تولد
ملا حسین واعظ کاشفی سبزواری، همان طور که لقب وی مشهود است اهل سبزوار بوده و با توجه به نامش میتوان پی برد که شیعه بوده است. او با دو چهرهی معروف علمی و تاریخی ما “سلطان حسین باقیرا” و “امیر علی شیر نوایی” معاصر بوده است.
در رابطه با شخصیت او چند و چون بسیار است. و نظریات مختلف و متفاوت در مورد نویسندهی کتاب روضه الشهدا داده شده است.
برخی او را شارلاتان و یا کلاه بردار معرفی کردهاند که استاد شهید مرتضی مطهری از آن دسته است و بعضی نیز او را ستوده و به عنوان انسانی بزرگ، خوب و اهل سوز و درد و عاشق اهل بیت معرفی نمودهاند.
سبزوار در زمان زندگی اش کانون شیعه بود و به برکت وجود و حضور حضرت رضا(ع) در منطقه ی خراسان نفوذ شیعه در آن منطقه بسیار مشهود بوده است چنان که شعر بزرگانی مانند عطار نیشابوری( قرن ۷ ه ق) نیز مؤید این نکته است.
فعالیت
وی شاعر نیز بود و از سروده های خود در آثارش بهره میگرفته است که وجود این نکته در کتب او بسیار مشهود است؛ یعنی، بسیار اوقات در طرح مباحث، از ابیات مختلف به خصوص ابیات عربی استفاده میکند. در آثار او هر جا به شعری بر میخوریم که به یکی از شاعران بزرگ مستند نشده است آن شعر از خود اوست. وی سخنوری بلیغ و توانا بوده است چنان که در احوال او نوشته اند، همه از گوشه و کنار، از روستاهای مختلف به قصد شنیدن سخنان وی، گرد میآمدند. معمولاً صبح جمعه بر منبر مینشست چرا که هم مردم از فرصت بیشتری برای استماع برخوردار بودند و هم اینکه روز جمعه برای خطابه از موقعیت خاصی برخوردار است. بسیار خوش صدا بود و در لابه لای خواندن از روضه( که البته این واژه از نام اثر او روضهالشهدا گرفته شده است) و از صدا بهره میجست. بعدها بزرگان دیگری از جمله مرحوم “کافی” در مجالس وعظ خود از همین شیوه پیروی کردند. روش او این گونه بود که شروع به صحبت میکرد؛ به یک باره بحث را قطع کرده با صوت زیبا و دلنشین خود که تأثیر بسیاری داشت میخواند و دوباره بحث را ادامه میداد. به گونهای که اگر یک یا دو ساعت صحبت میکرد خستگی در افراد پیدا نمیشد.
بر علوم مختلف مسلط و به خصوص در نجوم و هیئت تبحر خاصی داشت که این مساله در رساله العلیه، کاملا مبرز است. علم جفر نیز میدانست( علمی خاص که امروزه منسوخ گردیده است)،تکسیر؛یعنی شکسته بندی را به خوبی بلد بود و سیمیا میدانست.( این که علوم سیمیا، لیمیا و کیمیا چه علومی هستند نیازمند طرح بحثی جداگانه است).
ملا حسین واعظ کاشفی مدتی از منطقهی سبزوار به هرات سفر نمو و این سفر آغاز برخی شایعات دربارهی شخصیت او گشت. گفته اند وی در این سفر نزد امیر علی شیرازی رفت و به دامادی جامی در آمد. جامی اهل تسنن بود و این امر باعث شد که در هنگام بازگشت از سفر دو سالهی هرات مردم در او شک نمایند.
در تصوف پیرو نقشبندیه بود. در این جا لازم به توضیح است که در تصوف فرقههای گوناگونی وجود دارد که منتسب به شیعه هستند. مثل ذهبیه و خاکساریه، و از جملهی این مذاهب نقشبندیه است.
نقشبندیه سلسلهی نسب خود را به ابوبکر میرسانند. بر خلاف تمام فرقه های تصوف در ایران که خود را به امیرالمؤمنین علی(ع) منتسب میدانند و میگویند اولین کسی که خرقه پوشید، علی(ع) بود. ولی نقشبندیه این مساله را به ابوبکر نسبت میدهند.
این امر(اعتقاد به نقشبندیه)سبب شد تا مردم بر وی شک کنند. و باز به همین دلیل وقتی پس از دو سل به سبزوار بازگشت و روی منبر رفت مردم او را پذیرفتند.
برخی هم او را به اعتبار نامش و نیز کتابی که برای اباعبدالله(ع) نوشت حنفی دانسته اند و البته کسانی به دلیل برخی مسائل موجود در این کتاب به او شک کردند.
آثار
از جمله آثار بسیار مشهور او میتوان به آثار زیر اشاره کرد:
جواهرالتفسیر که در زمینهی تفسیر بسیار خواندنی است، مواهب علیه، انوار سهیلی(کتاب مشهور در ادبیات فارسی)، مخزن الانشاء که در زمینهی اشا و نگارش و روشهای نگارش است؛ اختیارات نجوم، اخلاق محسنی که به طرح مباحث خوب، شیرین و لطیف اخلاقی میپردازد، و کتاب معروف روضه الشهدا .
کاشفی سبزواری