*زیرکی و فطانت مومنانه*
یکی از ویژگی های مومنان در کلام مولا امیرالمومنین(ع) کَیِّس بودن و داشتن فطانت است چنان که در پاسخ به همام فرمود: « یَا هَمّامُ! المُؤمِنُ هُوَ الکَیِّسُ الفِطن[۱]»: ای همام! مومن، زیرک و باهوش است .
برخی در ترجمه این عبارت، «کیِّس» و «فطن» را به یک معنا گرفته و فطن را تاکید کیِّس دانستهاند. اما با مراجعه به کتب لغت، روشن میشود که معنی این دو واژه متفاوت است. کیِّس در مقابل احمق است و به زیرکی خدادادی اطلاق میشود اما فطانت هوشی است، حاصل تجربه که به ادراک جزییات اطلاق میشود. یکی از دلایل اختلاف فطانت و کیاست روایتی از رسول خدا(ص) است که نشان میدهد فِطن تاکید کیِّس نیست: «المومن کیِّس الفِطن الحذر»: مومن عاقل و چیز فهم و محتاط است .
با نگاهی به شخصیت و ویژگیهای امام عاشورا و یاران باوفایش میتوان به الگوهای زیبایی از فطانت و کیاست مومنانه دست یافت، که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
- در هنگام مرگ معاویه، یزید در نامهای به حاکم مدینه از او خواست تا قبل از اطلاع به مردم و علنی شدن خبر، چهارتن از بزرگان مدینه را فراخوانده و از آنها بیعت بگیرد. یکی از این افراد حضرت اباعبدالله(ع) بود. در این نامه همچنان به حاکم دستور داده بودند که اگر هر کدام از این افراد از بیعت سر باز زد، مخفیانه او را به قتل برساند. حاکم مدینه امام را به دارالاماره فراخواند. امام که این دعوت را مشکوک میدید، ۳۰ تن از جوانان بنی هاشم را با خود همراه کرد و به آنها فرمان داد بیرون در منتظر باشند و اگر صدای او را شنیدند، به داخل وارد شوند، که اتفاقاً همین طور هم شد و با این پیش بینی درست و فطانت امام، حاکم مدینه نتوانست کاری از پیش ببرد.
- نمونه دیگر، عملکرد هوشیارانه و زیرکانهی عبدالله بن یقطر سفیر و نامه رسان امام است. او حامل نامهای از سوی امام برای بزرگان کوفه بود. در نزدیکی کوفه متوجه شد که توسط سربازان عبیدالله محاصره شده است، بنابراین بلافاصله نامهی امام را پاره پاره کرده و بلعید تا عبیدالله از محتوای نامه مطلع نشود. هر کاری کردند نتوانستند از او اعتراف بگیرند و محتوای نامه را فاش نکرد. بنابراین عبیدالله به خیال خود تصمیم گرفت حداقل از او سوء استفاده کرده و به نفع خود بهره گیرد. این بود که گفت اگر میخواهی زنده بمانی، باید بر منبر رفته و علی و خاندان او را سبّ کنی.
عبدالله یقطر اندکی فکر کرد و سپس پذیرفت. همهی مردم کوفه را در مسجد جمع کردند، عبدالله با قدمهایی استوار به سمت منبر رفت و در مقابل نگاه ابن زیاد پس از نام خدا و حمد الهی از علی(ع) و امام حسین(ع) دفاع کرده، بنی امیه را رسوا کرد. او را به زیر آورده و به شهادت رساندند اما او به این ترتیب موفق شد هم رسالتش را به انجام برساند و هم اجازه ندهد نامه امام به دست دشمن بیفتد و نام بزرگان کوفه برملا شود.
اما نقطه مقابل کیاست…
- گفته شده وقتی عبیدالله زیاد به کوفه آمد، کل نیروهای بنی امیه و نگهبانان دارالاماره به هزار نفر نمیرسید، یعنی روزی که دارالاماره توسط مسلم و کسانی که با او بیعت کرده بودند، محاصره شد؛ اگر به درستی مسلم را همراهی میکردند به راحتی موفق به شکست عبیدالله میشدند؛ اما زمانی که شایعه ساختند: سپاه شام در راه است و اگر برسد یکی از شما زنده نخواهد ماند و… مردم این دروغ ها را باور کرده و آرام آرام اطراف مسلم را خالی کردند و شد آنچه نباید میشد.
- مسلم در خانه هانی مخفی بود و فقط تعداد معدودی از یاران از مخفی گاه او اطلاع داشتند. عبیدالله از جاسوس خود معقل خواست تا به طریقی مخفی گاه او را پیدا کند. او مقداری کیسههای زر با خود برد و در مسجد مستقر شد، سپس به یکی از یاران مسلم نزدیک شد و به او گفت که دوست دارد این مقدار پول را با دست خودش به مسلم تقدیم کند. در اینجا فریب ظاهر مظلوم این مرد را خوردند و چنین بود که مخفیگاه مسلم لو رفت.
نتیجه:
برای دفاع از حق فقط شناخت و عشق و علاقه، کافی نیست، چرا که مردم کوفه مسلم را میشناختند و می دانستند برحق است، اما در موقع تصمیم گیری بسیاری از آنها به دلیل اینکه فریب نیرنگ سادهی سپاه شام را خوردند، مسلم را تنها گذاشتند در حالی که واقعا سپاهی در کار نبود و در ضمن اگر هم بود تا برسد مدتها زمان می برد و تا آن زمان آنها حکومت کوفه را به دست گرفته بودند و یا بودند کسانی که با تشخیص غلط خود باعث شدند ناخواسته به جبهه مقابل کمک شود و زمینه شکست ظاهری در کربلا فراهم شود.
و چه بسا بزرگان دین که در اثر نبود این ویژگی در مردم زمانشان، ضربه خورده و نتوانستهاند اهداف خود را پیش ببرند. همان طور که گفته شد فطانت با رصد کردن اتفاقات و بالا بردن تجربه در کوران حوادث اجتماعی و سیاسی ایجاد میشود پس بر همه ما لازم است نسبت به اتفاقات اطراف و جامعه بیتفاوت نباشیم تا بتوانیم در مواقع لزوم به تشخیص درست برسیم.
نویسنده: مهربان کلیددار
موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا – دزفول
[۱] . الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص: ۲۲۶