سخنران: دکتر محمدرضا سنگری
فاطمیه، اسفند ۹۵
اعوذبالله من الشیطان الرجیم، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ،فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ، إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ.
سلام و صلوات و تحیت برخاسته از جان ما، سلام کثیر و کوثری ما تقدیم به محضر صدیقهی شهیدهی طاهره، فاطمهی زهرا(س)، سلام به پدر بزرگوارش ، همسرش، فرزندانش و سلام به نسلها و ذریهای که پروردهی دامان و فرهنگ و اندیشهی فاطمی(س) هستند. چه آنانکه فرزندان جسمانی حضرت فاطمه(س) هستند و چه آنانکه فرزندان و پروردگان روحانی حضرت زهرا(س) هستند و سلام به محضر شما دوستداران و شیفتگان و عاشقان و ارادتمندان ساحت اهلبیت(ع). از دوستان عزیز شاعرم صمیمانه تشکر میکنم، تا آنجا که من یادداشت کردهام، نُه تن از دوستان عزیز شاعر که خوشبختانه تنوع فضا و قالب هم بود. در مدح و ستایش امیرالمؤمنین(ع) و ستایش حضرت زهرای مرضیه(س) شعر خواندند. در قالب های شعری شاهد تنوع بودیم. قبلاً عمدتاً غزل بود، اما امروز قالبهای مختلفی مانند رباعی، مثنوی، ترکیب بند، ترجیع بند ارائه شد.
جناب آقای علوی اشعار زیبایی خواندند. چهار پارهی موفق دوست عزیزم جناب آقای نصرالهی عزیز(خداوند پدر بزرگوارش را این لحظهها مهمان حضرت زهرای مرضیه بگرداند) بود.
مجلس امسال ما همراه است با تصویر شهدای مدافع حرم که از ساحت و مرز و کرانه و ارزشهایی که ما میشناسیم دفاع کردند و جان و هستی خودشان را عاشقانه و سخاوتمندانه تقدیم کردند. وقتی از مدافع حرم سخن گفته میشود یعنی کسی که از مرزهای معنوی و جغرافیایی دفاع میکند و اگر قرار باشد ما بزرگترین مدافع حرم را در تاریخ معرفی کنیم بیتردید باید نام درخشان حضرت زهرا(ع) را مطرح کنیم.
اما چرا و با چه استدلالی میتوان بزرگترین مدافع حرم را حضرت زهرا(س) دانست؟
در پاسخ باید عرض شود که ۱۲۴هزار پیامبر آمدند که براساس روایتی از حضرت ابوذر، سیصد و سیزده نفرشان رسول بودند و پنج تن از آنها پیامبران اولوالعزم بودند که وقتی از گذرگاههای آزمونهای سخت و دشوار گذشتند و ابتلا را پشت سر گذاشتند خداوند مقام امامت را به آنها داد. به طور مثال در قرآن درباره حضرت ابراهیم میخوانیم: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ[۱]». خداوند ابراهیم را آزمود و آزمونهای سختی مثل تن دادن به آتش و مدد نپذیرفتن از انبیا و از ملائک برای او اتفاق افتاد، فرزندش را به سرزمینی «غَیْرِ ذی زَرْع[۲]» و به قول مرحوم دکتر شریعتی «در زمینی که گیاه از رستن میهراسد»، آورد و بعد هم خودش تیغ بر حلقوم فرزند گذاشت. وقتی همهی این آزمونها را پشت سر گذاشت، خداوند مقام امامت را به او داد و شد امام.
«وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ[۳]». وقتی این مسیر را به اتمام رساند و وعده و مسئولیت خودش را تمام کرد، خداوند او را به مقام امامت رساند و فرمود:« قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما[۴]».
این عنوان در مقام حضرت رسول(ص) نیز مطرح است و ما او را «امام الرحمَه» معرفی میکنیم و اگر پدر همهی امامان، امیرالمؤمنین علی(ع) باشد و حضرت زهرا(س) از علی(ع) دفاع کرده باشد، پس بزرگترین مدافع حرم، حضرت زهرا(س) است.
البته گسترهی دفاع از حرم خیلی وسیع است. ما امروز معمولاً کسانی را که در سوریه یا عراق، از حرم دفاع میکنند و به شهادت میرسند مدافع حرم میدانیم، اما اگر قرار باشد حوزهی روایات و آیاتمان را تبیین کنیم، آنجا قلمرو دفاع از حرم بسیار وسیع میشود. اصلاً بزرگترین حرم، قلب است: « الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّه[۵]»: قلب، حرم خداست. پس در حرم خدا غیر از خدا را راه نده.
توصیه میکنم اگر مجالی پیدا کردید اثر ارزشمند شخصیت بزرگی را که روزی به دزفول آمد و در ساحل این رودخانه در محضر «شیخ اسماعیل قصری» زانو زد و معارف بزرگی را دریافت کرد و به زادگاهش برگشت، صاحب کتاب «مرصاد العباد» یعنی «نجمالدین رازی» را مطالعه کنید. مقدمه این کتاب یکی از شکوهمندترین بخشهای ادبی تاریخ ما است که «خلقت قلب» را توصیف کرده است و میگوید: وقتی خدا گِل آدم را با دست خود سرشت، چهل روز آن را وَرز داد و بعد انسان را ساخت چه اتفاقاتی افتاد؟ میکائیل، جبرائیل، اسرافیل و سرانجام عزرائیل آمدند و این خاک را برداشته و در محضر الهی قرار دادند و انسان ساخته شد. خدا پس از خلقت انسان دل را ساخت. تا اینجا فرشتگان نمیدانستند چه خبر است، اما وقتی دل ساخته شد، پایگاه و جایگاه انسان معلوم شد. در این هنگام شیطان که در آن زمان عزازیل(عزیز خدا) نام داشت، آمد و شروع کرد به طواف گرد انسان، چون شیطان “طائف” است و در لسان قرآن کریم شیطان به عنوان طائف معرفی شده است. در اطراف انسان طواف کرد و دید همه جا میتواند سَرَک بکشد اما یک جا هست که نمیتواند. وقتی از ساحت ربوبی، سؤال کرد: اینجا کجاست؟ دل را به او معرفی کردند[۶]. گفته شد، این قلمرو قلمرو خود خداست. اینجا مال خدا است:
از شبنم عشق خاک آدم گِل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره از آن چکید و نامش دل شد
صاحب مرصاد العباد یک رباعی را مطرح میکند تا جایگاه دل را نشان دهد.
بر این اساس، دل، مرکزعالم است. اگر همهی عالم برای انسانها باشد، دل مرکزیت وجود انسان و اصل وجود اوست. اکنون که دل حرم خدا است، پس من اگر از دلم محفاظت کنم، مدافع حرم هستم و این اتفاقاً بزرگترین شأن مدافع حرم است که ممکن است برای کسی باشد.
به قول حافظ:
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
اگر ما کاری کنیم که اجازه ندهیم جز اندیشه او به قلمرو دل ما رسوخ و نفوذ داشته باشد و اصلاً جز او حضور نداشته باشد، میشویم مدافع حرم.
به یاد دارم در جبهه، برخی از بچههای عزیز رزمنده روی سینه و پشت لباسشان یک علامت ورود ممنوع میزدند و زیرش مینوشتند: « ورود هر گونه ترکش و گلوله ممنوع» و زیر آن « خیلی ریز مینوشتند مگر باذن الله». من به بچه ها گفتم حالا روی سینههایتان بنویسید: « ورود جز او ممنوع». این دل را قبلاً من به کس دیگری دادهام، به همان کسی که صاحب آن است.
از طرفی در روایت داریم: ارزش مؤمن از کعبه بالاتر است:« المؤمنُ اعظمُ حرمه من الکعبه[۷]». نکته این است که اگر شاهد تحقیر کسی بودید و دیدید علیه او دروغ و شایعه میسازند، اگر شما از او دفاع کرده و پاس حرمت او را بدارید، شما مدافع حرم میشوید، حتی اگر یک انسان را بستایید و در این ستودن به طرح ارزشهای او بپردازید. شاید تعبیر چندان خوبی نباشد اما گاهی در bold کردن انسانها، “آگراندیسمان” و بزرگ نمایی آنها، نه به شکلی که فرد را از نظر شخصیتی فراتر از آنچه که هست معرفی کنیم، بلکه واقعیت وجود مومن و خصلتهای خوب او را عرضه کنیم، نوعی دفاع از حرم صورت گرفته است.
دفاع حضرت زهرا(س) از حرم امیرالمؤمنین علی(ع)
در مجال پیش رو بنا داریم به موضوع دفاع حضرت زهرا(س) از امیرالمومنین علی(ع) بپردازیم. من در سخنرانیهای این ایام ، هفده بند از خطبهی فدکیه را مطرح کردهام و در اینجا به دوستان عزیز و شاعرم توصیه میکنم، حتماً خطبه فدکیه را چندین بار بخوانند. متأسفانه بازتاب خطبه فدک در شعر روزگار ما بسیار اندک و حتی میتوان گفت مفقود است. در واقع اصلاً مطرح نشده است. در تمام مدت به اشعار دوستان گوش سپردم تا شاید اثری از این خطبهی فوقالعاده زیبا و حماسی ببینم، که یافت نشد.
راوی خطبه فدکیه، عبدالله بن حسن است: «روی عبدالله بن حسن باسناده عن ابی»، یعنی این روایت را از پدرش امام حسن مجتبی(ع) روایت کرده است. در ابتدای روایت میگوید حضرت زهرا(س) چطور آمد و به چه صورتی حرکت کرد؟ چطور روسریش را پوشاند و بعد جلباب را بر سرش کرد؟ چطور نشست؟ پرده را انداختند و خطبه را خواند. این خطبه واقعاً خطبه مظلومی است؟ ما کمتر دربارهی این خطبه سخن گفتهایم. حتی اگر کارهای منظومی در باب خطبه بشود، کارهای زیبایی خواهد شد. متن خطبه ظرفیت خاص موسیقیهایی دارد که دوستان عزیز شاعر، با مطالعه این ویژگیها و خواندن خطبه به راحتی در مییابند. هجده بند آن وصف امیرالمؤمنین(ع) است و کاملاً لحن حضرت زهرا(س) در هنگام ستایش امیرالمؤمنین(ع) متفاوت میشود. بافت کلمات، موسیقی و آهنگ، زیر و بمی و درنگهایی که وجود دارد در این قسمت که به اصطلاح، در مباحث زبان شناسی تحت عنوان عوامل و عناصر «زِبَر زنجیری» از آنها یاد میکنند، واقعاً خواندنی است.
حضرت زهرا(س) به چهار شکل از امیرالمؤمنین(ع) دفاع کرد:
دفاع اول : هزینه وجیهه بودن
در دعای توسل خطاب به حضرت زهرا(س) میگوییم: «یا وَجیهَهً عِندَاللّهِ». اگر قرار باشد در زبان فارسی معادل مناسبی برای وجیه بودن در نظر بگیریم، رساترین واژه آبرو است؛ یعنی حضرت فاطمه(س) در پیشگاه الهی آبرومند است. حضرت زهرا(س)، دقیقاً ده روز بعد از رحلت پدر بزرگوارش و یا به تعبیر درستتر شهادت آن حضرت و رخدادهای تلخی که اتفاق افتاد این خطبه را خواند. در این مدت رنجهای بسیاری دید؛ شاید ما بزرگترین رنج او را درد پهلویش بدانیم، اما واقعاً بزرگترین رنج آن حضرت، درد پهلو نبود. فاطمه(س) در پاسخ به این سؤال که کسی سؤال میکند:« کیف اَصبحتَ؟» چطور صبح کردهای؟ میفرماید: در دو اندوه شبم را تمام کرده و صبحم را آغاز میکنم. اول غم از دست دادن پدرم و دوم غربت و تنهایی علی(ع)[۸]. این غمها از درد پهلو برای من سختتر است، این درد مرا خواهد کشت. این غم خیلی سنگین است که ببینم علی خانه نشین شده است.
فاطمه آبرویش را هزینه کرد چون دیگر کسی برای حضرت علی(ع) احترامی قائل نمیشد. خیلی سخت است که گفته شود دیگر کسی علی را تحویل نمیگرفت! چه کردند که توانستند در این مدت کوتاه و در فاصلهی هفت یا هشت روز، علی را اینگونه در ذهنها بشکنند که حتی برخی از صحابهی بزرگ میدان را خالی کنند. گفتن این نکته سخت و دشوار است که حتی از سلمان گله کرد. حضرت زهرا(س)، چهل شب در حالی که افسار شتر در دست حضرت علی(ع) بود حرکت میکرد و به خانه چهل نفر از اصحاب سر میزد؛ آن هم با آن وضعیت سخت و دشوار که امام صادق(ع) در توصیف شرایط حضرت در هنگام سقط حضرت محسن(ع) میفرماید: « و إن کان یوم السقیفه، و إحراق النار على باب أمیر المؤمنین فاطمه و الحسن و الحسین و زینب و أمّ کلثوم علیهم السّلام و فضّه؛و قتل محسن بالرفسه، أعظم و أدهى و أمرّ، لأنّه أصل یوم العذاب[۹]». اشاره دارد که بچهها بودند و مادر را دیدند، بچه ها شاهد بودند. امام صادق(ع) شش نفر را اسم میبرد که آنجا شاهد بودند: امیرالمؤمنین علی(ع)، حسن و حسین ، زینب، امکلثوم و فضه. این شش نفر آن لحظه را دیدند و صدای شکستن دندهها را حس کردند. یعنی دقت کنید فقط یک سقط نیست. فقط یک خانم میداند بعد از زایمان و نه سقط چه وضعیتی وجود دارد؟ حداقل در چند روز اول وضعیت بسیار سخت است. بچهها همه شاهد هستند، دنده شکسته، به سینه ضربه خورده، سیلی میخورد، لگد میخورد! امام صادق(ع) میفرماید: این لگد خوردن از عاشورا سختتر بود. در توصیف این وضعیت از سه کلمه استفاده میکند که نشان از سختی این اتفاق نسبت به عاشورا دارد؛ میفرماید:« اَدهی و اَمَرَ و اعظم» وحشتناکتر، تلختر و بزرگتر بود. حضرت زهرا(س) در چنین موقعیتی که دید پایگاه و جایگاه امیرالمؤمنین(ع) را پاس نمیدارند، آمد و آبروی خودش را هزینه کرد. خیلیها میپرسند چرا امیرالمؤمنین برای باز کردن در نیامد؟ چرا در آن زمان، حضرت علی(ع) کنار در نبود؟
پاسخ این است که حضرت زهرا(س) به امیرالمؤمنین علی(ع) عرض کرد تو باش، احترام من را دارند و ممکن است به من اهانت نکنند.
اگر به منابع روایی بنگریم، همان کسانی که آمدند و به پهلوی حضرت لگد زدند، چندین روایت در شأن حضرت زهرا(س) از زبان پیغمبر(ص) نقل کردهاند؛ منابعی مانند مستدرک، صحیح بخاری، صحاح سته و …. دهها روایت وجود دارد که از عایشه و یا خلفا و گردانندگان سقیفه و ضربه زنندگان به حضرت فاطمه(س) نقل شده است.
مردم شنیده بودند که پیامبر بارها فرمود: «فداها ابوها[۱۰]» و «ام ابیها» و میدانستند که فرمود: «غضب فاطمه، غضب من است و غضب من غضب پروردگار است». و یا «رضای زهرا رضای الهی است». «وای بر کسی که دخترم را به خشم آورده است». همهی این روایات را شنیده بودند. در آن روزگار فرهنگ، فرهنگ شفاهی بود و کمتر مکتوب میکردند. همه حافظهها نسبت به این موضوع بیدار بود. حضرت زهرا(س) فرمود ممکن است این روایات باعث شود که پاس حرمت مرا بدارند. آبروی خودش را هزینه کرد. اما همین را هم پاس نداشتند. حضرت زهرا پشت در خطاب به کسانی که آن سو بودند گفت: وَ لُو(حتی) اینکه من پشت در باشم، در را خواهید شکست، آتش خواهید زد؟! گفتند بله حتی اگر شما باشید. در حقیقت حضرت زهرا(س) جانش و همهی وجودش را برای امیرالمؤمنین علی(ع) سپر کرد، بنابراین بزرگترین مدافع حرم بود.
روش دوم : دفاع فیزیکی
اما بُعد دوم یا وجه دیگر دفاع حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)، دفاع فیزیکی بود. حضرت زهرا(س) برخلاف آنچه که اغلب ترسیم میکنند بسیار نیرومند و خوش قامت بود. – با عرض پوزش از محضر اهل بیت(ع)- شما از زنی که سقط کرده، دندهاش شکسته و بازویش کبود است، در این وضعیت انتظار دارید روزی چهقدر راه برود؟ آن حضرت روزی یازده کیلومتر راه طی میکند، چون این روزها خیلیها به امام علی(ع) گفته بودند، ما دیگر تحمل نداریم، زهرا(س) هم شب گریه میکند و هم روز. از آن به بعد هر روز دست بچه ها را میگرفت و به کنار قبر حضرت حمزه میرفت، چنان که روایاتی داریم که از ملاقات با حضرت زهرا(س) در کنار قبر حضرت حمزه گفته شده. معلوم میشود آن زمان، مزار حضرت حمزه شلوغ بوده و خیلیها برای زیارت میآمدند.
کسی میگوید از او پرسیدم: چه دلیلی در حقانیت علی(ع) دارید؟ گفت: غدیر. من خودم در غدیر بودهام[۱۱].فرمود: مگر غدیر را فراموش کردهاید؟
بیشترین جملهی که حضرت زهرا(س) طرح میکرد یادآوری غدیر بود. بسیار خوب است که در طرح مباحث و اشعار فاطمی این پیوندگاهها را ببینیم. الآن گِره خوردگی عاشورا و حضرت زهرا(س) خیلی خوب رخ داده است، اما پیوند ببین غدیر و حضرت زهرا(س) کم رنگ است، در حالی که اتفاقاً خود او روی این موضوع بسیار تکیه میکرد. چهل شب که به در خانهی اصحاب میرفت از غدیر سخن میگفت. گاهی از اصحاب بزرگی مثل سلمان گله کرد که تو کجا بودی؟ مقداد، تو کجایی؟ ابوذر، کجا هستی؟ حتی برخی از این شخصیتهای بزرگ، میگفتند که دیگر کار واقع شده است.
حضرت سلمان در یک جمله گفت: «کردند و نکردند و یا کردید و نکردید». وضعیتی به وجود آمد که مانده بودند چه کنند. از این سو ابوسفیان مدام به نزد حضرت علی میآمد و میگفت قیام کن، من الآن تمام شمشیرهای قبیلهی خودم را برای دفاع از تو دارم، حق تو را خوردهاند. ابوسفیان روایات پیغمبر(ص) را به خاطر داشت. پسرش معاویه، خدمت حضرت علی(ع) میآمد و میگفت تو قیام کن من در کنار تو هستم و امام میفرمود:« سلامت دین برای من مهمتر است». میدانست که این تقاضاها خیرخواهانه نیست و پشت این سخنها به دنبال چه چیزی هستند. آنها میخواستند جریان نوپای بعد از پیامبر(ص) را سریع در یک جنگ و درگیری منهدم کنند. از آن طرف دولت روم پشت مرز بود، که اگر کوچکترین تشنج و درگیری داخلی اتفاق میافتاد، آن نیروها حرکت میکردند و همه چیز تمام میشد.
بنابراین حضرت زهرا(س) جز هزینه کردن شخصیت و آبروی خودش در دفاع از امیرالمومنین(ع)، دفاع فیزیکی نیز کرد. همان زمان که فرزندش سقط شد، بنابر گزارش امام صادق(ع)، دامن امام علی(ع) را گرفته بود تا او را نبرند و چند بار هم موفق شد دامن حضرت را از دست آنها بیرون بیاورد. میخواستم نکتهای در باب این موضوع بگویم میترسم شأن شکسته بشود، اما دفاع حضرت زهرا با تمام وجود بود. آن زمان که بر بازوی او زدند، در حال دفاع از حضرت علی(ع) بود. سلمان میگوید: وقتی دید علی را با دست بسته به مسجد آوردند، دیدم زهرا(س) به شتاب دارد میآید. میافتاد و بلند میشد تا به مسجد رسید. صدایش بلند شد و گفت: اگر علی(ع) را آزاد نکنید، موهایم را پریشان کرده و نفرین میکنم. سلمان میگوید: گفتم رهایش کنید، اگر دختر پیغمبر(س) نفرین کند زمین و آسمان به هم میریزد. او گفت من بی علی به خانه برنمیگردم و ماند تا دست علی(ع) را گرفت و به خانه برگرداند.
جای دیگر نیز از این دفاعها داشت، وقتی زخمهای علی(ع) را مداوا میکرد. چون وقتی علی(ع) از صحنه نبرد به خانه برمیگشت، شصت، هفتاد زخم برداشته بود. میگویند وقتی بعد از اُحد، علی(ع) را به خانه آوردند، گوشت بدنش روی تخت ریخته بود. رسول خدا(ص) آمد و گریه کرد و گفت علی جان هنوز در «حمراء الاسد» با ابوسفیان مواجه میشویم، گفت: من را روی شانه حمل کنید و به جبهه جنگ برگردانید، میخواهم از دین دفاع کنم. دریغ و افسوس من این است که به شهادت نرسیدهام. حضرت زهرا(س) در این موقعیتها باید مراقبت و مداوا میکرد.
من قبلاً هم گفتهام حضرت زهرا(س) تیم پزشکی داشته، یک تیم دوازده نفره که آنها را آموزش میداد و در صحنه جنگ حاضر میکرد. خودش زخمهای مولا را میبست و مداوا میکرد.
اگر سخنان عاشقانه حضرت زهرا(س) مطرح بشود، شما افق تازهای از شخصیت حضرت را میبینید. من درخواست میکنم از دوستان عزیز شاعر، کما اینکه در سالهای گذشته نیز این تقاضا مطرح شده است، این بیست و هفت بیتی که از حضرت زهرا(س) باقی مانده است، مقداری مرور کنید. خیلی خوب است که شیوهی شعری حضرت زهرا(س) را ببینیم، گرچه به گمان من دوستان عزیز شاعر آیینی، حتما باید دواوین اهلبیت(ع) را ببینند. ما حداقل دو دیوان شعر مشخص و روشن یکی از امیرالمؤمنین علی(ع) و دیگری از حضرت اباعبدالله(ع) و تحت عنوان «ادب الحسین» داریم. «جواد شُبَر» ، جمع آوری کنندهی «ادب الطف» بخش عمدهای از کتاب را به سرودههای حضرت اباعبدالله(ع) اختصاص داده است. البته ائمه همه شاعر بودند. و همه شعر میگفتند، اما توصیه میکنم اشعار حضرت زهرا(س) را بخوانید.
امیدوارم مجالی باشد تا شعرهای آن حضرت را دسته بندی کرده و روی آنها بحث و بررسی کنیم. این اشعار بسیار خواندنی و شنیدنی است.
روش سوم : شیوهی بیانی
شیوهی دیگر حضرت زهرا(س) در دفاع از حضرت علی(ع)، شیوهی بیانی بود. این شیوه در چندین موقعیت اتفاق میافتد. هم در راه، هم در بیت الاحزان و هم در دو خطبهای که دارد. آخرین خطبهاش را زمانی خواند که زنان مدینه جمع شدند، عباسبن عبدالمطلب آمد و رفت، ظاهراً خلفا هم میآیند و به حضرت علی(ع) التماس میکنند و حضرت زهرا(س) نمیپذیرد. امام علی(ع) میگوید قسمم دادهاند، حضرت زهرا(س) میگوید خانه، خانهی تو است اما من روی خودم را برمیگردانم. اگر هم بیایند صورتم را برنمیگردانم.
وقتی همه رفتند، خطاب به زنهایی که هستند خطبهای میخواند که بسیار شنیدنی است و دفاع نامهای است از علی(ع). اصلاً اجازه بدهید باید گفت، زندگی حضرت زهرا(س) دفاع از علی(ع) است.
شیوهی چهارم: صرف جوانیاش
اما شیوهی دیگر این است که جوانی خود را صرف حضرت علی(ع) کرد. متأسفانه نمیرسیم مفصل به این موضوع بپردازیم. اگر کسی زندگی حضرت زهرا(س) را مطالعه کند، خواهد دید با امیرالمؤمنین علی(ع) چه تحملها کرده و همهی اینها به خاطر یک جمله بود که پدرش رسول خدا(ص) در لحظه آمدن به خانهی امیرالمؤمنین(ع) به او گفت، فرمود: «زهرا جان، علی جوانمرد است، شرمندهاش نکن؛ اگر داشته باشد میدهد، اگر نداشت شرمندهاش نکن».
حتی یک بار حضرت زهرا(س) بیمار شد و پزشکان گفتند که انار برای او مناسب است. مولا با شنیدن این سخن بلافاصله برخاست تا برای تهیه انار برود. حضرت زهرا(س) با آن تبی که داشت از بستر برخاست و دامن حضرت علی(ع) را گرفت و گفت: علی، نمیخواهم تو را به زحمت بیندازم، برگرد. خودت کنار من باشی برای من کافی است. پیغمبر(ص) گاهی در هنگام ورود به خانهی آنها، میدید که زهرا(س) رنگش پریده و ضعیف است. میپرسید: دخترم چیزی در خانه هست؟ و حضرت زهرا(س) میگفت: نه. گاهی هم علی(ع) میآمد و میگفت: فاطمه جان غذایی هست که بخوریم؟ می فرمود: علی جان، آخرین غذایی که در این خانه بود غذایی بود که سه روز پیش خودت خوردی، بچه ها از گرسنگی میلرزیدند و من آنها را خواباندم، نه چیزی در خانه نیست. در کنار تمام این رنجها، فقر و سختی و مشکلات بود. بارها شایعه میساختند که علی در جنگ کشته شده است و حضرت زهرا(س) شتابان به سمت جبهه جنگ میرفت تا علی را ملاقات کند. حتی گاهی اوقات در جنگها حضور مییافت و علی(ع) را تشجیع و تحریک میکرد.
بنابراین حداقل در این چهار بُعد، باید حضرت زهرا(س) را بزرگترین مدافع حرم دانست، چون از حرم و از حریم امامت دفاع کرد.
جایگاه شهدای مدافع حرم
سلام به عزیزان شهید مدافع حرم که این لحظهها تکریم و تجلیل میشوند و البته در جایگاه خودشان یک ویژگی دیگری دارند. همانطور که همه دیدهاید، می گویند:” کلنا عباسک یا زینب”. من تردید ندارم اولین کسی که به استقبال شهدای مدافع حرم میآید، حضرت ابوالفضل العباس(ع) است و شما اگر ابوالفضل العباس(ع) را درخشانترین چهره در روز قیامت بدانید که هست و بر اساس روایات رشک انگیزترین و اشکانگیزترین چهره در رستاخیز، اباالفضلالعباس(ع) است. یعنی حتی همهی انبیا بر مقام او غبطه میخورند. شما تصور کنید اگر این قهرمان بیدست دستگیر شهدای مدافع حرم باشد، جایگاه آنها چهقدر بالاست! بماند که منزلت، جایگاه و موقعیت خود شهید در پیشگاه الهی چیست؟
من هر گاه میخواهم نزد خودم و با خودم از شهید بگویم و غبطه و افسوس بخورم که من ماندم و دوستان عزیز ما رفتند، همیشه این آیات سوره محمد را به یاد میآورم که: «وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ، سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْلِحُ بَالَهُمْ ، وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُمْ[۱۲]». شهیدان وارد بهشتی میشوند که پیش از ورود به بهشت همینجا نشانشان دادند «عَرَّفَهَا لَهُمْ»، یعنی بهشت به آنها معرفی شد. من نمیدانم آن بهشت چیست. اما یک وجه آن بهشت دیدار وجه امام زمان(عج) است. چون شهدا امام خودشان را در آخرین لحظه میبینند و این توصیف شگفت انگیز را داریم که اگر بالای سر شهید باشید، در آخرین لحظه پلک ها را به سمت بالا حرکت میدهد و این زمانی است که این رؤیت اتفاق افتاده است و در این شهود به او میگویند: آیا میخواهی به دنیا برگردی؟ و او به اشارت پلکش میگوید: دیگر نه، نه، نه! چون آنجا را دیده و فراخنا را مشاهده کرده است، سر برگشت ندارند.
سلامشان باد. سلامتان باد. امیدوارم که انشاءالله ما قدردان آنها باشیم. امیدوارم این لحظه که ما داریم صحبت میکنیم و کم کم به لحظههای شهادت حضرت زهرا(س) نزدیک میشویم چرا که به نظر میرسد شهادت حضرت زهرا(س) نزدیک ساعت یک و نیم و یا دو بعد ازظهر بوده است. ان شاالله که میهمانان حضرت زهرای مرضیه(س) باشند. خداونده خانوادههای بزرگوار آنها را اجر و صبر و شکیبایی عنایت بکند. و ان شاالله به ما نیز توفیق عنایت کند که شرمسار آن بزرگواران نباشیم.
دیگر بار حضور همهی دوستان را سپاس میگویم و دعاگوی همهی شما هستم.
جملهی پایانی
فرزدق کسی بود که به کربلا نیامد و شاعر بود. امام حسین(ع) در بین راه او را دید، ظاهراً در منزل صفاح یا تنعیم امام با او برخورد کرد. فرزدق توفیق همراهی با امام را در کربلا پیدا نکرد، اما قصیدهی بزرگی برای امام سجاد(ع) گفت که همهی شما با آن آشنا هستید. میخواهم منزلت دوستان شاعر در اینجا روشن باشد و این پایان بخش سخن من باشد. امام سجاد(ع) فرمود:« اگر خداوند به خاطر قصیده فرزدق تمام عالمیان را از آغاز تا پایان ببخشد، عجیب نیست»
خدا میداند من اعتقادم این است. همین شعرهایی را که دوستان خواندند، بخوانید، شفا است. در عصر امام رضا(ع) شاعران وقتی شعر میخوانند، امام رضا(ع) میفرمود:« این شعر را ببرید در فضای منزلتان برای رفع بیماریهایتان بخوانید، شفا است». این اشعار هم مثل عسل است و هم زادهی این قرآن است. قرآن شفا است، عسل شفا است و شعر نیز شفا است. یک وجه شفا بخشی برای خود شاعر است. ممکن است شما ندانید با خواندن هر شعر خداوند چند بلا را از شما دور میکند و چند بیماری را از تن شما میگیرد. این ها همه معلوم نیست اما روزی که پرده بر افتد، «یوم تبلی السرائر[۱۳]»، تازه آن وقت دوستان شاعر میگویند این همان شعری است که گفتم؟!
ممکن است در اینجا کسی تحویلم نگیرد، حتی ممکن است بعد از این نیز سرودهای در کار نباشد، که البته انشاءالله هست. اما همهی اینها که نباشد آن وقت آن سو خواهید دید که برای هر سرودهی شما چه زاد و توشه و اندوخته ای وجود دارد.
خداوند انشاءالله برای همهی دوستان عزیز شاعر ، همهی شما عزیزان که تا این لحظه صبورانه نشستید، خانوادههای عزیز شهدای مدافع حرم و دیگر شهدا و همهی شهدای عزیز ما پاداش خیر عنایت فرماید و حضرت زهرا (س) دستگیر و شفیعهی شما باشد. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
[۱] . سوره بقره، آیه ۱۲۴
[۲] . سوره ابراهیم، آیه ۳۷
[۳] . سوره بقره، آیه ۱۲۴
[۴] . سوره بقره، آیه ۱۲۴
[۵] . جامع الأخبار(للشعیری)، ص: ۱۸۵
[۶] . عزازیل همان شیطان است که در ابتدا عزیز خداوند بود.
[۷] . الخصال، ج۱، ص: ۲۷
[۸] . رک: بلاغات النساء، ص: ۳۲
[۹] . عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیده النساء إلى الإمام الجواد، ج۱۱-قسم-۲-فاطمهس، ص: ۵۶۷
[۱۰] . الأمالی( للصدوق)، النص، ص: ۲۳۴
[۱۱] . حضرت زهرا(س) در غدیر بود و اولین زنی که دستش را در تشت گذاشت و با امیرالمؤمنین علی(ع) بیعت کرد، حضرت زهرا(س) بود.
[۱۲] سوره محمد،آیه ۴و ۵و ۶
[۱۳] سوره الطارق، آیه۹
لینک دانلود صوت