خواهر عزیزم زینب
آهسته گریه کن. اشکهایت آتش به جان حسین میریزد.
آهسته گریه کن. اشکهایت آرامش پدر را بر میآشوبد.
آخر تو دردانهی پدر بودی، تو برای پدر، همچون فاطمه بودی برای پیامبر.
پدر تحمل شنیدن صدای گریه هایت را ندارد. یادت هست در تشییع غریبانهی مادر، چقدر نگران تو بود؟ یادت هست در نگاه مادر بلندبلند میگریست و در تلاقی نگاه تو با چشمهایش به آرامی لبخند میزد؟
زینب عزیز، امشب شام غریبان من و تو است. شام غریبان حسن و عبّاس و امکلثوم است. امشب شام غریبان یتیمان کوفه است شام غربت بیماران و بیوه زنان شهر است. آه چه میگویم امشب شام غریبان همهی عالم است.
امشب باید تابوت پدر را آرامآرام بدرقه کنیم.
پدر نیز به رسم مادر، شبانه، غریبانه و مخفیانه تشییع میشود.
به جان مادرمان فاطمه، آرامتر گریه کن زینب.
عبدالکریم خاضعی نیا
موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا دزفول