گردآورندگان: سمیه تقیزادگان، فرخنده بدر(۱۳۸۸)
دستاوردهای مجالس حسینی:
۱-ترویج معارف دینی
بدون تردید یکی از شیوههای بسیار موفق مبلّغین شیعه در طول قرنهای متمادی، بهرهگیری از مجالس سوگواری حسینی(ع) میباشد. اساسا روضهخوانی و برپایی عزا در ماتم سالار شهیدان حضرت حسینبن علی(ع) وسیلهی بسیار ارزنده و مؤثر برای تبلیغ معارف دین و احکام الهی است. مردم مشتاق و شیفتهی اهلبیت(ع)، با عناوین مختلف مجالس حسینی تشکیل داده و زیر پرچم آن طلایهدار حق و عدالت جمع شده و به بیانات گویندگان گوش فرا میدهند. محافل حسینی انگیزهی خوبی است که در پرتو آن دین و معارف آن تبلیغ شده و به مخاطبین تبیین شود.
حضرت امام خمینی(ره) در این زمینه میفرماید: الآن هزار و چهارصد سال است که با این منبرها با این روضهها و با این مصیبتها و با این سینهزنیها، ما را حفظ کردند تا حالا آوردهاند اسلام را. هر مکتبی تا پایش سینهزن نباشد، گریهکن نباشد تا سر و سینه نزنند حفظ نمیشود. ما باید برای یک شهیدی که از دستمان میرود، علم به پا کنیم، نوحهخوانی، گریه و فریاد کنیم. این نکته را نباید مسلمانان بلکه مسیحیان نیز دریافتهاند چنانکه یکی از کشیشان مسیحی به یک عالم شیعه از اهل کراچی پاکستان گفته است: اگر ما فقط حسین شما را داشتیم، میتوانستیم عالم را زیر پرچم او در آوریم، به این صورت که در هر جا پرچمی به نام حسین میافراشتیم و مردم را به اطراف آن جمع نموده و برنامههای دینی خود را منتشر میکردیم.
۲ ـ ارائه الگوهای تربیتی:
برپایی مجالس حسینی و آشنا سا.رجال کشی،ص۱۸۷-بحار،ج۴۴،ص۲۸۹
ختن مخاطبان با اهداف عالی و سفات پسندیده حماسهسازان عاشورا، در حقیقت ارائه کردن الگوهای کامل و تربیت یافته میباشد که در آن تمام صفات نیک برای مردم تجسم مییابد که دهها صفت نیک انسانی از حماسهسازان مکتب عاشورا میتوان آموخت و در مجلس عزاداری آن حضرت به دیگران ارائه نمود. بدین ترتیب عشق و محبت آنان در جان مخاطبان رخنه کرده و با عواطف و احساسات آنان عجین میشود حضرت عباس(ع) به عنوان الگوی وفاداری و ایثار و شهادت، زینب کبری(ع) اسوه صبر و فداکاری، پر به عنوان یک گناهکار نادم و پشیمان، قیسبنمسهر نمونه راستین دراداری، مسلمبنعقیل پیشتاز اجرای حق و عدالت، جون و اسلم معیار قومیتزدایی، ابوسمانه صیداوی در اهمیت به نماز، حضرت علیاکبر(ع) در عشق به جانبازی و شهادت در راه حق و سبقت در دفاع از اهلبیت(ع)، حضرت سکینه و سایر زنان اهلبیت به عنوان پاسداران عفت و حجاب و اموهب الگوی زنان عالم در غلبه دادن احساسات بر ایمان و عشق به الله، زهیربنقین پیشتاز انتخاب برتر، حبیببنمظاهر پیرمند سعادتمند و در یک کلام حضرت امام حسین(ع) به عنوان کاملترین الگوی انسانیت که از هر لحاظ لیاقت و شایستگی امامت و مقتدابودن را برای یک امت داراست. همچنین در کنار آشنایی با اسوههای حقیقی انسانیت با چهرهی افراد بد و منفی نیز آشنا شده و بر عبرت گدفتن از تاریخ آنان و آگاهی در مورد ریشهها و زمینههای گناه، عوامل پدید آورنده رفتارهای بد، در مجالس حسینی روشن شده و به علل آنان نیز در آن مراسمها پرداخته میشود.
۳ ـ تبلور وحدت:
مجالس حسینی یکی از عوامل وحدت به حساب میآید؛ زیرا از آنجایی که حضرت سیدالشهدا(ع) مصداق بارز رهبری حق در مقابل باطل میباشد، در مناسبتهای مختلف به ویژه در روز عاشورا شیعیان و دوستداران حضرتش به نشانهی اظهار علاقه و حمایت از آرمانهای والای آن گرامی در یک صف واحد و با هدف مشترک در مقابل اهل باطل جبههگیری نموده و به فرمان پروردگار متعال جامهی عمل میپوشانند که فرمود:« وَ اعْتَصمُوا بـِحَبْلِاللهِ جَمیعاً وَ لاتـَفـَرَقـُوا» به ریسمان الهی چنگ زده و متفرق نشوید.
به فرموده امام صادق(ع) بارزترین مصداق«حبلالله» اهلبیت میباشد. در میان آن گرامیان تمسک به امام حسین(ع) اهمیتی به سزا دارد. آری، بزرگداشت حماسه عاشورا وحدت آفرین است. در آن روز و در آن مجلس
همه یک صدا فریاد «یاحسین» سر میدهند و با سیاهپوش کردن اماکن مقدس وپوشیدن لباس یکرنگ، یک وحدت عملی به تمام معنا را به نمایش میگذارند.
از اقتدار و قدرتی که از این وحدت حسینیان ظهور مییابد، در طول تاریخ بارها ثمرات درخشان برداشته شده است که نمونهی بارز آن درعصر ما پدیدهی شکوهمند انقلاب اسلامی است که ملت ایران با اجتماع درزیر پرچم امام حسین(ع) همبستگی وهمدلی خود را متجلی ساخته و رژیم ستم شاهی تا دندان مسلح را سرنگون کردند.
بدین جهت امام خمینی(ره) فرمود: عاشورا را زنده نگهدارید که با زنده نگهداشتن عاشورا کشور شما آسیب نخواهد دید. همچنانکه امام صادق(ع) در تبیین فلسفهی قیام حسینی فرمود: پروردگارا حسین تمام هستی خود را در راه تو فدا کرد تا بندگان تو را از تاریکی جهل و نادانی و حیرت و گمراهی نجات بخشید.
این نکته نه تنها در میان مسلمانان مسلّم و قطعی است، بلکه دانشمندان غیر مسلمان نیز به نقش مهم مجالس حسینی(ع) در تحرّکآفرینی جامعه اقرار دارند. مسیو ماربین مورخ مشهور آلمانی در این مورد میگوید: هیچ چیز مانند عزاداری حسین(ع) نتوانست حسّ سیاسی در مسلمانان ایجاد کند.
۴- پالایش روح و تزکیه نفس:
یکی از دلایل قیام و شهادت امام حسین جلوگیری از منکرات و پیرایش دین است بدعتها، کجرویها و خرافات حاکمان نا اهل و خودکامه و اصلاح آنان بوده است. همچنانکه آن گرامی فرمود: من برای اصلاح امّت جدّم به پا خواستم، هدف من امر به معروف و نهی از منکر و حرکت در مسیر جدّم رسولالله و پدرم علیبن ابیطالب است.
بنابراین یکی از ثمرات و برکات مجالس حسینی را میتوان جلوگیری از منکرات و هدایت افراد آلوده و تهذیب نفوس با استعداد دانست. آمار نشان میدهد که در ماه محرّم، صفر و رمضان که مجالس حسینی برپاست و همهی دلها به سوی سالار شهیدان –که مظهر صفات حق میباشد- معطوف است، گناهان کم شده و خلافکاریها به پایینترین حدّ خود میرسد. چقدر انسانهای آلودهای که به برکت مجالس حسینی یکباره از منجلاب گناهان و تاریکی غفلت و شرارتها دست کشیدهاند و با پناهنده شدن به کشتی نجات به ساحل سعادت رسیدهاند. چراکه «إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینه النّجاه»
آنان به یمن برکت همین مجالس در مکتب امام حسین(ع) تربیت و گاهی در یک شب راه صد ساله پیمودهاند و از دنیای پست شهوات نفسانی به عالم معنویت و تقوا و تهذیب گام نهادهاند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: همانا که برای پروردگارتان در روزگار شما نسیمهای رحمتی است که تلاش کنید خود را وزش نسیمهای الهی قرار دهید.
عاشورا و مجالس حسینی و در یک کلام تمام زمانها و مکانهایی که به نوعی با امام حسین(ع) در ارتباط هستند، میتوانند از بهترین موارد وزش نسیم الهی و محلّ ریزش حق باشد.
۵- تعظیم شعائر الهی:
قرآن میفرماید:
«و مَن یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإنّها مَن تَقوَی القُلوُبِ؛»
هر کس شعائر الهی را بزرگ شمرد این از تقوای دلها حکایت میکند.
در این راستا بزرگداشت مجالس حسینی را میتوان از بارزترین نمونههای تعظیم شعائر الهی دانست. امام رضا(ع) به همین جهت به دِعبل فرمود: «ای دعبل! برای جدّم حسین(ع)؛ مجالس عزا به پا دار و مرثیه بگو؛ چراکه تو تا آخر عمر یاور و مداح ما اهلبیت هستی. از یاری ما تا میتوانی کوتاهی نکن!
بزرگداشت مجالس امام حسین(ع) آنچنان ارزشمند است که امام زمان(عج) در زیارت ناحیه مقدسه میفرماید: «و اُقیمَت علیکَ الْمَأتَمْ فی أعلی عَلّیّینَ»
ای جدّ بزرگوار! در عزای تو مجالس ماتم در اعلی علّیّین و عالم ملکوت توسط اهل آسمان برپا گردید.
* دلایل قرآنی عزاداری:
پیش از پرداختن به بحث عزاداری از دیدگاه قرآن لازم است به این نکته اشاره کنیم که اگر برای یک عمل و رفتاری دلیل بر نفی و اثبات آن وجود نداشته باشد، از نظر عقلی بنود دلیل به معنای آن نیست که آن عمل یا رفتار غیر مشروع است؛ چنان که از نظر شرع نیز روشن است که صرف نبودن استدلال دلیل بر غیر مشروع بودن نیست وگرنه بایستی بسیاری از اعمال و رفتار مسلمانان را که در صدر اسلام نبوده و پس از آن پدید آمده غیر مشروع دانست. علمای اصول میگویند اگر در موردی که حکمش روشن نیست و از نظر شرع دلیلی برای اثبات یا نفی آن نیامده اصل و قاعدهی برائت از حکم یا اصالهالنفی به معنای استصحاب عدم حکم جاری میشود؛ چنان که قاعدهی معروف قبح بلابیان، و آیات نفی عذاب بدون حجت، این اصل را تأکید میکند. برپایی مجالس در ایام ولادت پیامبر اکرم(ص) و بزرگان دین، یا برپایی مجالس عزا بویژه در سالگشت شهدای کربلا از مواردی است که میتواند مصداق این قاعده قرار بگیرد. در عین حال ما دربارهی مراسم عزاداری به بررسی قرآن و سنت میپردازیم تا اثبات یا نفی آن روشن شود. شاید در اذهان بسیاری این پرسش پیدا شود که آیا قرآن کریم که خود جامع تمامی احکام و معارف و منبع شناخت دین میباشد از عزاداری و سوگواری سخن گفتهاست؟ و آیا در قرآن شاهد و قرینهای بر اثبات و یا نفی عزاداری و یا تقسیم آن به انواعی وجود دارد؟ در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مشروعیت بلکه بلکه رجحان عزاداری و اثبات آن را ثابت میکند. در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم:
۱- عزاداری فریاد ستمدیدگان برعلیه ستمگران
(لا یحبُّ اللهُ الجَهرَ بالسّوءِ مِنَ القَولِ إلّا مَن ظُلِم) نساء/۱۴۸
خداوند متعال فریاد زدن به بدگویی را دوست ندارد جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفتهاند.دراین آیه دو فراز وجود دارد؛ نخست میفرماید: «لا یحب الله …» خداوند متعال بدگویی و افشای عیوب دیگران را دوست ندارد؛ جز کسانی که به حقوقشان تجاوز شدهاست و اینگونه افراد استثنا شدهاند.
دوم: «الّا مَن ظُلمَ»؛ این فراز هشداری است به همهی ستمگران که خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازهی فریاد و افشاگری داده بلکه چنین فریادی محبوب ذات اقدس الهی قرار گرفتهاست.» و به طور یقین فریادها و عزاداریهایی که در این راستا باشد از مصادیق «جهر من القول» است که خداوند متعال آن را دوست دارد.
۲- عزاداری، تحکیم ولایت
(إنَّما ولیکُمُ اللهُ وَ رسولهُ وَالَّذین آمنوا الَّذینَ یقیمونَ الصلوهَ و یُؤتونَ الزّکاهَ وَ هُم راکِعون) مائده/۵۵؛
به تحقیق سرپرست شما خدا و رسول و کسانی هستند که به خدا گرویده و نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
«هرچند ظلمدارای اقسام و مراتبی است مانند ظلم به نفس، ظلو به یتیمان و … اما بزرگترین ظلم، آن است که به حقوقی که خداوند برای برخی از افراد قرار دادهاست تجاوز شود. به عبارت دیگر خداوند برای برخی از افراد حقی قرار داده و آن حق ولایت و امامت است؛ روشن است که تعدی به حق خدادادی بزرگترین ظلم است، زیرا سایر ظلمهای فردی و تجاوزات اجتماعی از آن سرچشمه میگیرد. بنابراین ستیزه با حاکمیت ولی خدا، و سایر ارزشها ظلم و ستمی بزرگ و ناروا است. بیتردید امام حسین(ع) یکی از کسانی است که خداوند متعال حق ولایت و حاکمیت برای ایشان قرار دادهاست و یزید و یزیدیان جزو طاغوتاند و غاصب حاکمیت الهی و لذا نباید مسلمانان حاکمیت آنها را قبول کنند. از این رو مردم کوفه در برنامههای خود اظهار داشتند که ما ولایت معاویه را نمیپذیریم و شما هر چه زودتر به سوی کوفه بشتابید. آن حضرت با همهی مشکلات و موانع موجود، به دعوت آْنان پاسخ مثبت داد، اما دشمنان اهلبیت با تمام امکانات در برابر نهضت کربلا ایستادند و با شهادت آن حضرت خسارت و ظلم بزرگی بر پیکر امت اسلامی وارد ساختند.»
عزاداری، با بیان شعر و مدیحهسرایی و بیان مصائب و گردهماییهای گسترده، مقام و جایگاه ولایت را برای مردم تبیین نموده، و با برائت و دشمنی جستن از دشمنان ولایت و امامت، این جایگاه را تحکّم میبخشد.
۳- عزاداری و مودت اهلبیت
(قُل لا أََسئَلُکُم عَلَیهِ أجراً المَوَدَّهِ فِی القُربی) شوری/۲۳
از آیات مهم و بسیار دقیق در قرآن کریم که ثمرهی توحید و خلاصهی رسالت و دعوت تمام پیامبران و حاصل بعثت و رسالت اشرف پیامبران حضرت محمد(ص) است، آیهی معروف به «مودّت» است. قرآن کریم دوستی خاندان پیامبر را بر امت اسلامی فرض دانسته و محبّت آنان را پاداش زحمات طاقتفرسای پیامبر اسلام(ص) در راه ابلاغ رسالت قرار دادهاست. اگر کسی به راستی حقیقت این آیهی کریمه را محور و سرلوحهی زندگی خود قرار دهد در تمام ابعاد اعتقادی و عملی به اوج کمالات و درجات عالی نایل خواهد شد.
بدیهی است که عزاداری و اعلام محبت به اهلبیت(ع) و اعلام انزجار از قاتلین و دشمنان آنان از کمترین مراتب مودت نسبت به آنان است و البته چیزی است که جامعهی اسلامی به آن نیاز دارد. خداوند متعال مودت اهلبیت را بر همهی مسلمین واجب کردهاست، آن را بعنوان یک نیاز حیاتی برای جامعهی اسلامی معرفی کردهاست؛ (قُل ما سَئَلتُکُم مِن أجرٍ فَهوَ لَکُم) سبأ/۴۷
بگو آنچه که بعنوان اجر از شما خواستیم (مودت خاندانم) پس به نفع خودتان است.
مودت آنها یعنی دوستی و پذیرش حاکمیت و سرپرستی متخصصان معصوم که مظاهر و جانشینان خداوند هستند و نیز تلاش برای برقراری مکتب و حاکمیت آنها بر همه جهان.
از این رو مودت اهلبیت(ع) که پاداش ابلاغ رسالت خاتم پیامبران است طلب میکند تا با زبان گفتار و کردار، اشک و اندوه، مرثیهسرایی و لعن و نفرین بر قاتلان آنها در سوگ آن عزیزان اندوهناک بود و به یادآوری ویژگیها و خصلتهای الهی شهیدان پرداخت و بیتردید برپایی چنین مجالس و عزاداریهایی جز بیان حقایق چیز دیگری در بر ندارد.
۴- عزاداری و یاد ایامالله
(وَ لَقَد أرسَلنا موسی بآیاتِنا أن أَخرِج قَومَکَ مِنَ الظُلُمات إلی النّورِ وَذَکِّرهُم بأیّامّ اللهِ إنَّ فِی ذلِکَ لَأیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شکورٍ) ابراهیم/۵
به راستی که ما موسی را با آیات خویش فرستادیم، که ای موسی قوم خود را از تاریکیها به سوی نور خارج کن و روزهای خدا را به یاد آنها بیاور که در این کار برای هر صبور و شکرگزاری نشانهها (و عبرت) است.
بدیهی است که یادآوری ایام الهی خود از مصادیق و روشهای خارج کردن مردم از ظلمت به سوی نور است.
مرحوم علامهطباطبایی درباره «ایامالله» چنین میفرماید: «شکی نیست که مراد از «ایام» ایام مخصوصی است، و نسبت دادن ایام مخصوص به یاد خدا با اینکه همهی ایام و موجودات از خداست، حتماً به خاطر حوادثی است که در آن ایام مخصوص بوجود آمده و امر خدای تعالی را ظاهر ساختهاست، که در دیگر ایام چنین ظهوری رخ نداده است، پس به طور مسلم مقصود از ایام خدا، آن زمانهایی است که امر خدا و آیات وحدانیت و سلطنت او ظاهر شده، و یا ظاهر میشود، مانند روز مرگ، که در آن روز سلطنت آخرتی خدا هویدا میشود، و اسباب دنیوی از سببیّت و تأثیر میافتد، و نیز مانند روز قیامت که هیچکس برای دیگری مالک چیزی نیست و برای کسی کاری نمیتواند بکند، و همهی امور تنها به دست خداست. و نیز مانند ایامی که در آن قوم ثمود و هود و عاد در آن ایام به هلاکت رسیدهاند، چون اینگونه ایام: ایامی هستند که قهر و غلبهی الهی در آن ظاهر گشته، و عزت خدایی، خودنمایی کردهاست. ممکن هم هست ایام ظهور رحمت و نعمت الهی، جزء این ایام بوده باشد، البته آن ایامی که نعمتهای الهی آنچنان ظهوری یافته که در دیگر ایام به آن روشنی نبوده است، مانند روزی که حضرت نوح و یارانش از کشتی بیرون آمدند و مشمول سلام و برکات خدا شدند، و روزی که ابراهیم(ع) از آتش نجات یافت، و امثال اینها؛ زیرا اینگونه ایام، مانند ایام مذکور دیگر، در حقیقت نسبتی به غیر خدا نداشته، بلکه ایام خدا و منسوب به اویند، همچنان که ایام امتها و اقوام را به آنها نسبت داده، که از آن جمله است ایام عرب، مانند «روز ذیقار» و «روزنجار» و «روزبغاث» و امثال اینها.
ایام میلاد و شهادت معصومین(ع) قطعاً از «ایامالله» است که یادآوری آنها برای سازندگی و خروج انسان از تاریکی به سوی نور لازم و سازنده است. عزاداری برای معصومین(ع) نیز از آن جهت که انسان را به یاد آنها و دستورات و خواستههایشان از ما و نیز وظایف ما در قبال آنها و مصایبی که به آنها رسیده، میاندازد، از مصادیق «یاد ایامالله» است.
۵- عزاداری و بزرگداشت شعائر الهی
(وَ مَن یُعَظَّم شَعائِرَ اللهِ فَانّها مِن تَقوَی القُلوبِ) حج/۳۲
کسی که نشانههای خدا را بزرگ شمارد این بزرگداشت نشانه تقوای دلهاست.
از دستورات اکید شرع مقدس اسلام برپایی شعائر دینی است. امری که تعظیم آن از تقوای قلب شمرده شدهاست. در اصل این حکم هیچ اختلافی وجود ندارد، ولی اختلاف در آن است که آیا تطبیق این حکم بر مصادیق آن به شرع واگذار شدهاست یا آنکه این تطبیق میتواند به واسطهی عرف متشرعه و عقل باشد.
مفهوم شعائر
۱- خلیلبناحمدفراهیدی: «شعرته: یعنی تعقل کردم و آن را فهمیدم»
۲- جوهری میگوید: «شعائر: اعمال حج است، و هرچه که عَلَم برای اطاعت خداوند متعال باشد جزء شعائر است … و شعائر قوم در جنگ، علامت آنان است تا برخی؛ برخی دیگر را بشناسند … و أشعرته متشعر: یعنی فهماندم او را، او نیز فهمید.»
۳- فیروزآبادی میگوید: «اشعرهالأمر: یعنی امر را به او اعلام کرد؛ و شعار حج عبارت است از مناسک و علامت حج …»
۴- ابنفارس میگوید: «اشعار به معنای اعلام از طریق حس است. و مشاعر به معنای معالم و مفرد ان شعر است، به معنای مواضعی که توسط علاماتی معلوم شدهاست.»
۵- قرطبی میگوید: «هرچیزی که برای خداوند متعال است و در آن امری است که نشانگر اعلام و اشعار میباشد به آنها شعار یا شعائر میگویند. و شعار یعنی علامت و «اشعرت» یعنی اعلام کردم، و «شعیره» به معنای علامت و شعائر خدا به معنای علمهای دین خداست.»
لفظ «شعائر» هم در موارد اعلام حسی به کار میرود که در آن جنبهی اعلامی است، و هم مطابق استعمال قرآنی در جنبهی اعلام دینی و نشر دین و گسترش نور خداوند به کار میرود. در این کلمه جنبهی دیگری نیز وجود دارد که همان بعد اعلاء و سرافرازی است. این بعد گرچه در ماهیت کلمهی شعائر یافت نمیشود، ولی در ماهیت متعلق شعائر وجود دارد. پس شعائر، دین خدا نیستند، بلکه اشاره به جنبهی اعلاء دین خدا دارد.
علامه طباطبایی میفرماید: «دوستی دوستان خدا و پیروی از آنان، مانند پیغمبراکرم(ص) و اهلبیت او و علما و بزرگان دین و قرآن و اخبار، خلاصه آنچه انسان را به یاد خدا میاندازد، در حقیقت دوستی و اخلاص نسبت به خداست و ابداً شرک نیست. بنابراین تقرب به آنها تقرب به خدا تعظیم آنها به تقوی است … زیرا شعائر خدا همان علائمی است که به سوی خدا دعوت میکند و در این آیه هیچ قید و شرطی نیست … ولی البته هیچ عاقلی منکر نیست که اعتقاد به استقلال آنها در مقابل خدا و مالک نفع و ضرر و مرگ و زندگی بودن آنها، موجب میشود که از شعائر و آیات الهی بودن، خارج شود. البته چنین اعتقادی تجاوز به حریم مقدس الهویت و شرک به خداست.»
بنابراین عزاداری برای اهلبیت(ع) و اولیای الهی از آن جهت که انسان را به یاد بزرگترین نشانههای خدا میاندازد، از مهمترین مصادیق بزرگداشت و تعظیم نشانههای خدا و از بزرگترین دلایل تقوای دل است. چرا که در این مراسم جز فراگیری مسائل دین و یادآوری شهامتها و ایثارگریهای شهیدان بزرگ اسلام، سخن دیگر طرح نشدهاست.
و شعائر حسینی از مواردی است که تمام ملتها و مکتبها را نسبت به اسلام و مذهب تشیع متوجه نمودهاست؛ و تعظیم این شعائر نشانهی آن است که دلها از هرگونه شرک و آلودگی خالص و پاک است و به زیور ایمان و نور توحید و دوستی اولیای الهی روشنایی یافته است؛ و این آیهی کریمه، انگیزه بسیار مهمی است برای عظمت دادن به شعائر حسینی و اجتناب و دوری جستن از هرگونه اهانت و استخفاف و شک و تردید در وسائل و شعائر حسینی، تا از پرتو آن، مقام بلند «تقوای قلب» که اصل، حقیقت و عالیترین مراتب تقواست نسیب انسان گردد.
۶- عزاداری یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع)
(یا أسَفا علی یوسف وَ ابیَضَّت عینَاهُ مِن الحُزنِ فَهُوَ کَظیمٌ) یوسف/۸۴
ای اندوه من بر فراق یوسف! و در حالی که اندوه خود را میخورد چشمانش از اندوه سفید شد.
روشنترین آیاتی که از سوگواری پیامبری در فراق کسی سخن میگوید، آیات ۸۴ تا ۸۶ سوره یوسف است، این آیات در ضمن توصیف حالات یعقوب پس از فقدان یوسف، تأثر شدید و حزن زایدالوصف و گریه شدید یعقوب را ترسیم میکند. ضمناً این آیات گریه طولانی حضرت یعقوب را از ویژگیهای مهم زندگی آن حضرت یاد کردهاست، چنانکه بعضی روایات نیز گریه فراوان یعقوب را بعنوان ویژگی خوب ایشان قلمداد کرده است.
زمخشری روایت کرده است که حضرت یوسف از جبرئیل مدت اندوه و گریه پدر را جویا شد، پاسخ داد: هفتاد سال به طول انجامید و دربارهی پاداش گریهی او سؤال کرد: پاسخ داد: گریه او پاداش برابر هفتاد شهید دارد.
تمسک و استمداد امام سجاد(ع) نیز مؤید این مطلب است؛ امام در پاسخ کسانی که به گریه آن حضرت معترض بودند، فرمود: «مگر شما از گریه و عزاداری یعقوب اطلاع ندارید؟ او سالیانی طولانی در فراق یوسف گریست تا بینایی خود را از دست داد؛ در صورتی که فرزندش حیات داشت و تنها از جلو چشمانش ناپدید شدهبود اما من با چشمان خود دیدم که پدرم و هفده تن از اهلبیت(ع) را شهید کردند و سرشان را از بدن جدا کردند!» قرآن در حین بازگو کردن شرح حال یعقوب نه فقط انتقادی به یعقوب نمیکند، بلکه تأثر و اندوه او را برای آگاهی انسانها در همهی نسلها منعکس میکند.
با توجه به آیات ذکر شده میتوان استنباط نمود برپایی مجالس عزا و اقسام گوناگون عزاداری نه تنها با قرآن مخالفت و ناسازگاری ندارد بلکه از مصادیق شعائر الهی، مودت اهلبیت و مبارزه با ظلم و ستم میباشد.
روایتهایی که دلالت بر گریه و عزاداری میکنند:
۱- از حسین بن علی الوشاء روایت شده است که امام رضا (ع) به من فرمود: «اِنِّ حَیثُ أَزادُوا الخُرُوجَ بِی مِنَ المَدِینَه جَمَعتُ عِیالِی فَأَمَرتُهُم أَن یَبکُوا عَلَیَّ حَتَّی أَسمَعَ …. ثُمَّ قُلتُ أَمَا إِنِّی لَا أَرجِعُ إِلَی عِیالِی أَبَداً»؛ هنگامی که خواستند مرا از مدینه به خراسان آورند عیال خود را جمع کرده و به آنها امر کردم بر من گریه کنند تا گریه آنها را بشنوم …. و گفتم آگاه باشید که من هرگز به سوی عیال خود مراجعت نخواهم کرد.
۲- امام صادق (ع) فرمود: لَمَّا قُتِلَ جَعفَرُ بنُ أبِی طَالِبٍ (ع) أَمَرَ رَسُولُ اللهِ (ص) فَاطِمَهَ (ع) أن تَتَّخِذَ طَعاماً لَأَسمَاءَ بِنتِ عُمَیس ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ وَ تَأتِیهاً وَ فَتُقِیمَ عِندَهَا ثَلَاثَهَ أَیّامٍ فَجَرَت بِذَلِکَ السُّنَّهُ أَن یُصنَعَ لِأَهلِ المُصِیبَهِ طَعَامً ثَلَاثَه ؛ موقعی که جعفر بن ابی طالب کشته شد، رسول خدا به فاطمه فرمود: تا سه روز برای أسماء همسرش شام و نهار تهیه کند و شخصاً با سایر بانوان فامیل، به تسلیت او بروند و تا سه روز در خانۀ او بمانند. از این رو سنت شرعی جاری شد که تا سه روز، برای صاحبان عزا، شام و نهار ببرند.
۳- امام رضا (ع) میفرماید: «مَن تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَی لِمَا ارلُّکِبَ مِنَّا کانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا فِی یَومَ القِیَامَهِ ذُکِّرَ بِمُصَبِنَا فَبَکی و أَبکَن لَم تَبکِ عَینُهُ یَومَ تَبکِن العُیُونَ وَ مَن جَلَسَ مَجلِساً یُحیَا مِیهِ أَمرُنا لَم یَمُت قَلبُهُ یَومَ تَجمُوتُ القُلُوبُ» ؛ هرکس مصایب ما را یاد کند و بگرید، در روز قیامت با ما خواهد بود. و هرکس مصایب ما را یاد کند، بگرید و دیگران را بگریاند، در آن روز که همهی چشمها خواهند گریست، چشمان او نگرید و هرکس بنشیند در مجلسی که در آن مجلس حق ما احیا میشود، دل او در آن هنگام که همهی دلها میمیرند، نخواهد مرد.
۴- امام باقر (ع) فرمود: «مَاتَ ابنُ المُغَیرَهُ فَسَأَلَت أُمّ سلقه النّبیُّ (ص) أن یَأذَنَ لَهَا فِی الحُضِیِّ إلَی مَنَاحَتِهِ فَأَذِنَ لَهَا» ؛ مغیره وفات یافت و ام سلمه از پیغمبر (ص) اجازه خواست که به نوحهگری او رود، اجازه یافت و رفت.
۵- «وَ أَوصَی أَبُو جَعفَر (ع) أَن یُندَبَ فِی المَوَاسِمِ عَشرَ سِنِینَ» ؛ امام باقر (ع) سفارش کرد که برای او در موسم حج ده سال گریه و زاری شود.
۶- امام صادق (ع) میفرمایند: «إِنَّما تَحتَاجُ المَرأهُ فِی المَأتَمِ ألَی النَّوحِ لِتَسِیلَ دَمعَتُهَا وَ لَا یُنبَغِی لَهَا أَن تَقُولَ هَجراً فَإذا جاءَها اللَّیلُ فلا تُؤذِی المَلَائِکَهَ بالنَّوحِ» ؛ بانوان در مصیبتها به نوحه سرایی و اشک ریختن نیاز دارند و باید اشکهایشان جاری شود، اما شایسته نیست سخنان بیهوده و باطل بگویند. ….
۷- امام صادق (ع) به فضیل فرمود: «تَجلِسُونَ و تُحَدِّثُونَ؟ قَالَ: نَعَم جُعِلتُ فِداکَ. قَال إنَّ تِلکَ المَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحیُوا أَمرَنَا یَا فُضَیل فَرَحِمَ اللهُ مَن أَحیَا أَمرَنَا یا فُضَیلُ مَن ذَکَرنا أَو ذُکِرنَا عِندَهُ فَخَرَجَ مِن عَینِهِ مِثلُ جَناحِ الذُّبَابِ غَفَر اللهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَو کانَت أَکثَرَ مِن زَبَد البَحرِ» ؛ آیا مجالس عزا برپا میکنید و از اهل بیت و آنچه بر آنان گذشته است، صحبت میکنید؟ فضیل گفت: آری قربانت گردم، امام فرمود: این گونه مجالس را دوست دارم، پس امر ما را زنده گردانید که هرکس امر ما را زنده کند مورد لطف و مرحمت خدا قرار گیرد. فضیل هرکس از ما یاد کند، یا نزد او از ما یاد کنند و به اندازۀ بال مگسی اشک بریزد خداوند گناهانش را میآمرزد، اگرچه بیش از کف دریا باشد.
۸- امام صادق (ع) در پاسخ به پرسش از مزد نوحه خوان فرمود: «لا بَأسَ بِهِ وَ قَد نِیحَ عَلی رَسولِ الله (ص)» ؛ اشکال ندارد؛ برای رسول خدا (ص) نیز نوحه خوانی شد….
۹- امام صادق (ع) میفرماید: «إِن لَم یَجِئکَ البُکَاءُ فَتَبَاکَ فَإِن خَرَجَ مِنکَ مِثلُ رَأسِ الذُّبَابِ فَبَخ بَخ» ؛ اگر حالت گریه به تو دست نمیدهد، خودت را به گریه وادار و حالت حزن و غم و اندوه به خود بگیر؛ زیرا اگر به اندازۀ هر مگسی اشک از چشم تو بیرون آید، بر تو مبارک است و جای خوشحالی دارد.
۱۰- از کاهلی روایت شده که گفت: «قُلتُ لِأبی الحَسَنِ موسی بن جَعفَرٍ (ع) إن امرَأَتِی وَ اُختِی تَخرُجَانِ فِی المَأتِمِ فَإنهَا هُمَا فَقَالَتَا لِی إِن کَان حَرَاماً انتَهَینَا عَنهُ وَ إِن لَم یَکُن حَراماً فَلِمَ تَمنَعُُنَا فَیَمتَنِعَ النَّاسُ مِن قَضَاءِ حُقُوقِنا فقال (ع) عَنِ الحُقُوقِ تَسأَلُنِی کَانَ أَبی (ع) یَبعَثُ اُمّی و أمّ فَروَهَ تَقضِیَلنَ حُقُوقَ أهلِ المَدِینه» ؛ به امام موسی بن جعفر (ع) عرض کردم که: همسر و خواهرم در مجالس ماتم شرکت میکنند و من ایشان را از این کار منع میکنم، آنان به من میگویند: اگر حرام است ما به این عمل خاتمه میدهیم و دیگر تکرار نمیکنیم، و اگر حرام نیست، پس چرا ما را منع میکنی تا مردم نیز از ادای حقوق ما خودداری کنند (در مجالس عزای ما نیایند)، آن حضرت فرمود: از حقوق سؤال میکنی؟! پدرم و مادرم و اُم فروه رخصت میداد که حقوق اهل مدینه را بجا آورند. ( یعنی رفتن به مجالس عزا و عروسی یکی از حقوق افراد است نسبت به هم و کاری عبث و اشتباه نیست).