عشق یعنی که به شوق تو به صحرا بزنم
به هوای دل پاک تو به دریا بزنم
عشق یعنی بشوم آهوی آوارهی تو
بدهم دل به صدای خوش نقارهی تو
عشق یعنی طپش این دل بارانی من
لطف پیدای تو و گریهی پنهانی من
و خدا خواست که از دست تو درمان برسد
خواست تا عطر علیش به خراسان برسد
یا رضا گفتم و وا شد به نگاهت گره ها
چه خبرها که رسید از دل این پنجره ها
یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی
یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی
عشق یعنی به هوایت گذر از دامن و دشت
عشق در شوق سلامی ست، سرِ ساعت هشت
عشق در قلب قطاری است که از قم برسد
در نمازی است که تا رکعت هشتم برسد
قاسم صرافان