محمد مهدی بن ابی ذر نراقی در سال(۱۱۲۸ ه.ق) در شهر نراق از توابع شهرستان کاشان به دنیا آمد و حضور این شخصیت سرآغاز ایجاد یک تحول بزرگ در کاشان بود. ایشان به واسطه ی فرزندش«ملا احمد نراقی» شناخته می شود.
وی در نوجوانی و در چهارده سالگی به اصفهان می رود و در آنجا از محضر« مولا اسماعیل خواجویی» استفاده می کند.
یکی از ویژگی های شاخص ملا محمد نراقی علاقهی زیاد او به درس خواندن بود چنان که گفته شده است آنقدر به مطالعه و درس میپرداخت که هرگاه نامهای برایش می رسید آن را کناری میگذاشت تا بعداً بخواند و به واسطهی خواندن آن نامه، ذهنش از درس منحرف نشود.معمولاً هم فراموش میکرد نامهها را بخواند؛ یعنی تقریباً هیچ نامهای را نمیخواند؛ حتی زمانی که نامهی خبر مرگ پدرش رسید به رسم دیگر نامهها بدون توجه به محتوای آن؛ نامه را کناری گذارد تا بعداً بخواند. خانوادهاش هر چه منتظر ماندند خبری از او نشد، بنابرین نامهای دیگر برای استادش، مولا اسماعیل نوشتند تا او را مطلع سازد. آن روز استاد با چهرهای بسیار غمگین وارد کلاس شد و ماندهبود که چگونه این خبر را به ملامهدی بدهد. ابتدا گفت پدرت بیمار است و تو باید به نراق بروی. ملامهدی پاسخ داد: درس مهمتر است، پس از آن میروم و برای سلامتی پدرم دست به دعا برمیدارم؛ اما با دقت به چهرهی استاد متوجه شد، مسئله مهمتر است و پدرش فوت کردهاست. با این وجود از استاد خواست درس آن روز را تمام کند و سپس به سمت نراق رفت و پس از سه روز دوباره به اصفهان بازگشت تا از درس عقب نماند چرا که معتقد بود زمان را نباید از دست داد. ایشان در مباحثه سرآمد روزگار خود بود و از نظر علمی به سرعت رشد میکرد.استاد وی مولا اسماعیل، شاگرد ملاصدرای شیرازی یا صدرالمتألهین معروف بود، به همین دلیل عرفان و فلسفه را در حد کمال دریافت کرده و به شاگردش نیز آموزش داد. از دیگر استادان وی میتوان از «شیخ محمدبن حکیم» و «شیخ محمد هروی» نام برد. وی مدتی هم به نجف و کربلا رفت و از محضر شخصیتهای بزرگی مانند«وحید بهبهانی»، «شیخ یوسف بحرانی» و«شیخ مهدی فنونی» که از چهرههای شاخص و درخشان فقه و اصول و فلسفه و احکام بودند، استفاده کرد. ملامحمد نراقی، با وجود اینکه به شدت فقیر بود، هرگز درس را رها نکرد. در این باره گفتهاند: روزی یکی از بازاریان اصفهان لباسی برایش تهیه کرد و به او هدیه داد، اما او فردا این لباس را پس آورد و گفت: این لباس مرا به خود مشغول می دارد و میترسم از درس خواندن باز بمانم. از طرفی با پذیرش این لباس من به گونهای به شما تعلق مییابم پس بعداً باید جبران کنم.آمدهام تا خودم را از مسائل رها کنم و بار خود را سبک کنم. همان طور که سلمان فارسی گفت:«نجی المخفون؛ سبکباران رهایی مییابند.»
دلا راه تو پر خار و خسک بی گذرگاه تو بر اوج فلک بی
گر از دستت برآید پوست از تن برآور تا که بارت کمترک بی
در مورد شدت فقر او گفتهاند، آن قدر فقیر بود که گاه در وقت درس خواندن از حال میرفت چرا که نمیتوانست برای خود غذایی تهیه کند. شبها تنها جایی که شمع داشت دستشویی مدرسه بود. از آنجایی که بضاعت مالی مورد نیاز برای تهیهی شمع را نداشت شبها تا صبح از شمع دستشویی استفاده میکرد و بارها مجبور میشد بیرون بیاید و دوباره بازگردد. وی این درسها را به فرزندش ملا احمد نراقی نیز آموخت که آنچنان پرورده شد که استاد شخصیتی مانند شیخ مرتضی انصاری گردید.
ملا محمد نراقی در روزگاری زندگی میکرد که دو جریان انحرافی بزرگ در حال شکلگیری بود:
۱- جریان انحرافی اخباریه در بغداد: در آن زمان بغداد کانون زندگی کسانی شده بود که میگفتند تا احادیث نبوی وجود دارد نباید به عقل توجه کرد و فقط بر روایات تکیه می کردند. آیتالله وحید بهبهانی از شخصیتهای بزرگی است که در مقابل این تفکر ایستاد و آن را به زانو در آورد.
۲- جریان انحرافی صوفیه در اصفهان: این تفکر کاملا سلیقهای و از دین خارج بود. خوشبختانه آن روزگار استادانی در اصفهان زندگی میکردند که شناخت عمیقی از عرفان اسلامی داشتند. ملا مهدی نراقی، هم از محضر استادان اصفهان استفاده کرد و هم به عراق رفت و از استاد وحید بهبهانی بهره گرفت و با شناخت دقیق نسبت به این تفکرات انحرافی به درجهی اجتهاد رسید و به اصفهان بازگشت.
چند ویژگی خاص ملامحمد مهدی نراقی
۱- فقط به خواندن فقه و اصول اکتفا نکرد، بلکه کوشید تا به حوزهای علمی مختلف مانند حساب و هیئت نیز وارد شود. ایشان در زمینهی اخلاق نیز مطالعات وسیعی داشت و کتابش به نام«جامع السادات» یکی از بهترین کتابهای اخلاقی در حوزهی اسلام است و خیلیها او را به واسطهی این کتاب میشناسند.
۲- بسیار سخاوتمند بود؛ علی رغم فقر مالی بسیار،هرگاه اندک مالی به دستش میرسید آن را هم میبخشید و گاه به این سخن خواجه عبدالله انصاری اشاره میکرد که: کمال در آن است که آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و وقت خطر نجهی.
اثر عاشورایی
محرق القلوب