مقدمه
عاشورا امتحان بزرگ، در زمان و مکان خود بی نظیر بود. این روز به نوعى «یوم الفصل» بود، چرا که حد فاصلی بین دو دسته از آدمها ایجاد شد؛ یک عده فرسنگها به جلو رفتند و از خاک تا ملکوت اوج گرفتند و عده ای دیگر سیر قهقرایی طی نموده و مصداق آیه اولئک کَالأنعامِ بَل هُم اَضَل[۱] شدند
عاشورا وقتی لب به سخن میگشاید و محفل عاشقانه آن تعداد اندک را به تفسیر مینشیند آنها را متصلان به حقیقت توصیف میکند؛ زیرا مقدمه یافتن حقیقت واقع بینی و حقیقت جویی است تا واقع جو نباشی، حقیقتی را در نخواهی یافت امام(ع) آنها را با حقایق آشنا کرد چون زمینه حقیقت جویی و واقع بینی را در آنها یافته بود.
هرگاه انسانهای واقع بین و حقیقت طلب هر چند اندک باشند به حد نصاب برسند، آن روز میشود از حقایق سخن گفت[۲].
در آن حماسه عظیم و خصوصاً آن شب بزرگ تاریخ[۳]، عده ای در ساحل سپیده تن شستند و در زیر بزرگترین محراب زمین، یعنی آسمان نماز گذاردند و حماسه را اقامه بستند. آنان چون وصل به معبود بودند، آن روز بزرگ را رقم زدند چون آن شب عظیم را پشت سرگذارده بودند چنان روزی را آفریدند روزهای بزرگ، محصول شب های بزرگ است و آنان که شب بزرگ نداشته باشند روز بزرگ ندارند؛ چرا که انسانهای بزرگ توشه و توان خویش را از شب میگیرند. امام علی(ع) در توصیف انسانهای بزرگ میفرماید:
زُهَادُ اللیل وَ أُسُدُ النّهار؛
زاهدان شب و شیران روزند.
کسی که در سپیده دمان شیر باشد، یقیناً زهد شب را تجربه کرده است؛ کسی که شبانگاهان شانه هایش بلرزد و میان خویش و معبود پل ارتباطی برقرار نماید، اشک در چشمانش بیقرار میگردد و شخص آسمانی میشود و زمین، آسمان میگردد.
حقیقت آدمی در کربلا برای عده ای اینگونه بود؛ چرا که در آن دگرگونی ،معنوی مسیرهای سلوک را یک شبه طی کردند و از تن جان مال و دنیای فانی گذشته و دنیا را به سان یک منفذ و نه چشم انداز نگاه کردند.
اگر کسی به اقتضای توحید، دل دادن به یک محبوب و یا حل شدن در یک امان را بطلبد و آن را وسیله رسیدن به محبوب اصلی، یعنی خدای تعالی قرار دهد بینا میشود ولیکن کسی که شئون دنیایی و ارزشهای مادی و زودگذر آن را هدف قلمداد کند و آن را در عرض خدا قرار دهد، کور میشود. این همان معنایی بود که در واقعه عاشورا، بین سپاهیان دو طرف خود را به خوبی نمایان ساخت عارفان واقعه و عاشقان دلداده با لمحه ای از نگاه دوست بینایی یافتند که دارای سه افق؛ «افق باز»، «افق دور» و «افق روشن» بود و این سه افقهای عارفانه هستند.
افق باز، انسان را محو جمال محبوب میکند و به قول حلاج در این افق فقط معشوق میماند و بس؛ چرا که المَحَبَّهُ نارٌ تَحرِقُ ماسوى المحبوب[۴].
افق دور، انسان فراتر از سطح موجود، ابعاد دورتر و وسیع تر را میبیند و جمال محبوب، او را در دنیای دیگر سیر میدهد و تا مرحله غرق در دریاهای خون، پیش میرود و این عشق عارفانه و ازلی به آرمان، عشق به هدف و خدای تعالی است. به قول منصور حلاج به مرحله رَکَعَتان فِی العِشقِ لا یَصِحَ وُضوهُما إِلَّا بِالدَّمِ[۵] میرسد.
افق روشن، نوعی مکاشفه است. نوعی احساس اتصال، ملاقات و چشم بصیرت یافتن. امام علی(ع) در خصوص اوصاف پارسایان (متقین) تعبیر بسیار زیبایی از این افق دارد، میفرماید: فَهُمِ والجَنَّهُ کَمَن قَدرَآها فَهُم فِیها مُنَعَمونَ وهُم والنَّارُ کَمَن قَدرَآها فَهُم فیها مُعَذَّبون [۶]؛ بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمتهای آن به سر میبرند و جهنم را چنان باور دارند و میبینند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتارند .
حسین(ع) معلم تمام انسانها
وقتی حقیقت آدمی و آرمان اصیل او که خلیفه اللهی است ظهور کند، یک الگوی تمام عیار برای کسانی میشود که بخواهند مسیر آرمانسازی را طی کنند؛ خواه مسلمان یا غیر مسلمان برای آنان نقش «کتاب باز» را ایفا میکند این اعجاب بزرگ را در حماسه کربلا به خوبی شاهد هستیم، با آن که فرعونیان اجساد خندان آیینه ها را به ظاهر شکستند، همچنان پس از قرن ها، زبان منصف بعضی مستشرقان از آن الهام میگیرد. به یقین این الهام گرفتن، چیزی جز ظهور حقیقت انسان به عنوان جانشین محبوب نیست و این درس بزرگ را در قالب یک حماسه عظیم مولا به انسانها یاد داد. اگر بگوییم کربلا یک دانشگاه بزرگ است، شاید در حق کربلا و حماسه حسین(ع) اجحاف کرده باشیم؛ بلکه باید گفت دانشگاهی بزرگ برای همه اعصار که واقعیت انسان بودن انسان را در جنبه های مختلف ظلم ستیزی، آزادی طلبی و شکستن یوغ های غیرالهی و زمینی به بشریت میآموزد. این حقیقت عظیم انسانی به حدی است که در نگاه مستشرقان، بعد از قرآن و مراسم عظیم حج، پایه و اساس قدرت مسلمانان به شمار میآید، چنانچه در کلام وینستون از مستشرقان غربی به این واقعیت اشاره شده است :
مادامی که مسلمانان قرآنی داشته باشند که تلاوت شود و (فراموش نگردد) و کعبه ای که مراسم آن با انسجام و همدلی صورت گیرد و حسینی که یاد شود، هیچ کس قدرت تسلط و سیطره را بر آنان نخواهد داشت[۷]
فردی مانند «مهاتما گاندی» در منشور انقلاب خویش بعد از اینکه با نظریه معروف مبارزه منفی انگلیس استعمارگر را در هندوستان زمین گیر میکند و اقتصاد آن گرگ پیر را به مخاطره میاندازد، اعلام میدارد:«ای ملت هند من هیچ گونه الگو و روشی از هیچ کس در دنیا برای شکست استعمار پیر برنگزیدم مگر از حسین شیعه!»[۸] لذا وقتی ظهور حقیقت در آستان سپیده دم خدایی تبلور پیدا میکند و نور امنیت شعاع آن از فراز تاریخ میگذرد و قرنها را در مینوردد و تاریخ را میفشرد و هوای اندیشه انسان ها را تلالو میبخشد و حقیقت را برجهازی از پرچم و قیام و شهادت ترسیم میسازد، مشاهده میکنیم که مرزها شکسته میشود. وینستون مستشرق، آن را حقیقتی انکارناپذیر جهت منع سلطه بر مسلمانان میشمرد و یاد حسین را قرنطینه ای برضد سلطه گری بر پیروانش به شمار میآورد «بولس سلامه مسیحی» نیز قیام شکوه و عظمت آن را یک «لوا» و «پرچم» به شمار میآورد تا ثابت کند هر ملتی که دنبال استقلال طلبی و رهایی است باید ملاکش عملکرد اباعبدالله(ع) باشد[۹] و گاندی غیر مسلمان نیز قیام خویش را وامدار درس مولا امام حسین(ع) میداند. این سه بعد را میتوان در یک مثلثی، ترسیم کرد که اضلاع آن بیانگر تاثیر قیام مولا اباعبدالله(ع) است.
[۱] . «و همانا آنان همچون حیوانند بلکه از آن پست تر» سوره اعراف، آیه ۱۷۹
[۲] . آندره ژبید برگردان مقاله از مجله لاستامپا، «کار پژوهش تعزیه» دانشگاه تهران دانشکده علوم تربیتی ۱۳۷۲
[۳] . سخن ه س. نیبلت، از امام حسین(ع) پیشوای انسان ها. اثر م.اکبرزاده انتشارات مشعل، ص ۲۵
[۴] . عشق آتشی است که آنچه جز محبوب است را سوزاند این سخن منسوب به حلاج است
[۵] . دو رکعت در عشق است که وضوی آن صحیح نیست مگر اینکه با خون گرفته شود.
[۶] . خطبه ،۱۹۳ ، خطبه المتقین
[۷] . مادام لِلمسلمینُ قرآن یتلى وَ کَعبهٌ تُقصد وَ حُسینٌ یُذکر لا یُسیطر عَعلیهم احد الدکتور احمد الوائلی خطابه عاشورا از متن نوار عربی اسناد وائلی در سوریه) شبیه این سخنان از گلارستون وزیر امور خارجه دولت استعماری بریتانیا نیز نقل شده است
[۸] . یادداشت های طف، احمد ناصری، بخش شعر عربی، نسخه تایپی ۱۳۷۷٫
[۹] . بولس سلامه از شعرای مسیحی لبنان است و سروده ای به این مضمون دارد.
نوشته دکتر حسین خنیفر،نخستین فصلنامه بین المللی امام حسین(ع)، سال ششم، شماره ۲۴، زمستان ۱۴۰۰