صبح مروان او را توی کوچه دید. گفت: “یک نصیحتی میخواهم به تو بکنم. اگر با یزید بیعت کنی هم برای دنیایت خوب است، هم برای آخرتت.”
حسین گفت: “إنالله و إناالیه راجعون. آن وقت دیگر فاتحهی اسلام خوانده است، با این خلیفه مگر چیزی هم از اسلام میماند؟”
منبع: آفتاب بر نی/ زینب عطایی