*ولایت شیطان در مقابل ولایت سبحان*
امام بریر را به میدان میفرستد تا موعظهشان کند شاید بدلیل این که بسیاری از کوفیان او را میشناسند، موعظهها تأثیری داشته باشد و کسانی برگردند، اما سپاه مقابل، به جای گوش دادن به سخنان بریر، او را مسخره کرده، میخندند و به سوی او تیر پرتاب میکنند. بریر برمیگردد و بار دیگر امام در مقابل سپاه چون سیل کوفیان که از زیادی به سیاهی میزند، قرار میگیرد.
این ششمین بار است که خطبه میخواند، میفرماید:
ستایش خدایی را که دنیا را آفرید و آن را دار نابودی و زوال وسرای تغیر و دگرگونیهای پی در پی قرار داد قر.مغرور کسی است که دنیا او را فریفته و بدبخت کسی است که دنیا او را مفتون ساخته است. پس زندگانی دنیا شما را نفریبد وشیطان، شما را به(کرم و بخشش الاهی ) فریفته نسازد. و از این خطبه است: پروردگار ما بهترین پروردگار است و شما بدترین بندگانید.شما به طاعت و بندگی اقرار کردهاید و به رسول (ص) ایمان آورده اید، سپس به سوی ذریه و عترتش برگشته اید و تصمیم به کشتنشان گرفته اید. شیطان بر شما چیره شده و یاد خدای بزرگ را فراموش کرده اید. هلاک شوید شما و هرچهکه در طلب آنید. ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم[۱].
آری آن روز کسانی که در مقابل امام قرار گرفتند، تحت سلطه و ولایت شیطان قرار داشتند و چنین کسانی، از یاد خدا غافل شده و دیگر هیچ حقی را نمیدیدند.
در کتاب خدا میخوانیم که شیطان در روز قیامت (و پس از آن که انگشت تمامی اتهامات متوجه او میشود)میگوید: مرا سرزنش نکنید، خودتان را سرزنش کنید، من بر شما مسلط نبودم، فقط شما را دعوت کردم وشما اجابت کردید(و میتوانستید اجابت نکنید)[۲].
و در آیاتی دیگر نیز اشاره شده است که جز گمراهان[۳] و کسانی که شیطان را دوست داشته و برای خدا شریک خدا قرار میدهند[۴]، کسی زیر سلطه شیطان قرار نخواهد گرفت . این شریکان میتوانند، جاه و مقام، پول و ثروت، دنیا طلبی و در مجموع، هوا پرستی باشند، چرا که قرآن میفرماید: «أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه[۵]» بنا به این تعبیر قرآنی ،برخی انسانها هوای نفس خود را خدای خود قرار داده اند؛
اینان ،تحت سلطه شیطان هستند، چنین ویژگیهایی به وفور در کوفیان دیده میشود، گروهی برای ترس از دست دادن مقام آمدهاند و گروهی دیگر به طمع به دست آوردن موقعیت و غنائم و ثروت؛ چنان که به عمرسعد وعده حکومت ری داده شده بود، او یک شب تا صبح قدم زد و مردد بود، اما در آخر نتوانست از حکومت ری بگذرد، حتی امام بارها در کربلا با او سخن گفت، شاید تغییر رای داده سعادتمند شود، بهانه میآورد وامام پاسخ میداد اما فایدهای نداشت. در آخر امام به او فرمود: هرگز از گندم ملک ری نخواهی خورد و این آرزو را به گور خواهی برد. من روزی را میبینم که دست آویز کودکان کوفه میشوی! و چنین شد .
سرنوشت عبرت آموز عمر سعد، سرنوشت تمام کسانی است که به خاطر دنیا، از یاری دین خدا دست برداشته و تابع شیطان میشوند، اینان مهار نفس خود را به دست شیطان داده و در پایان جز آه ،افسوس و حسرت نصیبی ندارند.
اما در مقابل
در سپاه امام، هر چه هست، سرسپردگی به آستان محبوب است، گویی در قاب نگاهشان جز خدا نمیگنجد، آنان همواره خود را در محضر حق میبینند و هر چیزی را با حق میسنجند، در چنین نگاهی، دیگر، امان نامه عصر تاسوعا برای فرزندان امالبنین(عباس و برادرانش)، کاغذ پارهای بیش نیست، امان نامهای که فقط امان جان نیست، بلکه به معنی مقام و ثروت و جاه است هر اندازه که عباس بخواهد [۶] و عباس (ع) چنان محکم این درخواست را رد میکند که شمر نا امید و سرافکنده و خشمگین برمیگردد.
وقتی تحت ولایت سبحان باشی، دیگر حتی جان فرزند هم برایت در مقابل جان ولی خدا بیارزش میشود، چنان که وقتی در کربلا برای محمد بن بشر حضرمی خبر میآورند که فرزندت در سرحدات اسیر شده، و اگر نروی کشته خواهد شد و امام بیعت خود را از او برمیدارد و از او میخواهد برای نجات جان فرزندش برود، محمد بن بشر چنین پاسخ میدهد که: درندگان بیابان مرا قطعه قطعه کنند اگر از تو جدا شوم.
کربلا پر است از صحنههای زیبای ارادت و سرسپردگی به آستان محبوب، و به تعبیری زیبا:
“کربلا ، قصهی دیدار لحظه به لحظهی خداست [۷]“.
نویسنده: مهربان کلیددار
تهیه شده در : موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا – دزفول
[۱]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۴، ص: ۱۰۰
[۲] . ابراهیم/۲۲
[۳] . حجر/۴۲
[۴] . نحل/۱۰۰
[۵] . فرقان/۴۳
[۶] . علامه محسن امین میگوید: امان نامهای که شمر آورد، فقط امان جان نبود، اگر عباس(ع) میپذیرفت در پی آن، هر آنچه از ثروت و مقام میخواست به او داده میشد.
[۷] . دکتر محمدرضا سنگری، کتاب روزدهم ۲