بخش دوم
سخنران: دکتر محمدرضا سنگری
(۲) اما نکتهی دوم که در شخصیت شمر بود این بود که چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت و به خاطر همین مسئله است که به کربلا آمد.
شمر نزد عبیدالله بن زیاد نشسته بود که نامهای از عمر بن سعد به عبیدالله رسید . عمربن سعد نوشته بود:ای امیرمن با حسین مذاکره کردم. حسین سه پیشنهاد دارد : ۱- به مکه ومدینه برگردد . ۲- اگر اجازه بدهی به هر سرزمینی بخواهد برود . ۳- بیاید دست در دست یزید بگذارد و بیعت کند .
عمر بن سعد نمیخواست جنگی صورت بگیرد ودرآغاز دوست نداشت امام حسین کشته شود. اما در ادامه برای جنایت آماده شد .
یکی از مسائل آموزنده کربلا این است که زاویه های انحراف در ابتدا بسته است وکم کم باز میشود و انسان مستعد بزرگترین گنا هان میشود . عبیدالله میگفت : بد نیست اگر این طوری شود مسائل ما حل میشود. همان جا شمر محکم به پهلوی عبیدالله زد وگفت : الان فرصت بسیار خوبی است و حسین در چنگ توست. عمر بن سعد دارد سازش میکند در حالی که حسین در هفتاد کیلومتری ما اُردو زده است و به راحتی میتوانیم او را در پنجه خود بگیریم . اگر برگردد در مکه و مدینه قدرتی به هم می زند و دیگر هیچ کس نمیتواند با او درگیر شود . ابن زیاد گفت : خوب گفتی . الان چنگالهایمان در گلویش فرو رفته. خودت بلند شو و برو. گفت : من می روم اما اگر عمربن سعد نپذیرفت که من بجنگم ، گردنش را بزنم و سرش را برای شما بفرستم؟ وخود فرمانده لشکر شوم؟ ابن زیاد گفت : این کار را بکن .
شمر آدمی است که مدام از این وآن میگوید . او یک روح شقاوت پیشه دارد. خداوند در سوره حجرات به این مسئله اشاره کرده است که اگر فاسقی نزد شما آمد وخبری پیش شما آورد زود تأییدش نکنید و هیچگاه از خبر چینی دیگران لذت نبرید .مثلاً فردی نزد ما میآید، وخبری را به ما میگوید مامیگوییم راست میگویی؟ این کار باعث تشویق طرف مقابل می شود واین عامل باب غیبت را میگشاید .
برادران عزیز! هیچ چیز به اندازهی چشمها آدم ها را مجازات نمیکند. اگر کسی غیبت کرد سرتان را پایین بیندازید و به چشمان او نگاه نکنید این کار باعث میشود که دیگر این کار را تکرار نکند. اگر کسی سخن خوبی گفت : با خوب نگاه کردن به او باعث تشویقش شوید . بزرگترین مجازات کننده وبهترین پاداش دهنده چشم ها هستند. ما از قدرت چشم ها خوب میتوانیم استفاده کنیم .شمر چنین روحیهای داشت که مرتب علیه دیگران حرف بزند و تاب دیدن موقعیت های دیگران را نداشت.
(۳) سومین خصوصیتی که شمر داشت: مسخره کردن دیگران بود ومدام دیگران را دست می انداخت. خداوند در قرآن می فرماید : ویلٌ لِکلُ همزه لُمزه. همزه یعنی شکستن و لمزه کسی که همین طور که نشسته طعنه میزند .
قرآن مجازات بدکاران را مشخص کرده ولی بدترین مجازات ها متوجه کسانی است که زخم بر جان دیگران می زنند. حفره در روح ها ایجاد میکنند. سرزنش می کنند و می شکنند. واین خصوصیت متأسفانه در هیچ جای دنیا به اندازهی ایران نیست . من کشورهای دیگر را هم دیده ام امّا هیچ کشوری لطیفه ساز تر از ایران نیست. هر چیزی را بهانهی دست انداختن میکنند. میدانید مجازات این آدم ها چیست ؟ ویل ! میدانید ویل کجاست ؟ ان شا الله هیچ کداممان آنجا نرویم. میگویند در ورود به این چاه کفشی به پای فرد میکنند. که مغزش به جوش میآید، آن چاه، چاه جهنم است. بسیار وحشتناک است، حتی، فرعون هم آن جا نیست . فرعون در درجات بالا تری قرار گرفته است . امّا قرآن شخصیت شکنی و تمسخر کردن را بر نمی تابد .
در کربلا شمر بارها دست انداخت و حرف های آزار دهنده ای به اباعبدا لله زد .
این سه خصوصیت از جانباز امیرالمومنین علی(ع)، شمر را ساخت، شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینهی پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی تمام دوازده ضربه ازپشت بر گردن اباعبدالله(ع) وارد کرد وبعد هم سرخون چکان حسین(ع) را در دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد .
برادران عزیز ! امام حسین در روز عاشورا گفت : «هر کس که بدهکار است وحقی از دیگران ضایع کرده است کربلا را ترک کند. من کسانی را که زخم بر دل دیگران زده باشد نمی خواهم.»
اباعبدالله(ع) در گفتگو با عمربن سعد به آنها گفت :« آیا ما دلی از شما شکستیم؟ آیا کسی از شما را کشتیم؟» مسلم میتوانست در کوفه عبیدالله را غافلگیر کند وبکشد امّا نکشت . گفت:« الایمان یا الاسلام قَیّد ا لفتک . پیغمبر فرمودند : ما ترور نداریم.»
امام درکربلا فرمود:«بدهکاران بروند. شما خونی بر گردن ما ندارید، ما بدهکار هیچ کدام از شما نیستیم.» یاران ابا عبد الله اینگونه بودند . امّا ابا عبدالله زمین کربلا را به ۶۰ هزار درهم خرید و آن را به خود بنی اسد بخشید و گفت :« نمی خواهم خونم در زمین غصبی ریخته شود.» کربلا این چنین است . اگر گیر دنیایی داریدنمیتوانیدباشید . امام فرمودند :« آن طرفی ها رشوه گرفته اند و هر کس از شما که رشوه گرفته است، از کربلا بیرون برود.»
میگویند در آخر الزمان پول حلال به دست آوردن مثل آتش به دست گرفتن است. اگر نمیتوانید پول حلال به دست آورید پس نمیتوانید از یاران امام حسین(ع) با شید. فکر نکنیدکه شما الان چند میلیون نفر هستید اگر درکربلا بودید همین قدرمیماندید؟ آنقدر پالایش میخوردید و ریزش اتفاق میاُفتاد که می بینید به این سادگی که فکر میکنید نیست.
امام حسین(ع) هشت روز تمسخر را تحمل کرد. امام حسین(ع) روز دوم به کربلا آمد وتا روز عاشورا او را مسخره کردند. من مجموعه نفرینهای امام حسین را جمع کرده ام که ان شاء الله چاپ خواهد شد. فکرش را بکنید امشب در این مجلس به همه چای بدهند وبه من ندهند، ویا بی توجهی کنند . مسخره ام کنند. آیا فردا شب میآیم؟ امّا ابا عبد الله و یارانش را هشت روز مسخره کردند، امام حسین خیلی از این حرف ها را تحمل نکرد ودر حق آن ها نفرین کرد. قرآن خواندن اباعبد الله(ع) را در شب عاشورا مسخره کردند. آیا اگر به شما فحش بدهند و مسخرهات کنند باز هم میتوانی در راه حق بمانی؟اگر توهینهایی را که به حضرت زینب(س) شد طرح کنم ، از شرم نمیتوانی سرت را بلند کنی امّا زینب(س) در این راه می ماند .
سه، چهار شب قبل متنی را مینوشتم. حالم منقلب شد. دختر ابا عبدالله آمد کنار قتلگاه میگوید : «بابا، نگاه کن. دیگر روسری بر سرم نگذاشتهاند دیگر برایم مو نگذاشتند.»از بس که موهای دختر پیغمبر را چنگ زدند. میگویند چند بار او را با مو بلند کردند و کوبیدند زمین . اگر تو بودی باز میماندی ؟ میتوانی؟ سخت است. بهشت کادویی در مقابل دردها و تحمل رنج هاست که به شما میدهند. آتش هدیهای برای شهوت پرستیهاست؛ این کربلاست.
فرزدق خبر داد کسانی که به کربلا آمده اند،کسانی هستند که رشوههای بزرگ گرفتند «و مُلئِت بُطونِهم مِنَ الحَرام»؛ شکم هایشان از حرام پر شده است.
امام حسین در روز عاشورا شش خطبه خواند. دیگر خسته شده بود، صدایش گرفت ودر پایان فرمود: «می دانید چرا حرف مرا نمی پذیرید ؟ شکم ها یتان از حرام پر شده است.»
معنی حرف حسین(ع) این است که این طرفیها کسانیاند که لقمهی حرام نخوردهاند. هر کس که الان لقمهی حرامی در شکمش باشد اگر امام زمان(عج) بیاید، امام به او نمیگوید با من بیا. برو اول خودت را پاک کن بعد اگر توانستی بیا. این، راه را سخت میکند. گروهی که اکنون در کربلا جمع شدهاند، تا روز عاشورا حضور دارند .
اگر دل کسی را ترساندی نمیتوانی با ابا عبد الله (ع) باشی. بنابر گفتهی پسر حر، حر وقتی که داشت پشیمان می شد، پاهایش میلرزید. همهی درگیریش این بود که دل بچه های حسین(ع) را لرزانده بود و نمیتوانست به نزد حسین(ع) برود. به همین دلیل وقتی به نزد امام(ع)آمد گفت : اجازه بدهید اول از بچه ها معذرت خواهی کنم، چون دل آنها را شکستم . پسرش میگوید :« پدرم زیر لب تمرین میکرد. بعد من متوجه شدم آخرین تمرینش این است که اگر حسین(ع) مرا نپذیرد به او بگویم تو را به جان فاطمه مرا بپذیر.» واین کار را کرد واز بچه ها معذرت خواهی کرد و شد حر کربلا .
تا وقتی که تو از خود آزاد نشوی، حر نمیشوی و تا زمانی که حر نشوی نمیتوانی با حسین(ع) باشی. بزرگی میگفت : خیلی فکر کردم که چرا حسین (ع) را روی بوریا گذاشتند ودفن کردند. دیدم قصهی نی وحسین(ع) عجیب است. نی از خویش تهی است وکربلا قصهی تهی شدن از خویش است. تا زمانی که از این آلودگیها و زنگارها پاک نشویم، نمیتوانیم خود را از سنخ یاران ابا عبدا لله بدانیم. اگر چه در آن زمان افراد زیادی بودند ولی این شایستگی را پیدا نکردند.
ان شاء الله خداوند به همهی ما معرفت عنایت کند که در این شب های عزیز به این مسائل بپردازیم. دوستان عزیز خودتان بروید مطالعه کنید، فکر کنید و اشک بریزید . خوشا به حال شیعه ای که شانههایش بلرزد، اما خوشا به حال شیعهای که پیش ازشانههایش، دلش بلرزد و دل به حسین(ع) سپرده باشد .
خدا دوستدار چشم های روشنی است که در آیینهی آن جز حسین(ع) نباشد. با حسین(ع) بودن، آدمی با اخلاق میخواهد. اگر بلد نیستید در خانه محبت کنید با حسین نیستید. امام حسین حتی شعرهای عاشقانه دارد اگر من این شعرها را برای شما میخواندم و نمیگفتم که متعلق به چه کسی است؛ شما نام اباعبدالله رانمیگفتید. اما امام حسین(ع) گفته : که اگر رباب در خانه نباشد من واردآن خانه نمی شوم. من حاضرم بهترین قسمت زندگیم را فدای او کنم . هر کس که رابطه درستی در خانه نداشته باشد نمی تواند با ابا عبدالله(ع) باشد . عشق حسین به خانواده اش باعث شد که رباب یک سال بیشتر بعد از امام حسین(ع) زنده نماند و زیر تیغ آفتاب بنشیند وبگویدمن درسایه نمینشینم چون حسین(ع) را در زیر آفتاب دیدم .
ما از این روابط کم داریم . این قصهها را باید از کربلا بگیریم . کربلا کلاس عبرت و اخلاق است. کربلا فشردهترین کلاس تاریخ است. عجیب است انقلاب کربلا هشت ساعت بیشتر طول نکشید. اما این هشت ساعت ، هشتاد هزار حرف برایمان دارد .
من هر سال دربارهی کربلا حرف می زنم. اما هنوز چیزی از کربلا نمیدانم و هر بارکربلا حرف های تازهای دارد.
خداوندا ! ما را با کربلای حسین آشنا تر بگردان، باب معارف کربلا را به جان و قلب و اندیشهی ما وفرزندانمان بگشای. ما را بر عشق حسین بمیران. مارا ناشر فرهنگ حسینی قرار بده. هرکس به این فرهنگ خدمت میکند و در نشر این فرهنگ کمک میکند برتوفیقات او بیفزا. خدایا انقلاب ما را که محصول انقلاب کربلا ست با انقلاب مهدی پیوند بده….