خواهر عزیزم زینب
آهسته گریه کن. اشکهایت آتش به جان حسین میریزد.
آهسته گریه کن. اشکهایت آرامش پدر را بر میآشوبد.
آخر تو دردانهی پدر بودی، تو برای پدر، همچون فاطمه بودی برای پیامبر.
پدر تحمل شنیدن صدای گریه هایت را ندارد. یادت هست در تشییع غریبانهی مادر، چقدر نگران تو بود؟ یادت هست در نگاه مادر بلندبلند میگریست و در تلاقی نگاه تو با چشمهایش به آرامی لبخند میزد؟
زینب عزیز، امشب شام غریبان من و تو است. شام غریبان حسن و عبّاس و امکلثوم است. امشب شام غریبان یتیمان کوفه است شام غربت بیماران و بیوه زنان شهر است. آه چه میگویم امشب شام غریبان همهی عالم است.
امشب باید تابوت پدر را آرامآرام بدرقه کنیم.
پدر نیز به رسم مادر، شبانه، غریبانه و مخفیانه تشییع میشود.
به جان مادرمان فاطمه، آرامتر گریه کن زینب.
—————–
ای ثانیههای غمگین، ایلحظههای سنگین، ای زمانهای سهمگین، دست از سرم بردارید، رهایم کنید، آنچه شما میگویید را هیچکس باور نمیکند. داستان تلخی را که شما نقل میکنید هیچ شنوندهای راست نمیانگارد.
آخر چگونه میتوان باور کرد خورشید بمیرد؟
چه کسیباور میکند ماه با دستان کافری شقالقمر شود؟
چگونه میتوان از زلالی آب، روشنایی خورشید، لذت عدالت، اوج حرّیت و جوانمردی و عظمت شجاعت دست شست.
خدایا! مگر یک شمشیر را چقدر توان است؟
مگر یک تکه آهن چه میتواند بکند؟
هستی در بهت و شگفتی فرو رفتهاست. فوران مرثیه است. اوج گریه و اشک و اندوه است.
نماز را کشتند. آسمان را به خون نشاندند. خدا سوگوار است. رسولالله اشکبار، فاطمه داغدار، و همهی انبیاء و اولیاء خدا بر سرزنان و نوحهخوان.
هستی بیپدر شده است. عدالت به پایان خط رسیده است. ظلمت بر جهان حکمفرما شده است.
و همه میدانند که عالم هیچگاه چون علی نخواهد دید و چون علی نخواهد آمد و چون علی نخواهد زاد.
—————–
فرق عدالت شکافت، دیوار آزادگی و جوانمردی فرو ریخت. ثلمهای عظیم و فاجعه ای جبرانناپذیر اتفاق افتاد. دستی پلید با فکری شیطانی ماه را به دو نیم کرد. قرآن ناطق پارهپاره بر زمین افتاد، هستی هستی نیست شد.
اشک صخرهها جاری است. سوگوارهی سنگها شنیدنی است. خجالت لالهها دیدنی است. عرق شرمندگی بر پیشانی خورشید نشست، ماه سر به زیر افکند، ستارهها از چشمککردن مضایقه کردند
ملائک اجازهی لشکرکشی گرفتند، آخر این چه رسم پلید عاشقکشی است؟
شگفتا هیچ قومی با امام خویش چنین معاملهای نکرد.
جهت و سمت تاریخ دگرگون شد و صفحهای پلیدتر چون کربلا شدنی و چون عاشورا دستیافتنی.
عبدالکریم خاضعی نیا
موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا- دزفول