*عوضی بینی در مقابل تیزبینی*
رسول خدا در جمع یاران نشسته بود و موعظه میکرد. آن حضرت سوال کرد: چگونه خواهید بود هنگامی که زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق باشند در حالی که امر به معروف و نهی از منکر نمیکنید؟ به او گفتند: آیا چنین خواهد شد؟! فرمود: بله و بدتر از آن، چگونه خواهید بود هنگامی که امر به منکر و نهی از معروف کنید؟ گفتند: آیا چنین خواهد شد؟ فرمود: بله و بدتر از آن.چگونه خواهید بود هنگامی که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید[۱]؟!
آن روز رسول خدا(ص) در نگاهی ژرف نگر، آیندهای نه چندان دور را در مقابل نگاه حیرت زدهی یاران ترسیم میکرد، جامعهای را که در اثر ترک امر به معروف و نهی از منکر و عمل نکردن به تقوی، دچار عوضی بینی میشود، جامعهای که در آن نه تنها به معروف، امر و از منکر ، نهی نمیشود که عاملان و آمران به معروف مورد تمسخر و استهزا و حتی بدترین توهینها و تحقیر ها قرار میگیرند، جامعهای که فرزند پیامبرش را که برای عمل به سیره جدش رسول خدا قیام کرده، به مسلخ میکشد، سرش را بر نیزه کرده ، شهر به شهر به همراه اهل بیت و حرمش میگردانند و مردمش دم نمیزنند که هیچ، حتی جشن میگیرند و پایکوبی میکنند و گاه به سر مقدس شهدا توهین نیز میکنند و…
در آن روزگار امام را به آشوب و فتنه گری، متهم میکردند تا مردم، آن حضرت را عامل ناامنی و تفرقه بشناسند، چنان که معاویه در نامهای خطاب به امام مینویسد: « از ایجاد اختلاف و آشوب در میان این امت بپرهیز و زنهار، مگذار که با دست تو جنگى به وجود آید و خونى ریخته شود. تو که مردم را به خوبى آزمایش کردهاى، بنابراین درباره خودت و دین و امت پیامبر (ص) بیندیش و از فتنه ها اجتناب کن، و به گفتار سفها و مردم جاهلى که فتنه و آشوب را دوست مى دارند گوش مدار[۲]». ابن زیاد نیز در دالاماره وقتی مسلم را دستگیر میکند میگوید:«ای پسر عقیل به کوفه آمدی و اجتماع مردم را پراکنده ساختی و وحدت کلمه آنها را به هم ریختی و برخی را بر برخی دیگر شوراندی و فتنه بر پا کردی[۳]».
این اتهامات در سایه سکوت خواص جامعه، در ذهن مردم نقش بسته و در باور مردم جای گرفتهاند. این سکوت به حدی است که امام در ایام حج سال ۵۸ ، یعنی دو سال قبل از کربلا تمام بزرگان بنیهاشم، علمای اسلام و صحابی رسول خدا را جمع کرده و طی خطبهای طولانی برایشان از لزوم امر به معروف و نتایج سکوت در مواجهه با منکر سخن میگوید، و به نوعی نتایج این سکوت را پیش بینی میکند.
-آری آن روز مردم چنان دچار عوضی بینی شدهاند که معاویه را خال المؤمنین و یزید فاسق فاجر شراب خوار را امیر المؤمنین میخوانند، اما امام و خانوادهاش را خارجی(از دین خارج شده) میدانند، چنان که در شام وقتی اسرا را وارد میکنند، پیرمردی دست به آسمان بلندکرده و میگوید: حمد خداى را که شما را کشت و به هلاکت رسانید و شهرها را از مردان شما راحت کرد، و امیرالمؤمنین (یزید) را بر شما تسلّط داد! اما همین فرد زمانی که با اشارات مهرآمیز امام به آیات قرآن، در مییابد که این اسرا از خاندان رسول خدا و اهل بیت پیامبرند، گریسته، عمّامه بر زمین میزند و سپس سر را به آسمان بلند کرده و میگوید: خداوندا من از دشمنان آل محمّد از جنّ و انس بیزارم.
-در روزعاشورا، در صحنهی نبرد، گاه برادر در مقابل برادر و پدر در مقابل فرزند قرار میگیرد؛ یک برادر میشود عمروبن قرظه انصاری که برای دفاع از نماز امام آن قدر بر بدنش تیر میخورد که در پایان نماز، بدن با زمین تماس نمییابد و در آخرین لحظه تنها نگرانیاش این است که آیا به عهد خود درباره امام وفا کرده است؟ و دیگری میشود علیبن قرظه انصاری که نه تنها در مقابل میایستد که امام را به خاطر گمراه کردن برادرش(به خیال خود) سرزنش میکند و فریاد میزند که انتقام برادرم را خواهم گرفت!
اما در جبهه امام
شاخصهی بارز یاران امام بصیرت و تیزبینی در شناخت حق است، آن هم در فضایی که این همه غبار بر چهرهی حق و حقیقت نشسته است. آنان در سایه سار تقوا و خدا ترسی به چنان روشن بینی عمیقی دست یافتهاند که هر چه جلوتر میروند و عرصه در کربلا تنگ تر میشود، قدمهایشان را محکم تر برمیدارند چنان که شب عاشورا وقتی امام، خبر از شهادت همه یاران میدهد، چراغها را خاموش کرده و بیعت از آنها برمیدارد، یک به یک بر میخیزند و باصلابت ندا میدهند که:« إنّا علی نیاتنا و بصائرنا»: ما بر اساس نیت های استوار و بصیرت و روشن بینی، این راه را انتخاب کردهایم و هرگز عقب نمینشینیم.
و چه زیبا توصیف میشود، ماهتاب کربلا، عباس(ع) در لسان صادق آل رسول که: «کان عمنا العباس نافذ البصیره و صلب الایمان[۴]»: عموی ما عباس صاحب نگاهی نافذ و ایمانی محکم بود، نگاهی که از پس تمام تیرگیها و غبارها، حق را تشخیص میداد، و با تمام وجود و تا آخرین قطره خون حتی یک قدم، عقب نگذاشت.
و این درس بزرگ کربلا است که حتی در حضور امام و در فاصلهای اندک از روزگار پیامبر، در حالی که هنوز بسیاری از صحابی او در بین امت زندگی میکنند، وقتی مردم پاسدار حفظ ارزشهای دین نبوده، نسبت به کج رویها و اشتباهات دیگران، سکوت کنند، وضعیت تا به آنجا پیش یرود که امام امت ناچار، برای احیای دین و جدا ساختن آن از اسلام بنیامیهای به مسلخ رفته، بدن مبارکش زیر سم اسبان قرار گیرد.
از سوی دیگر، هیچ شرایطی دلیل نمیشود برای این که کسی بگوید امکان تشخیص حق نبود و یا کاری از دست من ساخته نبود، چنان که در میان آن همه انحراف، باز بودند کسانی که با ثبات قدم، در جبهه حق ایستادند و تا آخرین لحظه از آن دفاع کردند.
نویسنده: مهربان کلیددار
موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا- دزفول
[۱] . الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۵، ص ۵۹
[۲] . ر.ک: الإمامهوالسیاسه، ج۱، ص۲۰۱
[۳] . آینه داران آفتاب، ج۱، ص۲۷۸٫
[۴] . شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام، ج۳، ص: ۱۸۴