امروز قصد داریم شما دوستان عزیز را با کتاب شتر سرگردان نوشته آقای مسلم ناصری و با تصویرگری آقای مرتضی امین آشنا کنیم.
آقای ناصری با ذوق و سلیقه خاص خود، دوازده حکایت آموزنده از زندگی امام سجاد(ع) را به صورت داستان و با زبان ساده روایت کرده است.
شما می توانید با خواندن این حکایت ها درس های بسیاری بیاموزید و در زندگی خود از آن ها استفاده نمایید.
عناوین حکایت های بازگو شده در این کتاب عبارتند از:
شتر سرگردان، مرز شهادت، قتل درمهمانی، آزادی در بهار، زیانکار، نماز باران، رانده شدگان، ناشناس آشنا، دیگر کسی هلهله نکرد، پشیمانی در شب، عیادت، انتقام.
از دیگر آثار این نویسنده می توان به مجموعه های داستانی زیر اشاره کرد:
آهو و شکارچی، ماه پاره، هدیه از بهشت، سردار تنها، سروها ایستاده می میرند…
بخشی از داستان مرز شهادت از کتاب شتر سرگردان:
…در پشتی قصر یکباره باز شد . سیل اسیرانی که پشت در بودند آمدند تو.صدای گریه کودکی بلند شد. همه زن و کودک بودند بجز نوجوانی که با قدم های کُند و لرزان جلو می آمد. لاغر و بیمار بود. چشمانش گود افتاده بود. زنجیر سیاه و کلفتی به دست و پایش بسته شده بود. نوجوان نزدیک بود بیفتد که زینب(س) خود را به او رساند و شانه اش را گرفت…عبیدالله به نوجوان زل زد و پرسید تو کیستی؟ . ..گفت:علی پسر حسین. پسر زیاد ناگهان از جا جست و گفت: مگر خدا، علی پسر حسین را نکشت؟….