تهیه و تنظیم: گروه پژوهشی موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا-دزفول
۹)تبیین نفاق و ویژگیهای منافقین:
در مورد معنای لغوی نفاق، کتابهای لغت دو معنای نزدیک به هم را از اصل و ریشه این واژه گزارش میدهند معنای نخست آن [راه زیر زمینی دارای خروجی ] است که اصل [نفق ]دال بر آن است . معنای دوم نیز«گریزگاه لانه موش صحرایی است که قسمتی از دیواره لانهاش را در سطح زمین نازک نموده هنگام خطر با یک ضربه سر آن لایه نازک را تخریب می کند و از آن خارج می شود»[۱].
نفاق، در صدر اسلام، حرکتی هدفمند و خصمانه بود که می کوشید مخالفت خود را با حاکمیت پیامبر، پنهانی به سرانجام برساند. توطئه ها و کارشکنیهای این جریان در عرصههای گوناگون علیه جامعه نوپای اسلامی، بخش بزرگی از گرفتاریهای پیامبر(ص) را تشکیل میداد.
خداوند در آیات متعدد، از مسلمانانی که در مقابل پیامبر ایستادگی می کردند، با عنوان منافق یاد کرده و اهمیت این مسئله تا اندازهای است که سوره منافقون را، برای شناسایی این جریان، بر پیامبر خویش نازل فرمود. بر اساس آیات قرآن، منافقان، کافرند و کفر آنها تا جایی است که خداوند در آیه ۶ سوره منافقون، خطاب به رسولش می فرماید: «ای رسول! تو از خدا بر آنان آمرزش بخواهی یا نخواهی یکسان است، خدا هرگز آنان را نمی بخشد، زیرا خداوند، گروه فاسقان (لجوج و منافق ) را هدایت نمی کند.» همچنین به آن حضرت، امر میشود که از کافران و منافقان پیروی نکند[۲].
جریان نفاق که در همان صدر اسلام نیز از مهمترین تهدیدهای داخلی در برابر اسلام بود، با گسترش اسلام، آرام آرام در ساختار جامعه اسلامی بیشتر رسوخ کرد و بر قدرت خود افزود. و پیامبر(ص) نیز خطر منافقان را پیوسته به مسلمانان گوشزد میکرد.
امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید:
پیامبر به من فرمود:«بر امت اسلام نه از مؤمن هراسی دارم و نه از مشرک؛ زیرا مؤ من را ایمانش باز داشته، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود می سازد. من بر شما از مرد منافقی می ترسم که درونی دو چهره و زبانی عالمانه دارد. گفتارش دل پسند و رفتارش زشت و ناپسند است[۳]».[۴]
و به راستی این نگرانی نبی مکرم اسلام(ص) بی دلیل نبود، چرا که این پدیده شوم اجتماعی بلافاصله پس از پیامبر(ص)جامعه را به وضعیتی دچار کرد که در عین شناخت کامل حق و اهل آن، با جریان باطل دست بیعت دادند و وصی شرعی رسول خدا(ص) را تنها گذاشتند. و همین مردم[مردم گرفتار نفاق] نشستند و نظاره کردند که چگونه حق شرعی و قانونی دختر پیامبر از او غصب شد و دم نزدند.
البته باید این نکته را نیز متذکر شد که گرچه نفاق به مفهوم خاصش، صفت افراد بىایمانى است که ظاهرا در صف مسلمانانند، اما باطناً دل در گرو کفر دارند، ولى نفاق معنى وسیعى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن، گفتار و عمل را شامل مىشود، هر چند در افراد مؤمن باشد که ما از آن به عنوان«رگههاى نفاق» نام مىبریم.
مثلا در حدیثى مىخوانیم: «ثلاث من کن فیه کان منافقا و ان صام و صلى و زعم انه مسلم، من اذا ائتمن خان، و اذا حدث کذب، و اذا وعد اخلف؛ سه صفت است در هر کس باشد منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند: کسى که در امانت خیانت مىکند، و کسى که به هنگام سخن گفتن دروغ مىگوید، و کسى که وعده مىدهد و خلف وعده مىکند[۵]».
امیر مؤمنان على( ع ) درباره منافقان می فرماید:
«اى بندگان خدا شما را به تقوا و پرهیزکارى سفارش مىکنم، و از منافقان بر حذر مىدارم، زیرا آنها گمراه و گمراه کنندهاند، خطاکار و به خطا اندازند، به رنگهاى گوناگون در مىآیند، به قیافه و زبانهاى متعدد خودنمایى مىکنند از هر وسیلهاى براى فریفتن و در هم شکستن شما استفاده مىکنند، و در هر کمینگاهى به کمین شما مىنشینند، بد باطن و خوشظاهرند، و در نهان براى فریب مردم گام بر مىدارند، از بیراههها حرکت مىکنند، و گفتارشان به ظاهر شفا بخش، اما کردارشان دردى است درمانناپذیر، به رفاه و آسایش مردم حسد مىورزند و (اگر به کسى) بلائى وارد شود خوشحالند، امیدواران را مایوس مىکنند، و در هر راهى کشتهاى دارند، در هر دلى راهى و در هر مصیبتى اشک ساختگى مىریزند، مدح و تمجید را به یکدیگر قرض مىدهند و انتظار پاداش و جزا مىکشند، اگر چیزى بخواهند اصرار مىورزند، و اگر ملامت کنند پردهدرى مىنمایند[۶]»[۷]
ویژگیهای منافقین
منافق دروغ گوست:
سرمایه اصلى منافقان، دروغ است تا بتوانند، تناقضهایی را که در زندگیشان دیده مىشود با آن توجیه کنند. به تصریح آیه شریفه قرآن منافق گرفتار دروغ است: :« بعضى از مردم هستند که مىگویند به خدا و روز قیامت ایمان آوردهایم در حالى که ایمان ندارند[۸]». [۹]
و بانوی دو عالم در خطبه فدکیه به نوعی به این پدیده ناخوشایند اشاره میکند: «هنوز دو روز از مرگ پیامبرتان نگذشته و سوز سینه ما خاموش نگشته است که آنچه نبایست کردید و آنچه از آنتان نبود، بردید و چه سریع بدعتی بزرگ پدید آوردید. به گمان خود خواستید فتنه برنخیزد و خونی از پس آن نریزد… شما کجا و فتنه خواباندن کجا؟[دروغ میگویید] »
…و نیم قرن بعد نیز همین مردم -گرفتار نفاق- کارشان به جایی می رسد که، شاهد و ناظر و یا بدتر از آن همراه قتل فرزند پیامبر و اسارت اهل بیتش می شوند و مورد عتاب زینب کبری(س) قرار میگیرند که: «شما مردمانی خودستا، دروغ گو» یید.
منافق گرفتار دورویی است:
یکی از مهم ترین گرفتاریهای اهل نفاق دو رویی است. آن چنان که در روایت ذکر شده از پیامبر اکرم(ص) بیان شد که ایشان فرمودهاند:« من بر شما از مرد منافقی می ترسم که درونی دو چهره و زبانی عالمانه دارد.»
از ویژگی های منافقین آن است که هر روز به رنگى در مىآیند و در میان هر جمعیتى با آنها همصدا مىشوند، آن چنان که قرآن مىگوید:«هنگامى که افراد با ایمان را ملاقات کنند مىگویند ایمان آوردیم، اما هنگامى که با دوستان شیطان صفت خود به خلوتگاه مىروند مىگویند ما با شمائیم و اگر مىبینید ما در برابر مؤمنان اظهار ایمان مىکنیم ما مسخرهشان مىکنیم[۱۰]!» [۱۱]
بانوی دو عالم در بخشی از خطبه غرای فدکیه با اشاره به این ویژگی و عارضه نفاق می فرماید: «پس زمانی که خداوند برای فرستاده اش (محمد ص) خانه پیامبران و آرامگاه برگزیدگانش را برگزید(به ملکوت اعلی و مقام قرب خداوند پیوست)، خارهای پر گزند نفاق و دورویی سر برآورد…»
و دخت مکرمش نیز در تبیین وضعیت آن روز مردم کوفه و با بهره گیری از تشبیهی زیبا چنین می فرماید که: «به سبزه و گیاهی میمانید که بر مزبلهها و پارگین میروید، ظاهرتان سبز و دل فریب و درون همه پلشتی و زشتی و آلودگی، به سنگ نقره گون می مانید که بر گوری پلید نشانده باشند».
و منافق حیران و گمره است
«و خدا آنها را در طغیانشان نگه مىدارد تا به کلى سرگردان شوند[۱۲]» و نیز می فرماید:« آنها کسانى هستند که در تجارتخانه این جهان، هدایت را با گمراهى معاوضه کردهاند[۱۳]»
و این کلام بانوی اسلام است که:
«ای مردان با نفوذ و ای بازوان ملت و ای پشتیبانان اسلام! کسانی که اسلام در دامن آنان بالندگی یافته است، شما را چه شده که در باز گرفتن حق من سستی روا میدارید؟! و چرا دیده به هم نهادهاید و از ستمی که بر من روا میدارند، تغافل میورزید؟ …. چه سریع رنگ عوض کردید؟ با آنکه در شما توان آن هست که مرا در مطالبه حقی که در بازپس گیری آن فریاد میزنم و تلاش میکنم، یاری کنید.
اکنون چه شده است که سرگردان و حیران واماندهاید و بعد از آن همه زبان آوری، دم فروبسته و خاموش اید و بعد از بستن پیمان اینک آن را میشکنید؟»
در این پیوند ناگسستنی سخن دخترپیامبر(ص) با کلام وحی، خوب است سرانجام این گمراهی و تجارت نامبارک را نیز به عنوان نکته پایانی متذکر شویم که می فرماید:
« تجارت آنها سودى نداشته و هرگز روى هدایت را ندیدهاند[۱۴] »
و فاطمه(س) در پایان خطبه فرمود:
این شتر و این بار[خلافت] بگیرید، ببرید، دو پشته بارگیری کنید و تنگ زینش را محکم ببندید؛ اما بدانید که پشت این سواری زخم شده و پای آن سخت فرسوده و تاول زده است. داغ ننگ جاودانه و نشان خشم خداوندی بر آن نهاده شده است و هیچ گاه شما را آسوده نمیگذارد تا به آتش افروخته خداوند بسوزاند. (یعنی سودی از این کار نصیبتان نخواهد شد)
و این نتیجه هر کار منافقانه و بیهوده ای است چنان که در فاصله ای نه چندان دور، این سخن به بیانی دیگر، از لسان زینب(س) به گوش رسیدکه:
«شما به زنی رشته باف می مانید که رشتهها را با قوت تمام میتاباند و میبافد و در پایان دیگر بار میگسلد و جدا میسازد. پیمانها و سوگندهایتان چنین است.( این همه حاصلی برایتان نداشته است.)»
[۱] . ابن منظور محمد بن مکرم ، لسان العرب، ج ۱۴ ، ۳۲۶٫
[۲] . نک: احزاب: ۱٫
[۳] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص ۳۶۵٫
[۴] . رحمانی، جواد، نفاق و منافق، مجله:گلبرگ-شهریور ماه سال ۱۳۸۹ شماره ۱۲۲٫
[۵] قمى، عباس، سفینه البحار، نشر اسوه، قم، ۱۴۱۴ ق. ج ۲ صفحه ۶۰۵٫
[۶] . نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه ۱۹۴٫
[۷] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص: ۱۰۱٫
[۸] . وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِین. بقره/۸
[۹] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص: ۹۴
[۱۰] . وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا…إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ. بقره/ ۱۴
[۱۱] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص: ۹۵
[۱۲] . وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ. بقره/۱۵
[۱۳] . أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى. بقره/۱۶
[۱۴] . فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ…وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ. بقره/۱۶
