دلواپس و نگران حسن هستی که پس از تو بر او چه خواهد گذشت و در نهایت در خانه چه بر سرش خواهند آورد.
نگران دختر عزیزت زینب هستی که پس از تو چه خواهد دید و چه خواهد کشید.
نگران حسین هستی که در کربلا بر او چه خواهد گذشت. نوجوان رشیدت عباس را صدا زدی و به بوسه ای معنا دار بازوانش را نواختی و در گوشش زمزمه کردی. که: «ستقر عینی بک فی یوم القیامه یا عباس»؛ عباس عزیزم، تو آبرو و نور چشمان من در روز قیامتی، حسینم را تنها نگذار او را هماره همراه باش.
مولا جان، مولای زمین و آسمان، مولای انسیان و جنیان، مولای عزیز حوریان و فرشتگان، تو چقدر مظلومی؟
تعداد تشییع کنندگانت حتی از تعداد آنانکه همسرت، زهرا را تشییع کردند کمتر بود. حسن، حسین، عباس، محمد حنفیه و اصبغ ابن نباته.
آن شب که غریبانه و مظلومانه تشییع شدی هیچ کس نمی دانست که هر ساله در شام غریبان تو، این همه عاشق، این همه شیفته و دلباخته ی تو زیر تابوتت را می گیرند و تو را به احترام و با عزت و همراه با سیل اشکی که از چشم هایشان به راه انداخته اند و دست هایی که بر سینه می کوبند تشییع می کنند.
زائر و تشییع کننده علی، اینک هر چه خواهش و تمنا و نیاز داری به اینجا بیاور. حواست را از همه کس و همه چیز بگیر و فقط در این تشییع باش. شک نکن زائر، شک نکن مشایعت کننده علی، امشب دست خالی بر نمی گردی. تردید نکن؛ دستهایت پر از گلهای استجابت امشب به خانه بر خواهی گشت. از او بخواه، او اولین ضامن آهوان سرگردان است. چرا تو را ضامن نشود و آبرو برایت نزد خدا گرو نگذارد؟
تشییع کننده علی، باور کن علی برایت خودش را به آب و آتش می زند. مگر در تمام زندگی اش که همراه با جنگ و جهاد و خون و رزم، در راه خدا گذشت؛ برای دین خدا و دینداران خدا، خود را مدام به آب و آتش نمی زد؟ مگر علی در بستر دین نخوابید تا حافظ و مدافع آن باشد؟ مگر برای اینکه دین برای تو بماند زخم بر نداشت؟ مگر نه اینکه هر خطری و هر خطرگاهی برای دین پیش می آمد او مرد میدان خطر و عبور از خطرگاه ها بود؟ مگر برای اینکه دین بماند طعنه نشنید؟ مگر سکوت نکرد؟ مگر همسر جوانش را پیش چشمش کتک نزدند؟ مگر در خانه اش را آتش نزدند؟ مگر سال ها حقش را ضایع ننمودند؟ مگر….
تو از او بخواه زائر و تشییع کننده علی!؛ دستت را به سوی او دراز کن؛ او تو را خواهد دید. دستت را خواهد فشرد. شفاعتت خواهد کرد. دستت را خواهد گرفت؛ شک نکن سینه زن علی، شک نکن اشک ریز حیدر. امشب در تشییع علی شرکت کرده ای آجرک الله عاشق مولا.
تشییع کننده ی تنها، زائر غریب علی، زائر بی کس مولا، مشایعت کننده ی دردمند، دل رنجدیده ات را،جان زخمی ات را، از اینجا،از دزفول از میان سوگواران هیئت عاشقان کربلا، به پیشگاه مولایت ببر، جانت را به او بسپار، او مرهم رنج هایت خواهد شد او مأمن و ملجأ تو خواهد بود.
مولایت علی، مولای همه ی خوبی هاست مولای همه ی مهربانی هاست.
زائر علی خوشا به حالت که در تشییع همه ی خوبی ها شرکت کرده ای. خوشا به حالت که مردی را امشب تشییع می کنی که وقتی سراغش را از همسرش فاطمه گرفتند فرمود: علی خانه نیست بین آسمانیان اختلافی در گرفته بود قرار شد حَکَمی دانا از طرف خدا برای قضاوت میانش به آسمان برود و علی به آسمان رفته است تا میان آسمانیان قضاوت کند. امشب مشایعت کننده ی مردی هستی که تصویر زیبایش در آسمان کشیده شده است تا آسمانیان هرگاه دلتنگ شدند به آن بنگرند. امشب در این تشییع نمادین، مردی را به نجف می بری تا به خاک بسپاری که وقتی خدا در معراج قرار شد با پیامبر سخن بگوید با صدای او با پیامبر سخن گفت. مردی که در حالیکه امیرمؤمنان بود ولی رنج کودکی. یتیم، درد دردمندی فقیر، بی کسی و بی همدمی بیوه زنی تنها، جانش را می آزرد و بغضش را می ترکاند و به پهنای صورت اشک می ریخت.
به تشییع مردی آمده ای که برایش حکومت کردن بر تمام جهان از عطسه یک بز، کم ارزش تر بود و اگر در جغرافیای وسیع حکومتش، خلخال از پای یک زن یهودی، به ناحق جدا می شد آرزوی مرگ می کرد. امشب مردی را تشییع می کنی که هرگز سیر، در بستر خواب نرفت. مردی که هرگز بر سفره اش دو غذا دیده نشد و حتی در ضیافت شب ضربت خوردنش در خانه دخترش ام کلثوم، در اعتراض به اینکه دو خورش، شیر و نمک، بر سفره گذاشته اند فرمود: دخترم شیر را بردار پدرت علی هرگز بر سفره ای که دو غذا در آن بوده ننشسته است.
آه خدایا تو را سپاس، امشب برای مردی تشییع گرفته ایم که یکی بود و دومی نداشت. یک بار آری تنها خدا یکبار به زمین افتخار داد تا او بر آن قدم زند و برای همیشه خود به این قدم ها افتخار کند و ببالد. انسانی که تنها کسی بود که لایق بستن عهد اخوت و برادری با پیامبر شد. برادر و پسر عمو و داماد و وصی و همنشین و در یک کلام همه ی وجود و دارایی پیامبر بود.
کسی که اگر نبود هرگز همتایی برای زهرا پیدا نمی شد. وای خوشا به حالت زائر، راستش را بگو چه کرده ای که خدا برایت خواست که امشب پس از قرن ها در تشییع نمادین مولای مظلوم پیشانی شکافته شرکت کنی؟
مولا جان دورت بگردیم، فدایت شویم. بابی انت و امی، فدای فرزندان و اهل بیتت شویم. جانمان در تسخیر تو و فرزندان توست. ما اسیر شماییم و به این اسارت دلخوشیم. ما را هرگز آزاد نکنید. آخر اگر شما ما را آزاد کنید اگر شما ما را رها کنید این خود بدترین اسارت است برای ما، زیرا اسیر شما آزادمردترین انسان روی زمین است. این اسارت در بند شما ما را مبارک باد.
عبدالکریم خاضعی نیا/ نجف اشرف/ تکمیل شده در بیستم رمضان ۱۴۳۶، شام غریبان حضرت علی(ع)