وضعیت میدان:
در میدان نبرد، جمعی از یاران شهید اباعبدالله الحسین(ع) افتاده بودند.
شهادت حدود ۵۲ تن، شکافی محسوس در سپاه اندک اباعبدالله (ع) ایجاد کرده بود. امام میدان را نگریست.
گرد و غبار به تدریج فرو می نشست. تیراندازان اندکی عقب نشستند. در آن سو از خیمهها صدای گریه برخاسته بود. سپاه دشمن برای جنگ گستاختر و حریصتر شده بود. در این هنگام، امام دستی بر محاسن خود کشید و زمزمه کرد: خداوند بر یهود و نصاری آنگاه غضب کرد که برایش فرزندی قائل شدند و بر مجوس آنگاه که به پرستش خورشید و ماه آتش پرداختند و خشم خدا بر قومی است که با یکدیگر هم پیمان و هم اندیشه شدند تا فرزند پیامبرش را بکشند، به خدا سوگند هرگز به آنچه می خواهند نمی رسند تا آنگاه که خدای خویش را آغشته در خون دیدار کنم. (هرگز تسلیم نمی شوم.)[۱]
برخی نوشته اند که امام،زمانی این سخنان را فرمود که تیرها همچون باران می بارید.
وضعیت یاران امام:
یاران باقی مانده اباعبدالله(ع) بسیار اندک شده بودند و کسی نبود که تیر به او اصابت نکرده باشد[۲]. تعداد شهدا را بیش از ۵۰ تن نگاشته اند.[۳]
در سیمای یاران پس از این همه شهید هیچ گونه هراس و تزلزل دیده نمی شد.
عکس العمل بعدی دشمن:
شمر بن ذیالجوشن و عمروبن حجاج (دو تن از فرماندهان) فریاد زدند که جنگ تن به تن نکنید. بکوشید از هر سو محاصره را تنگتر کنید و کار یاران حسین را یکسره سازید. دشمن نزدیکتر و صحنه برای رزم یاران باقی مانده اباعبدالله فراهم شد.[۴]
نخستین هماوردطلبان:
نخستین کسانی که از سپاه عمرسعد به میدان آمدند و مبارز طلبیدند، یسار، غلام عبیدالله زیاد و سالم غلام زیاد بن ابیه (یا عبیدالله زیاد) بودند. آنان رجزخوان هماورد طلبیدند. در این هنگام حبیب بن مظاهراسدی و بریربن خضیر همدانی برخاستند و آماده رزم شدند اما به اشارت امام نشستند تا به جای آن دو که پیر بودند جوانی برخیزد. عبدالله بن عمیر کلبی که همراه همسر و مادرش به کربلا آمده بود، با قامت بلند و بازوان ستبر و شانه های استوار برخاست و اجازهی میدان طلبید.
همسرش به او گفت: پدر و مادرم فدایت از فرزندان پیامبر دفاع کن.
عبدالله بن عمیر به میدان آمد. یسار و سالم به وی گفتند: تو کیستی؟ تو را نمیشناسیم. چرا بُریر یا حبیببن مظاهر به میدان نمی آیند؟
عبدالله پاسخ داد: ای ناپاکزاده، مبارزه با یکی را تاب نمیآوری که دیگری بیاید که بهتر از توست؟ در این هنگام یسار که جلوتر از سالم بود حمله کرد و فریاد زد: برده سوی تو آمد. عبدالله بی توجه به او مجال داد تا نزدیک شود و بر اثر ضربت او انگشتان دست چپ عبدالله جدا شد. عبدالله به نبرد با وی پرداخت و با ضربات پی در پی او را از پای درآورد و رجزخوان، صدای او در میدان پیچید که:
اگر نمی شناسیدم من فرزند کلبم
نژاد و تیرهی من از علیم است
من غیرتمند و بی هراسم
ای مادر (ام وهب) پیمان می بندم که در ضربت زدن پیش دستی کنم
و ضربه ام ضربهی کاری جوان مؤمن باشد
او به سوی همسر و مادرش که در کرانهی میدان بودند آمد. همسرش چوب دستی برداشت تا عبدالله را در نبرد همراهی کند اما عبدالله از او خواست تا بازگردد.
ام وهب دامن عبدالله را گرفته بود و میگفت: من از تو جدا نمی شوم تا در کنار تو کشته شوم. سرانجام به درخواست امام، زن به خیمه بازگشت و عبدالله به میدان برگشت و جنگید و فرو نشستن غبار معلوم شد که بر خاک افتاده است. همسرش خود را به بالین او رساند و غبار از چهرهاش گرفت و گفت: بهشت پروردگار بر تو گوارا باد. از خدایی که بهشت را نصیب تو کرد میخواهم که مرا همدم تو در بهشت قرار دهد.
امام فرمان داد او را برگردانند و او به خیمه برگشت.[۵]
نام همسر عبداللهبن عمیر کلبی بارها درمنابع و مآخذ با نام مادر عبدالله درآمیخته است. درستتر آن است که هانیه در کنار همسرش در کربلا به شهادت رسید. او اولین زن شهید و تنها زن شهید در میدان است. قاتل وی را رستم غلام شمر دانستهاند.[۶]
سر عبداللهبن عمیر کلبی را از تن جدا و به سمت مادرش در کنار میدان پرتاب کرد و گفت: ما چیزی را که در راه خدا دادهایم پس نمیگیریم.
در باب اینکه نخستین شهید نبرد تن به تن کیست، صاحبان مقاتل، مختلف نگاشتهاند. برخی حرّبنیزید ریاحی و برخی عبدالله بن عمیر کلبی را نخستین شهید دانستهاند.
در این بخش ترتیب شهادت یاران در نبرد تن به تن- بر اساس مطالعهی مقاتل- آمده است.
اختلاف مقاتل در این زمینه فراوان است اما بر اساس قرائن و مطالعات دقیق تاریخی، به طور نسبی میتوان – شهادت یاران را به ترتیبی دانست که در پی میآید.[۷]
تصویر کلی از شهیدان نبرد تن به تن
نخستین شهید: عبدالله بن عمیر کلبی یا وهب(برخی حرّبن یزید ریاحی را نوشته اند.)
نحوه نبرد: به میدان رفتن انفرادی، مبارز طلبیدن، رجز خواندن، جنگیدن و به شهادت رسیدن (گاهی نبرد دسته جمعی اتفاق می افتد. گاه برخی پس از زخمی شدن اسیر می شدند و به شهادت می رسیدند.)
مجموع شهدای این مرحله: ۴۷ تن
کوچکترین مبارز شهید: عمروبن جناده انصاری یازده یا دوازده ساله(پدرش در تیرباران صبح به شهادت رسید.)
پیرترین شهید: حبیب ابن مظاهر اسدی، حدود هشتاد ساله
تنها زن شهید: هانیه همسر عبدالله بن عمیر کلبی
طول زمان شهادت شهیدان نبرد تن به تن: حدود ۵/۲ الی ۳ ساعت
آخرین شهید نبرد تن به تن: حضرت حبیب بن مظاهر که قبل از نماز ظهر به شهادت رسید. قره بن ابی قره و انس بن حارث را نیز آخرین شهیدان(پس از شهادت حبیب) دانستهاند.
رجزها: حدود ۱۰۲ بیت رجز از شهیدان این مرحله باقی مانده است که معدل رجزخوانی حدود ۲ بیت است.
بزرگترین شهید(از نظرگاه شأن و منزلت): فرمانده جناح چپ سپاه اباعبدالله(ع)، حبیب بن مظاهر اسدی است.
نبرد تن به تن یاران، تصویری از حماسه، شجاعت، ایمان، اخلاص و فداکاری یاران امام است.
نحوه رفتار امام پس از شهادت یاران: امام به میدان میشتافت و سر آنها را به دامان میگرفت و سپاسگزاری میکرد. امام مجال یافت با تعدادی از شهیدان این گونه عمل کند.
[۱] . مقتل الحسین خوارزمی:ج ۲،ص ۹۰۸،الفتوح:ج ۵،صص ۱۸۴-۱۸۳،اعیانالشیعه: ج۱،ص ۶۰۳، بحارالانوار:ج ۴۵،ص ۱۲،نفس المهموم: ص۲۵۶٫
[۲] .بحارالانوار:ج ۴۵،ص ۱۲،نفس المهموم:ص ۲۵۶،اعیان الشیعه:ج ۱،ص۶۰۲،مقتل الحسین بحرالعلوم:ص ۳۸۴٫
[۳] . همان منابع والعوالم:ج ۱۷،ص ۲۵۵، جلاءالعیون:ص ۶۶۳٫
[۴] . ابصارالعین:ص ۱۲، الفضولالمهمّه: ص ۱۹۲، نورالابصار:ص ۲۶۲٫
[۵] . تاریخ طبری: ج ۵، ص ۴۲۹، کاملابناثیر:ج ۳، ص ۲۸۹، انسابالاشراف: ج ۳، ص ۱۹۰، ارشاد:ج ۲، صص ۱۰۴-۱۰۵، مقتل الحسین خوارزمی: ج ۲،ص۹-۸٫
[۶] . انسابالاشراف: ج۳،ص ۱۹۴، اعیانالشیعه: ج ۱، ص۶۰۴-۶۰۳، مقتل الحسین مقرّم: ص ۲۹۸-۲۹۷٫
[۷] . در این زمینه کتاب آینه داران آفتاب از نگارنده کوششی است برای تقسیمبندی یاران اباعبدالله بر اساس زمان شهادت. ترتیب موجود در شهادت اصحاب حضرت اباعبداللهالحسین(ع) برگرفته از همین کتاب است.