحمت است و بی مزد و منت راه مقصود را بر گم گشتگان شب سیاهی و ظلمت می گشاید و شراب طهور ولایت را بر رندان تشنه لبِ ولی نشناس عرضه می دارد و تنها و غریب و مهجور می ماند… و بی تردید این حسن مجتبی(ع) است که دیباچه ی دفتر عشق عاشورا را به صبوری و عظمت و شکوه خویش، امامانه می نگارد و پیشگوی نیزه ی تیره بخت و رو سیاهی که بناست آفتاب را بر سر خویش حمل کند، پیکان های جهالت و کور دلی ست که تابوتش را نشانه می روند…
نوای نی، نوای غم است و بیدلی و شیدایی و نینوای دوم، روایتگر حُسن جاودان حسن و حسرت پایدار دیدگان فرو بسته بر حُسن و جمال است.
نینوای دوم روایتگر دردمندی و تنهایی آفتاب خوبان و بخشنده ی اهل بیت پاکی هاست…
* کوفه – سال چهلم – نوزدهم رمضان
علی(ع) از سفره ای که ام کلثوم برایش چیده، تنها چند لقمه بر می گیرد و آنگاه به محراب عبادت می رود و تا قبل از طلوع آفتاب به نیایش می پردازد. سیمای او دیگر سیمای آن پهلوان و یکه تاز کارزار و معرکه های جنگ نیست در چهره او چیزی جز انتظار دیده نمی شود.
علی(ع)قبل از اذان صبح از منزل دخترش بیرون می آید و راهی مسجد می شود. شب نوزدهم ماه رمضان … شب قدر است.
عده ای در مسجد شب را به صبح رسانده اند. عده ای قرآن به سر دارند. عده ای در حال نمازند… و عده ای به خواب رفته اند. دستی بر شانه ها آنها را به خواندن نماز صبح ترغیب می کند…
دستی بر شانه های ابن ملجم او را نیز از خواب بیدار می کند!…
چه کسی او را برای انجام مأموریتش صدا کرده است، تا در آن سحرگاه غم انگیز به جای صوت اذان، صوت دیگری در مسجد طنین انداز شود؟… «فزت و رب الکعبه!»
امام در بستر است. ابن ملجم را دستگیر کرده اند، گر چه دیگر شمشیر زهرآلودش فرود آمده…
و تنها شمشیر او فرود آمده… و دو شمشیر دیگر در نیام خود باقی مانده اند. فرزندان علی(ع) در کنار پدر حضور دارند. او از آنها صبر و حوصله می خواهد و عمل به وصیتش:
ای پسران من با مردم به گونه ای آمیزش و معاشرت داشته باشید که اگر از نظرشان دور شدید دل در هوای شما داشته باشند و اگر پنهان شدید بر شما بگریند… دنیا را نجویید، اگر چه او شما را بجوید و به چیزی از دنیا که از شما گرفته شده و از دست شما رفته است، تأسف نخورید. به حق سخن بگویی و به هدف پاداش آخرت کار کنید…
نیابم شما را که در خون مسلمانان فرو روید به بهانه اینکه بگویید امیرمؤمنان کشته شده و بدانید که در برابر من جز کشنده ی من، کسی نباید کشته شود. بنگرید چون من از ضربت او از دنیا رفتم، یک ضربت به او بزنید، و او را مثله نکنید!…
امام،حسین(ع) را که فرزندان او روزی ادامه دهنده ولایت اویند، سفارش می کند به تقوای الهی در بی نیازی و نیازمندی، به سخن حق در خشنودی و خشم، میانه روی در حال فقر و بی نیازی، عدالت نسبت به دوست و دشمن و کار و کوشش در حال نشاط و بی حالی…
و…
و می گوید:
ای پسرم، آن شری که به دنبال آن بهشت است، شر و بدی نیست و آن خیر و خوبی که پیامد آن جهنم است، خیر و خوبی نیست و هر کس که به قسمت های الهی راضی باشد بر آنچه از دست او رفته غمگین نشود. و هر کس چاهی برای برادر خود بکند خود در آن افتد و کسی که پرده ی دیگری را بدرد، پوشیده های شرمگین خانه اش رسوا و آشکار شود و…
مبنع: ویژهنامهی نینوا، محرم۱۴۲۹ ، مرکز آموزش سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران،