به دور ماه من امشب محاق خونینی ست
گمان کنم خبر از اتفاق سنگینی ست
رسیده ام سر نعشی که می طپد در زخم
کبود پیرهنش نیزه پوش پرچینی ست
به جای بستر گرم و به جای بالش نرم
به روی ریگ بیابان به خواب شیرینی ست
به خون طپیده کتاب هدایت این قوم
چه روزگار فریبنده ی بدآئینی ست
برای بوسه ی مادر نمانده یک گل جا
برای عافیت کوفیان چه تصمیمی ست
به گاهواره ی خون آرمیده در گودال
که خواب تشنه لبان را امید تسکینی ست
بخواب هستی مادر، بخواب دلبندم
که شام در هوس سفره های رنگینی ست
سکوت سوخته ای دشت را می آزارد
صدای رد شدن کاروان غمگینی ست
شاعر: پروانه نجاتی