تولد و تحصیلات
«عمادالدین ابوالفدا اسماعیلبنکثیر» دمشقی در سال(۷۰۱ ه. ق) در شهر«مَجدَل»، از نواحی شهر«بُصری»، به دنیا آمد. بُصری یکی از شهرهای بسیار مهم و پر حادثهی تاریخی بود. ابنکثیر را گاهی اوقات بُصروی یا بُصراوی نیز مینامیدند. پدر ابنکثیر خطیب بود و او را گاهی خطیب شهر مجدل نیز مینامیدند. ابنکثیر در دوران کودکی و پس از مرگ پدرش، شهر مجدل را ترک کرد و در شش سالگی(۷۰۷ه.ق)، نزد برادرش به شهر دمشق رفت. برادر او«کمالالدینعبدالوهاب»، معلم بافضل و باسوادی بود که از آن پس سرپرستی او را به عهده گرفت و امکانات زیادی را در اختیار او گذاشت و به جهت آن که در ابنکثیر نبوغ و استعداد زیادی مشاهده میکرد، او را برای آموزش و فراگیری علم، نزد استادان بزرگی چون«شیخبرهانالدین» فرستاد. البته پس از این، خود در طول چندین سال، آموزش برادر را به عهده داشت.
از دیگر اساتید ابنکثیر میتوان:«شمسالدینذهبی»(۷۴۸ه.ق)، «ابوالحجاجیوسفمزّی»(۷۴۲ه.ق) و«شیخ تقیالدینتیمیه»(۷۲۸ه.ق) را نام برد. شیخ تقیالدینابنتیمیه بنیانگذار جریان ضد شیعه در تاریخ است. شاید کمتر عنصری در تاریخ به اندازهی ابنتیمیه در قتل عام شیعه تأثیرگذار بوده است. وهابیت پروردهی دامن و فرهنگ ابنتیمیه است. مدافعان این فرهنگ، تمام آثار برجای مانده در بقیع را از بین بردند. در گذشته قبرستان بقیع آباد بود و بر مزارها سایبان وجود داشت که بعدها توسط وهابیت از بین رفت. وهابیت جریانی بود که همزمان با بهاییت در ایران و عربستان آغاز شد. این دو جریان دست پروردهی انگلیس بودند. وهابیت در عربستان و بهاییت در ایران همچون دو تیغهی قیچی بودند. این دو جریان بزرگترین جنایتها و قتل عامها را در سرزمین عراق؛ کربلا و نجف، به وجود آوردند. ابنکثیر همیشه از شمشیر و قلم ابنتیمیه سخن میگفت و او را که اهل قلم، سیاستمدار و در عینحال جنگجو نیز بود. میستود.
به سادگی میتوان آموزههای ابن تیمیه را در افکار و اندیشههای ابنکثیر پیدا کرد. هنگامی که ابنکثیر در سال(۷۷۴ه.ق) در دمشق درگذشت، او را در کنار ابن تیمیه دفن کردند.
فعالیت
وی پس از آنکه به دورهی نوجوانی رسید، کار تألیف را در آنجا آغاز کرد و به دلیل عمر نسبتاً طولانی، آثار بزرگی نیز از او برجای مانده است. او در ۴۵ سالگی به شغل خطابه پرداخت و خطیب شد و به همین سبب گاهی او را خطیب نیز نامیدهاند. پس از آن به کار تدریس پرداخت و یک مرکز آموزشی در شهر دمشق دایر کرد. او در آنجا به آموزش، آموزههایی که از اساتید خود، بهویژه ابنتیمیه دریافت کرده بود، اقدام نمود و بقیهی سالهای عمرش را به تألیف و تصنیف گذراند .در سال(۷۵۶ه.ق) و در حالیکه ۵۵ ساله بود، ریاست دارالحدیثاشرفیه در دمشق را به عهده گرفت و شروع به نوشتن تفسیر قرآن کرد. ابن کثیر در اواخر عمر نابینا شد و در ۷۳ یا ۷۴ سالگی در دمشق درگذشت. مزار او هماکنون در شهر دمشق است. این نویسنده موضعی ضد مذهبی و ضد شیعه داشت و حتی موضع او نسبت به شیعه از موضعاش نسبت به کفار پررنگتر بود، هرچند از امامان با احترام یاد میکرد، اما با علمای شیعهی روزگار خود، همیشه درگیر بود. برخی از این درگیریها را میتوانیم در آثارش ببینیم.
او از بنیامیه، معاویه و یزید دفاع نموده است و سعی کرده است از آنان رفع اتهام نماید. به صوفیه خیلی احترام میگذاشت اما افکار بایزیدبسطامی را فاسد میدانست و با او، که یکی از جریانهای بزرگ تصّوف و عرفان را مدیریت میکرد، به شدت به مخالفت برخاست. او همچنین نسبت به«ابونصرفارابی»، که یکی از شخصیتهای بسیار بزرگ تاریخ علم ماست، به دلیل اینکه با معاد روحانی مخالف است، به شدت مخالفت ورزیده است. ابنکثیر شاعر نیز بود و شعرهایی از او برجای مانده است. او نویسندهی پرکاری بود و آثار زیادی را به رشتهی تحریر درآورد.
آثار عاشورایی
کتابی که در آن واقعه عاشورا ذکر شده. کتاب تارخی البدایه و النهایه