چه کشیدی ای مرد. حاکمان به زیر دستانشان ظلم می کنند و وقتی تو حاکم و امیر شدی همه چیز عوض شد و زیر دستان به حاکمشان ظلم کردند.
مدام دلت را می آزردند. از فرمانت سر پیچی می کردند. در میان خطبه هایت حرف می زدند و پرسش بی اساس می کردند. بهانه می آوردند. زمستان و تابستان می کردند. دلت را خون می کردند.
روزی از کوچهای می گذشتی صدایی به گوشت رسید که می گفت من مظلومم من مظلومم. صاحب صدا را پیدا کردی. مردی بی کس و بیمار و خرابه نشین بود. دلت برای او و تنهایی خودت شکست. اشک گوشه چشمان مهربانت حلقه زد. دست های خیبر شکن ات به لرزه درآمد. کنارش نشستی او را در آغوش مهربانت گرفتی و به نرمی فشردی و با بغض، با اشک، با اندوه و آه به او گفتی هیچ کس از علی مظلوم تر نیست. علی از تو مظلومتر است. علی همدرد توست. علی مظلوم است که حقش را پس از پیامبر ضایع کردند. که زهرای جوانش را از او گرفتند. علی مظلوم است. که در کوچه پاسخ سلامش را نمی دهند. علی مظلوم است که او را تنها و بی یار گذاشتهاند. علی مظلوم است که خارجی اش می خوانند علی مظلوم است علی مظلوم ترین مظلومان است.
عبدالکریم خاضعی نیا