تهیه و تنظیم: موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا- دزفول
۶) عاقبت ظلم
الف: انتقام روزگار از ستمگران و اینکه ظلم خودزنی است :
ظلم و ستم، ضدارزش و پدیدهای است که با فطرت هر انسانی مغایرت دارد و در تمام مکاتب الهی و مادی و نیز اقوام و ملل، مطرود و زشت شناخته شده است.شاید بتوان گفت که پس از کفر و شرک، که آنها نیز مصادیقی از ظلم میباشند، از چیزی بدتر و سهمگین تر از «ظلم و ستم» در قرآن یاد نشده است.[۱]
بیشتر مردم با کاربرد عباراتی از قبیل «دست انتقام»، «مکافات عمل»، «تیر غیب»، «چوب خدا صدا ندارد» و «شانس» و… به اجمال میپذیرند که اعمال خوب و بد انسان در زندگی دنیوی او نیز تأثیر داشته و فرد هم اکنون دچار عقوبت یا برخوردار از اعمال پیشین خود است .[۲] اما آیا این مسئله یک تصور ساخته ذهن عوام است، یا به واقع منشاء دینی وقرآنی دارد؟ البته ما در این گفتار کوتاه بدنبال اثبات این نظریه نیستیم و مطالعه آن را با ارجاع خوانندگان به مقالات و نوشتارهایی که برخی محققین در جهت اثبات این نظریه قلم زده اند،به خوانندگان میسپاریم[۳]. و خود در این مجال اندک به ذکرچند نمونه قرآنی که گویای بازگشت اثر عمل به سوی عامل است بسنده میکنیم.
بنابراین اعمال و رفتار انسان نه تنها در زندگی اخروی او دوباره به سوی او برمیگردند، بلکه ستمکار، در همین دنیای فانی نیز به درجات مختلف با نتایج اعمال بدش مواجه خواهد شد.
«فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ [۴]».
«اما افراد ستمگر این سخن را تغییر دادند ( و به جای آن جمله استهزاء آمیزی میگفتند) و لذا ما بر ستمگران در برابر این نافرمانی عذابی از آسمان فرستادیم».
افترا به انبیای الهی، افترا بر خداست. مشرکان ستمگر به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: «سحر مبین»، خداوند عمل آنان را افترا بر خدا معرفی میکند. و آنان را مستوجب عذاب میداند.
أَوْ یُلْقَى إِلَیْهِ کَنزٌ أَوْ تَکُونُ لَهُ جَنَّهٌ یَأْکُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا * انظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا [۵]
«یا گنجی از آسمان برای او فرستاده شود یا باغی داشته باشد که از (میوه) (و امرار معاش کند) و ستمگران گفتند شما تنها از یک انسان مجنون پیروی میکنید! ببین چگونه برای تو مثلها زدند و گمراه شدند، آنچنانکه قدرت پیدا کردن راه را ندارند!»
جزای ستمگر افترا زننده در دنیا، راه گم کردن است و در آخرت:
«بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَهِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن کَذَّبَ بِالسَّاعَهِ سَعِیرًا[۶]»
« (اینها همه بهانه است) بلکه آنها قیامت را تکذیب کردهاند و ما برای کسی که قیامت را انکار کند آتش سوزانی مهیا کردهایم».
در قرآن یاری ستمگر هم آدمی را مستوجب عذاب میکند، و چه عذابی شکننده تر از آنکه در دنیا هم به بلای ستمِ همان ستمگر مبتلا باشد:
«کَذَلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضًا بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ[۷]»
«و اینچنین بعضی از ستمگران را به بعض دیگر وامی گذاریم، به سبب اعمالی که انجام میدادند».
قرآن حتی طرد مومن را هم ستم محسوب میکند و ستمکار، لایق عقوبت است.[۸]
و گروهی از ستمگران، هزار و چهارصد سال پیش، املاک دختر رسول(ص) را به یغما بردند و خلافت را از صاحبش دزدیدند، و حتی خود را لایق سرزنش نمیدانستند، تا چه رسد به مهیا شدن برای عذاب. چنان وانمود کرده بودند که اعمال قبیحشان اطاعت امر خدا و رسول خداست. بر رسول خدا افترا میبستند و از خدای رسول نمیترسیدند…! آیات قرآن را به فراموشی سپرده بودند و گویی نمیدانستند که عقوبت اعمال زشتشان حتی دنیایشان را به تباهی میکشاند!
ودخت رسول، به قرآن انذارشان داد و ترسانیدشان از روزی که هیچ یاری کننده ای ندارند…:
«این شتر و این بار[خلافت] بگیرید، ببرید، دو پشته بارگیری کنید و تنگ زینش را محکم ببندید؛ اما بدانید که پشت این سواری زخم شده و پای آن سخت فرسوده و تاول زده است. داغ ننگ جاودانه و نشان خشم خداوندی بر آن نهاده شده است و هیچ گاه شما را آسوده نمیگذارد تا به آتش افروخته خداوند بسوزاند. آتشی که راه میجوید تا آشکار شود و سر برآورد و شراره میکشد تا یکسره بر دلها چیره شود. »
و در پی اتهامیکه به پیامبر زدند[۹]، توبیخ وتهدیدشان کرد که :
«شگفتا پدرم رسول خدا هرگز از کتاب خدا روی گردان نبود بلکه از کتاب خدا پیروی میفرمود، و در پی(آیات) و سورههای قرآن گام برمیداشت. آیا بر بی وفایی (نسبت به پدرم) گرد هم آمدهاید تا بر او نسبت دروغ و ناروا بدهید؟… و چه زشت است آنچه را که توجیه کردهاید! و چه بد است آنچه را که بدان فرمان داده اید!…به خدا سوگند به زودی باری را که بر دوش گرفتهاید سنگین، و فرجام کردار خود را سخت و ناخوشایند خواهید یافت، آنگاه که پرده (از چهره حقیقت) برایتان برگرفته شود، و آثار زیانبار (کردارتان که) در پس آن نهفته است رخ نماید، و آنچه را که نمیپنداشتید، از جانب پروردگارتان برایتان آشکار شود؛ و در آن هنگام باطل پیشگان (درمییابند که) زیانکارند. »
وقتی عدهای به پدر و مادر اینگونه ستم میکنند و به پیامبر افترا میزنند، از دست پروردگانِ در کمینِ فرصتشان، چه انتظاری است. زینب(س)، فرزند خلف فاطمه، به قرآنی که با فریاد بر سرشان آوار میکند، آنان را برسر جایشان مینشاند:
«آیا سخن خدای بزرگ را فراموش کردهای که فرمود: کفر پیشگاه گمان نکنند که اگر مهلت و فرصتشان دادیم کارساز و سودمند خواهد بود- چنین نیست. مجالشان میدهیم تا گناه بر گناه بیفزایند و عذابی خوار کننده و شکننده چشم به راهشان خواهد بود. »
و به آنان که به اعتراف خودشان، انتقام ظلم و کفر پدرانشان(!!) را از پسران و فرزندان قرآن ورسول(ص) میگیرند، انذار میدهد:
« (ای یزید!) بزرگان(پست و پلید)را صدا میزنی و میانگاری که آنان را میخوانی و از آنان آفرین و نازشست میخواهی؟ (هرگز چنین نیست) به همین زودی به آنان ملحق میشوی و آنگاه آرزو میکنی کاش دستت خشک شده بود و زبانت لال و اینگونه نمیگفتی. »
و یاران ستمگر که در ستمش شریک اند:
« (ای یزید) به زودی خواهند دانست آنان که تو را برگردن مسلمانان سوار کردند و دستیار شدند، چه زشت کاری کردند و آن روز جایگاه چه کسی بدتر و لشکر چه کسی ناتوان و شکست خورده است. »
و به واقع که ظلم خودزنی است، شاید به ظاهر دیگران را خوار کنند و نفسهای سرکش خود را به آرزوهای نامشروع دنیویشان (که ستم و آقایی ظاهری بر دیگران است) برسانند اما ،آیا در روزی که خوار کننده ترین عذابها برای ستمگران است، مفری برایشان هست؟ آیا آبی هست تا آتش عذابشان را سرد کند؟ یا شفیعی که شفاعتشان کند؟ هیهات…
و زینب(س) چنین گفت:
«ای یزید بدان جز پوست خود نشکافتی و جز گوشت خود پاره پاره نکردی، زودا که بر رسول خدا(ص) در آیی و بار سنگین ریختن خون فرزندانش را بر دوش بکشی و شکستن حرمت خاندانش را بر عهده داشته باشی. آن روز پیامبر(ص) خاندانش را گرد آورد و پراکندگیشان را سامان بخشد و حق ایشان باز ستاند»
ب: یادآوری قیامت و توجه دادن به عاقبت کارها در یوم الحساب:
یک نظر اجمالى به آیات قرآن مجید نشان مىدهد که در میان مسائل عقیدتى هیچ مسأله اى در اسلام بعد از توحید به اهمیّت مسأله معاد، و اعتقاد به حیات بعد از مرگ، و حسابرسى اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجراى عدالت نمىرسد؛ و این که تقریباً در تمام صفحات قرآن بدون استثناء ذکرى از معاد به میان آمده، و اینکه در جاى جاى قرآن مجید بعد از موضوع ایمان به خدا، بر مسئله ایمان به جهان دیگر تاکید شده است[۱۰]، نشان از اهمیت فوق العاده این مسئله دارد.
و چرا چنین نباشد در حالى که:
- ایمان به خدا و حکمت و عدالت و قدرت او بدون ایمان به معاد کامل نمىگردد.
- ایمان به معاد، به زندگى انسان مفهوم میدهد; و زندگى این جهان را از پوچى در مىآورد.
- ۳٫ ایمان به معاد روند تکاملى زندگى بشر را در مسیر روشنى نشان میدهد.
- ایمان به معاد ضامن اجراى تمام قوانین الهى، و انگیزه اصلى تهذیب نفوس، و احقاق حقوق، و عمل به تکالیف، و ایثار شهیدان، و فداکارى فداکاران است، و انسان را حسابگر خویش مىسازد.
- ایمان به معاد روح دنیاپرستى را که خمیر مایه تمام خطاها و جنایات است تضعیف مىکند، و دنیا را از صورت یک هدف نهایى بیرون آورده، مبدّل به یک وسیله براى نیل به سعادت جاویدان مىسازد، و چقدر میان این دو دیدگاه تفاوت است!
- ایمان به معاد به انسان در برابر شدائد نیرو میبخشد و چهره وحشت انگیز مرگ را که همیشه به صورت کابوسى بر افکار انسانها سنگینى داشته، و آرامش را از آنها سلب مىکرده، دگرگون مىسازد; و آن را از مفهوم فنا و نیستى به دریچهاى به سوى جهان بقا تغییر مىدهد.
- ایمان به معاد به اضافه ایمان به مبدأ عالم هستى خط فاصل فرهنگ خداپرستان و مادّیین محسوب مىشود.[۱۱]
در سوره نساء خداوند یقین میدهد که معاد هست…
اَللهُ لَا اِلهَ اِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلَى یَوْمِ الْقِیامَهِ لَا رَیْبَ فیهِ وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللهِ حَدِیْثاً[۱۲]
در اینجا سخن از اجتماع قطعى انسانها در آن روزى است که هیچ شک و تردیدى در آن نیست: «معبودى جز خداوند نیست; و به یقین، همه شما را در روز رستاخیز ـ که شکّى در آن نیست ـ جمع مىکند». سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «و کیست که از خداوند،راستگوتر باشد؟!»: ( وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللهِ حَدیثاً) .[۱۳]
در سوره تغابن، هر تردیدی را به سوگند پیامبر، بی اعتبار میکند:
زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَّنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِکَ عَلَى اللهِ یَسِیرٌ[۱۴]
در این آیه به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دستور مىدهد که مؤکّداً سوگند یاد کند که قیامت و حشر و نشر در کار است; مىفرماید: «کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نمىشوند، بگو: “آرى به پروردگارم سوگند که همه شما (در قیامت) برانگیخته خواهید شد، پس به آنچه عمل مىکردید خبر داده مىشوید، و این براى خدا آسان است”». مىدانیم سوگند یاد کردن معمولا کار خوبى نیست، آن هم سوگند به پروردگار; و لذا قرآن مردم را از آن نهى مىکند و مىگوید: ( وَ لا تَجْعَلُوا اللهَ عُرْضَهً لِّاَیْمانِکُمْ) : «خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید.»[۱۵] ولى گاه مطلب به قدرى مهم است که یاد کردن سوگند در مورد آن نه تنها ممنوع نیست; بلکه لازم است.[۱۶] و البته این کار برای خدا آسان است(وَذَلِکَ عَلَى اللهِ یَسِیرٌ).
وباز پیامبر سوگند میخورد که، آری، به پروردگارم سوگند، وعده قیامت حق است:
وَیَسْتَنْبِئُونَکَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِی وَرَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ[۱۷]
«کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نمىشوند، بگو: «آرى به پروردگارم سوگند که همه شما (در قیامت) برانگیخته خواهید شد، پس به آنچه عمل میکردید خبر داده میشوید، و این براى خدا آسان است».
و عالمان، که به تحقق روز جزا تردیدی ندارند:
«رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْم لَّا رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ[۱۸]»
این آیه از زبان راسخان در علم، یقین به معاد را بازگو میکند. طرح این مسئله که آنها نیز، به هنگام مناجات با خداوند روى مسأله معاد و رستاخیز به عنوان یکى از قطعىترین مسائل تکیه مىکنند و میگویند: «پروردگارا! تو مردم را براى روزى که تردیدى در آن نیست، جمع خواهى کرد»و براى تأکید بیشتر میافزایند: «خداوند از وعده خود تخلّف نمیکند. (ما به تو و رحمت بى پایانت، و به وعده رستاخیز و قیامت ایمان داریم.)».[۱۹]
تا این جا سخن همه از تأکیدات بود ولى آیاتی که در ادامه خواهد آمد، همگى مشتمل بر تهدیدات مختلف نسبت به منکران رستاخیز و معاد است:
«اَلا اِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِى السّاعَهِ لَفِى ضَلال بَعید[۲۰]»
«…آگاه باشید کسانى که در قیامت القاى تردید میکنند، در گمراهى عمیقى هستند».
تردیدکنندگان و فراموش کنندگان معاد مستوجب عقابهای متعدد اند:
«وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ نَاصِرِینَ[۲۱]»
«و به آنها گفته میشود: امروز شما را فراموش میکنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید; و جایگاه شما دوزخ است و هیچ یاورى ندارید».
در این آیه سه مجازات دردناک براى کسانى که روز قیامت را به فراموشى بسپارند بیان کرده، میفرماید: «و به آنها گفته میشود: “امروز شما را فراموش میکنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید”». «و جایگاه شما دوزخ است». «و هیچ یاورى ندارید.». در واقع به فراموشى سپردن قیامت سرچشمه هرگونه ضلالت است. همان گونه که قرآن میگوید: « اِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ»: «کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!»[۲۲] البتّه خداوند همه جا حاضر است، و همه چیز نزد او حاضر، و فراموشى براى او معنا ندارد; بلکه منظور این است که این فراموشکاران را چنان از رحمت خود بىنصیب میسازد که گویى آنها را به فراموشى سپرده است![۲۳]
و در آخرین آیه ای که به عنوان شاهد میآوریم، سخن از تعجّب کفّار است، و خداوند این تعجّب را از عجائب میشمرد; یعنى آیا مطلبى به این وضوح، و با این همه دلایل روشنى، جاى تعجّب دارد؟
«وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا کُنَّا تُرَاباً أَئِنَّا لَفِی خَلْق جَدِید أُوْلَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِکَ الاَْغْلاَلُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ[۲۴]»
خدا در این آیه منکران معاد را به خلود در آتش و جاودانگى عذاب تهدید میکند روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، میفرماید: «و اگر (ازچیزى) در شگفتى فرو میروى، عجیب گفتار آنهاست که میگویند: “آیا هنگامیکه ما خاک شدیم، (بار دیگر زنده میشویم و) به خلقت جدیدى باز میگردیم؟! آنهاکسانى هستند که به پروردگارشان کافر شده اند; و غل و زنجیرها در گردنشان است; و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند.» در پایان آیه آنها را به صورت زندانیانى معرفى میکند که غلها و زنجیرها برگردن دارند. چه غل و زنجیرى سختتر از تعصّب و جهل و هواپرستى که هرگونه آزادى اندیشه را از آنها میگیرد، تا آنجا که مسألهاى به این روشنى مایه تعجّب آنها میگردد، چرا که مخالف هواى نفس و تقلید کورکورانه آنها است. توجّه داشته باشید نمیگوید در قیامت غل و زنجیر برگردن دارند. بلکه ظاهر آیه این است که هم اکنون چنین هستند; همان گونه که در اشعار عرب آمده است: «لَهُمْ عَنِ الرُّشْدِ أَغْلالٌ وَ اَقْیادُ»: «آنها در برابر هدایت غلها و زنجیرها دارند.» علامه طباطبایی نیز آن را فقط اشاره به وضع حال آنها در دنیا شمردهاند و در تفسیر المیزان میگوید: «این جمله اشاره به گرفتار شدن در جهان ماده و تکیه بر هوا و تقیّد به قیود جهل و غلهاى انکار است[۲۵].»[۲۶]
گاهی رفتار انسانها معاد را انکار میکند (همچون غصب خلافت وفدک) و گاهی گفتارشان (همچون اشعار کفر گونه یزید[۲۷])؛ گاهی دختر پیامبر قیامت را به یاد ستمگران میآورد، و گاهی نواده پیامبر[۲۸]. اما چه سود… . در فدک میگفت، هشدار! عالم محضر خداست:
آنچه میکنید در محضر خداست«و کسانی که ستم کردهاند به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت[۲۹]. »
آری غل و زنجیرهای جهل ، هواپرستی و تعصب، گاهی حتی آنان که اظهار اسلام کردهاند را به«صراط ضالّین» میکشاند! و آنها را «مغضوب علیه» میکند… :
«من دختر کسی هستم که شما را از عذاب سختی که در پیش است، هشدار میداد. [حال که چنین است] پس هر کاری که میخواهید بکنید و ما نیز کار خودمان را میکنیم. به انتظار بنشینید[تا میوه ی تلخ درختی را که کشتید، بچینید و کیفر کاری را که کردید، ببینید] ما نیز به انتظار مینشینیم. »
اما چه سود آنان که قدم در راه گمراهی نهاده اند، کرند و کورند و ناشنوا. و از گمراهی خود باز نخواهند گشت.[۳۰]
زینب کبری(س)، هم بر طریق مادر بود…:
«هیچ میدانید چه جگری از رسول خدا دریدید؟ هیچ میدانید چه حرمتی از او شکستید و چه خونی از او ریختید؟ کاری زشت و ناپسند کردید که زمین و آسمان از تباهی و سیاهی آن سرشار است در شگفت نباشید اگر آسمان خون گریه کند و منتظر باشید که عذاب آخرت سخت و هولناک است و گناهکاران را یاور و پشتیبانی نیست. »
گمراهان ستمگر حتی عمق فاجعه ای را که آفریده اند، منکرند:
«کوششتان تباه و معاملهتان زیان بار است و به خشم و غضب الهی دچار، و خواری و پریشانی و بیچارگی همراهتان. کاری بسیار زشت و ناروا کردید. نزدیک است از زشتی این کار آسمانها بشکافد و زمین متلاشی شود و کوهها از هم گسسته شوند. »
و البته خداوند مهلت دهنده است به کافران؛ تا روز به روز خود را برای آتش جهنم مهیا تر کنند و بر عنادشان بیفزایند. و بانوی کربلا چنین عاقبت شومشان را جلو دیدگانشان به تصویر میکشد:
«هرگز مباد مهلتی که به شما دادهاند فریفتهتان سازد، چرا که خداوند گناهکاران را زود به مکافات و مجازات نمیرساند، انتقام خون ستمدیدگان را خدا میستاند. هرگز چنین نیست که میپندارید. خدا مراقب ما و شماست… »
بدان که جبرئیل پشتوانه ماست، ودیدار پیامبر را به انتظار بنشین…:
«ای یزید گمان نکن آنان که در راه خدا کشته شدند، مردگان اند. نه…. ایشان زندگانند و نزد پروردگار خویش روزی دار. تو را بس است که خدا در آن روز حکم میراند، پیامبر دشمن توست و جبرئیل پشتوانهی ماست» یزید، روز بدهکاری تو نزدیک است، مهیای پاسخ شو…
« ای یزید! اگر ما را غنیمت انگاشتهای به همین زودی بدهکار خواهی بود، در روزی که هر چه پیش فرستادهای دریافت کنی و خداوند به بندگان بیداد نمیکند».
و لعنت و نفرین خدا بر ستمگران باد:
«… جز این است که اندیشهی تو لنگ است و درنگ تو در دنیا اندک و اندوختههای تو در آیندهای نزدیک گسسته و پراکنده و روزگار تو گذرنده؟ آن روز منادی ندا میدهد: آگاه باشید لعنت و نفرین خدا بر ستمگران باد! »
گویی مادر و فرزند، با یک زبان تکلم میکنند. وگویی تمامیاین گفتارها از یک سینه سوخته برخواسته است. و به واقع چنین است. وقتی کلام، کلام خدا باشد و سخن، سخن دین، و گویندگان نزدیک ترین انسانها به رسول برگزیده خدا، دیگر جز یک فریاد از حنجره مظلوم و ستم کشیده آنها، برنخواهد خواست. آنها همگی، قدم بر جای پای رسول(ص) گذاشته اند…
[۱] . کامران، علی، ظلم و ستم- آثار اعمال در قرآن ، روزنامه کیهان، شماره ۲۰۲۵۶ ، ۲۵/۴/۹۱، صفحه ۶٫
[۲] . برومند، محمد حسین، قرآن و نظریه تأثیر متقابل اعمال ، دانشنامه موضوعی قرآن کریم(مرکز فرهنگ و معارف قرآن)، قابل دسترس در آدرس اینترنتی: http://www.maarefquran.com .
[۳] همان.
[۴] . ۵۹ بقره
[۵] . سوره فرقان، آیات ۸و۹٫
[۶] . سوره فرقان، آیه۱۱٫
[۷] . سوره انعام، آیه ۱۲۹٫
[۸] . سوره انعام، آیه۵۲٫
[۹] نسبت دادن حدیث جعلی “النّبی لایورث” به حضرت محمد(ص)
[۱۰] .مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، جلد ۵، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی، قابل دسترس در آدرس:
http://makarem.ir
[۱۱] همان.
[۱۲] سوره نساء، آیه ۸۷٫
[۱۳] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، جلد ۵، پیشین.
[۱۴] سوره تغابن، آیه ۷
[۱۵] سوره بقره، آیه ۲۲۴٫
[۱۶] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، جلد ۵، پیشین.
[۱۷] سوره یونس، آیه ۵۳٫
[۱۸] سوره آل عمران، آیه ۹
[۱۹] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، جلد ۵، پیشین.
[۲۰] سوره شورى، آیه ۱۸
[۲۱] سوره جاثیه، آیه ۳۴
[۲۲] سوره ص، آیه ۲۶٫ تفسیر المیزان، جلد ۱۳، صفحه ۵۰٫
[۲۳] مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، جلد ۵، پیشین.
[۲۴] سوره رعد، آیه ۵
[۲۵] تفسیرالمیزان، جلد ۱۱، صفحه ۳۲۹٫
[۲۶] مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، جلد ۵، پیشین.
[۲۷] کاش بزرگان ما در بدر بودند امروز را میدیدند که خزرجیان از ضربت شمشیر(ما) مینالند و شادی کنان و پای کوبان میگفتند یزید دستت درد نکند، (خوب انتقام بدر را گرفتی!) بزرگشان راکشتیم و این معادل بدر(انتقام بدر).
هاشم(منظور پیامبر و اهل بیت هستند) به پادشاهی دل بسته بودند، وگر نه، نه وحیی آمده و نه نبوتی بوده است(یزید آشکارا وحی ونبوت را منکر شد). منبع: سنگری، محمدرضا، آیینه در کربلاست، ص۶۵۵٫
[۲۸] زینب کبری(س)
[۲۹] سوره شعراء، آیه ۲۲۷
[۳۰] سوره بقره،آیه ۱۸