شناخت هریک از ائمه ی معصومین(ع) البتّه با توجّه به وسع درک ما مستلزم بررسی و دقّت در عوامل مختلف تاثیرگذار در طول حیات آن بزرگواران است.
امام حسن مجتبی(ع)یکی از آن امامانی هستند که رفتار و عمل ایشان به دور از این پیش زمینه ها دیده شده و متعاقب آن مظلومیت ایشان مضاعف شده است؛ چه از سوی دوستداران و چه از سوی دشمنان.
امام حسن(ع)در پانزدهم ماه مبارک رمضان سال سوم یا دوم هجری در مدینه متولّد شدند.ایشان سبط اکبر پیامبر(ص) و پدر و مادرشان برگزیدهترین افراد روی زمین پس از پیامبر(ص) هستند و رفتار،کردار و خوی و منش و روش ایشان هم نشان از همان بزرگواران دارد.ایشان از همان خانواده ای هستند که در شانشان آیه های مباهله،تطهیر،مودّت،ابرار و بسیاری آیات دیگر آمده است و بارها پیامبر(ص) آنها را ستوده است.ایشان و برادر بزرگوارشان دو آقای جوانان اهل بهشتند.
امام مجتبی(ع)در زمانی به خلافت رسیدند که ارزشهای اسلامی زیر خروارها خاک قرار گرفته و انحراف از این ارزش ها شگفت انگیز بود. در این زمان اسلام اسیر هوس بازی ها،جهالت ها و تعصب های افرادی چون معاویه،خوارج و دنباله هایشان بود.
جامعه ی اسلامی و متعاقب آن اسلام یعنی دینی که باید جاودانه می ماند همچون انسان محتضری در بستر بود و هر حرکت نسنجیدهای میتوانست حاصل دسترنج پیامبر(ص)و علی(ع)و تمام خون ها و زحمت های بزرگ مردان و زنان اسلام را به باد دهد.
از سویی معاویه به عنوان سردمدار معارضین اسلام حقیقی، دیگر آن آزاد شده ی زمان پیامبر نبود. او در آن زمان خال المومنین،کاتب وحی و صاحب سرّ پیامبر خوانده می شد و علی(ع)نزدیکترین کس به پیامبر(ص)چه از نظر خانواده و چه از نظر خلق و خوی و منش هر روز سب میشد؛و هر روز بر دسایس و نیرنگ های معاویه و به خیل جاهلانی که فریب این مار خوش خط و خال را می خوردند افزوده می شد.در چنین شرایطی امام حسن(ع)اقدامی انجام دادند که شناخت ظرافت های این اقدام نیازمند تامل و تعمق کافی در پیرامون آن است.
پس از شهادت حضرت امیر(ع) امام مجتبی(ع) که پرورش یافتهی مکتب محمّدی(ص)بودند خلیفه شدند. ایشان در شجاعت و سخاوت و هوشمندی شهره بودند و در عین حال زمان آگاه بودند و می دانستند که در چه موقعیّت حسّاسی قرار دارند.
در آن مقطع حسّاس چهار عامل در عملکرد امام(ع) تاثیر بسزایی داشت:
۱- داشتن دشمنی مکّار:
معاویه دشمن شماره یک اسلام بود و هدفی جز دفن اسلام به تصریح خودش نداشت او اینک دیگر آن آزاد شده ی پیامبر در روز فتح مکّه و لعنت شده ی ایشان نبود. او در آن زمان خال المونین،کاتب وحی و صاحب سرّ پیامبر خوانده می شد و چنان حق را مشتبه کرده بود که علی(ع)با آن عظمت و قرابت با پیامبر(ص) هر روز لعن می شد و معاویه با کمال وقاحت علی(ع)را به تقوا دعوت می کرد و برای اسلام و مسلمین خیرخواهی می نمود.
چنان معاویه حق و باطل را به هم مخلوط کرده بود که شناخت حق برای بسیاری از بزرگان حتی در زمان امام علی(ع) و متعاقباً پس از ایشان کار دشواری شد. معاویه شماری از سران را با خدعه و پول به خود جذب کرد،گروهی را با اعمال خود و با فریب مردّد کرد و گروهی را با دسایس مختلف کشت و در همه حال خود را خیرخواه امّت پیامبر(ص)می خواند.
چنین شخصیتی با چنین پیچیدگی، در مقابل امام حسن(ع)قرار داشت و هر حرکت و واکنشی بدون در نظر گرفتن عکس العمل او و اهدافی که دنبال می کرد(دفن اسلام )عواقب وخیمی در پی داشت.
۲-به هم خوردن توازن قوا به سود معاویه:
در زمان امام حسن(ع)توازن قوا با سرعت به سود معاویه در حال تغییر بود و هر روز گروهی با دسایس مختلف به معاویه میپیوستند و حتّی در صورت جنگ، دستیابی به وضعیتی که در زمان جنگ صفّین اتّفاق افتاد غیر محتمل می نمود.
از عوامل تاثیرگزار در به هم خوردن توازن قوا به سود معاویه خستگی مفرط مردم در اثر جنگ های پی در پی در طول پنج سال گذشته بود.این جنگ ها همگی یک خصیصه ی مشترک داشتند و آن این بود که در این جنگ ها هر دو گروه درگیر مسلمان بودند؛ اولین جنگ،جنگ جمل بود که در مقابل اصحاب کبار پیامبر(ص)چون زبیر،طلحه و دیگران قرار گرفتند و کشته های بسیاری از مسلمانان گرفته شد.در دومین جنگ،جنگ صفّین، در مقابل معاویه قرار گرفتند که او هم داعیه ی اسلام داشت و در نهایت قرآن ها را بر سرنیزه کرد و فریاد برقراری حکم خدا را می داد.در سومین جنگ، جنگ نهروان، مقابل گروهی قرار گرفتند که شب و روز قرآن می خواندند و اثر عبادت فراوان بر آنها هویدا بود.این جنگ ها و عوامل دیگر که در پی می آید باعث شد مردم از جنگیدن گریزان شوند و به سوی معاویه و دنیای او متمایل گردند.
۳- ضعف روحی مفرطّ مسلمانان پس از مرگ پیامبر(ص)و مضاعف شدن آن تا زمان امام حسن(ع):
پس از پیامبر(ص)علی رغم تصریح ایشان،خلافت به جایگاه شایسته ی خود منتقل نشد و در دست دیگران قرار گرفت که اقداماتشان ضربه های جبران ناپذیری بر پیکره ی اسلام وارد کرد.
شکستن قبح مخالفت با سخن و عمل پیامبر(ص)با ترفندهای مختلف،جلوگیری از نشر احادیث پیامبر(ص)،تزریق روح دنیاطلبی و هوس بازی،گماردن ناشایستگان بر مناصب و دور کردن شایستگان از قدرت،اتخاذ تصمیم های مختلف در موقعیت های یکسان و دور شدن از ارزش هایی چون مساوات و عدالت کم کم باعث شد تا جامعه ی اسلامی به سمت برتری جویی،خودخواهی،دنیاطلبی،سستی و سرگردانی حرکت کند که در این شرایط بهترین حاکمان نیز کاری از پیش نمی برند.
۴- نداشتن یاران فداکار و کافی:
فضای حاکم بر جامعه ی اسلام در زمان امام حسن(ع) به گونه ای بود که نزدیک ترین افراد نیز به دیده ی تردید نگریسته می شدند.جایی که عبیدالله بن عبّاس فرمانده ی سپاه حضرت فریب معاویه را می خورد دیگر اعتماد به نزدیک ترین افراد هم دشوار می شد.
یاران امام حسن(ع)به جز اندکی افکار و مقاصد متفاوتی را از همزاهی با حضرت دنبال می کردند:
برخی همچون خوارج فقط در پی جنگیدن با معاویه بودند و فرمانبردار امام نبودند.
گروهی در پی قدرت و مقام بودند و با کوچک ترین وعده جذب معاویه می شدند.
و شماری هم سرگردان و مردّد بودند.
با این شرایط گزینه ی جنگ غیر محتمل و شبیه یک خودکشی بود.حالت نه جنگ نه صلح نیز با توجّه به تغییر کردن توازن قوا به نفع معاویه و قدرت طلبی روز افزون او غیرممکن می نمود.با این اوصاف تنها گزینه ی محتمل صلح نه به معنای سازش بلکه به معنای ترک مخاصمه تا فراهم شدن شرایط بود که امام (ع) آن را برگزید.
در صورتی که امام(ع) گزینه ی جنگ را بر می گزید در صورت رویارویی با معاویه این عواقب متصوّر بود:
۱- امام،خاندان و یارانشان یکجا کشته می شدند و جبهه ی اسلام بدون کسب هیچ سودی رهبری و طرفدارانش را از دست می داد و تصوّر نتایج مثبت بر این شهادت با توجّه به بودن دشمنی حیله گر چون معاویه که تمام حقایق را با شیطنت می پوشاند و به سود خود به کار می گرفت و آماده نبودن اذهان جامعه ی مسلمانان برای چنین حرکتی غیرممکن بود و همچنین با چنین حرکتی معاویه به هدف نهایی اش که دفن اسلام بود نزدیک تر می شد.
۲- امام و هوادارنشان استقامت می کردند و به اسارت در می آمدند در چنین شرایطی که معاویه سخت در آرزوی آن بود به تلافی آن زمان که پیامبر(ص)آنان را در فتح مکّه آزاد کرد،امام و یارانش را آزاد می نمود و حجّت امام و یارانش را باطل می کرد و در نهایت امام و یارانش تا ابد باید منّت گزار معاویه می بودند.
در چنین شرایطی امام حسن(ع)تنها راه ممکن را برگزید و کشتی طوفان زده ی اسلامی را راهنمایی کرد و به راستی که چقدر این تصمیم زیرکانه و شجاعانه بود زیرا که این تصمیم باعث شد که در طول دوران ها دشمنان حضرت ایشان را ترسو و دنیا طلب و دوستداران،ایشان را خوار کننده ی مومنین بخوانند،تاجایی که حضرت را در حضورشان «السلام علیک یا مذلّ المٶمنین»خطاب می کردند و براستی که امام مجتبی(ع)حلم بسیاری داشتند.او که در بدترین شرایط بهترین تصمیم را اتخاذ کرد. او که حتّی یارانش او را مذلّ المٶنین خطاب می کردند و حتّی زنش به او خیانت کرد براستی که حسن(ع)مظلوم تاریخ است.
امام حسن(ع) با انجام صلح، اقداماتی را به پیش بردند که در ذیل می آیند:
۱- شناساندن ماهیّت راستین معاویه و یادآوری فضایل اهل بیت(ع):
تا زمانی که امام حسن(ع)در موضع خلافت بودند،معاویه با خدعه و تزویر تلاش می کرد به این مسند دست یابد ولی زمانی که به این هدف رسید ماهیّت خود را فاش کرد و خود اذعان داشت که من برای خمس و زکات و نماز و حج و …با شما نمی جنگیدم بلکه من برای خلافت و سوار شدن بر گردن شما با شما می جنگیدم.
امام(ع)با اعمالی که انجام می دادند همزمان خاندان نبوّت و خصائلشان را می شناساندند.ایشان چندین مرتبه اموالشان را بین فقرا تقسیم کردند و چنان عمل نمودند که حتّی دشمنانشان را وادار به اعتراف به منزلت ایشان نمودند.
و براستی قرآن مجسّم را به مردم نشان می دادند و نشان می دادند که عاملین واقعی به قرآن ما هستیم و به طور مسلّم افراد حقیقت جوی جذب این حقیقت می شدند ویا در فکر فرو می رفتند.
۲- دفع ضعف روحی امّت اسلامی:
در این مورد کار امام بسیار دشوار بود چرا که مدّت زمان زیادی از منحرف شدن از ارزش های اصیل اسلامی می گذشت و برطرف کردن این ضعف مستلزم طول زمان و اقدام بزرگ تری بود.پس امام حسن(ع)با توجّه به شرایط موجود تا حدودی به برطرف شدن این ضعف روحی کمک کردند و زمینه را برای اقدامات بعدی آماده نمودند.
کنار رفتن اهل بیت(ع)از صحنه ی خلافت و بر سر کار آمدن معاویه و دنباله هایش و آشکار شدن رفتار و کردار آنان بر مردم و مقایسه ی آن با رفتار اهل بیت(ع) و به خصوص دوران خلافت حضرت امیر(ع) و همچنین رفتار امام حسن(ع)در زمان صلح باعث شد تا مردم تا حدودی آگاه شوند و این ضعف روحی حالت شکننده ای به خود بگیرد ولی هنوز به آستانه ی انفجار خود نرسیده بود و آن آستانه،قیام و شهادت حضرت امام حسین(ع)بود.
۳- تربیت،بازشناسی،حفظ و منسجم کردن افراد مستعد برای اقدامات بعدی:
در این مدّت(از زمان صلح تا زمان فوت معاویه)فرصتی حاصل شد تا افراد خاصّی پالایش و گزینش و با اقدام های امام حسن(ع)و پس از ایشان امام حسین(ع)حفظ و منسجم شوند تا یاران باوفای راستین برای ماموریت بزرگشان در کنار امام حسین(ع) قرار گیرند و حماسه ی کربلا را بیافرینند.
از آنچه گذشت جان کلام اینکه:
امام حسن مجتبی(ع) به عنوان سکاندار اسلام در آن برهه زمانی بهترین عملکرد را داشتند و براستی که اگر عمل،رفتار و کردار آن امام همام در آن مقطع نبود اینک بی شک معاویه به هدف خود که دفن آیین محمّدی(ص)بود رسیده بود و بی شک پیروزی امام حسین(ع)و یاران با وفایشان در دشت کربلا و رسیدن به اهداف مورد نظرشان مرهون تلاش و عمل آن امام بزرگوار و مظلوم است.
«اگر عاشورا را به کتابی تشبیه کنیم، امام حسن مجتبی(ع) مبنا و مقدّمه ی آن است همان طوری که امام سجّاد(ع) نتیجه ی قضیه بود و آنان که کتاب عاشورا را تنها در کربلا می جویند راه به جایی نمی برند که کارشان بی مبنا و بی نتیجه است.»*
منابع:
۱- کتاب ارزشمند :«با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه» جلد اوّل ترجمه ی «مع الرّکب الحسینی من المدینه الی المدینه» جلد اوّل تالیف آقای علی الشّاوی، ترجمه ی آقای عبدالحسین بینش.
۲- کتاب:« تحقیق و بررسی پیرامون نهضت حسینی» تالیف «علی فرحی»
۳- سخنرانی دکتر محمّدرضا سنگری پیرامون شخصیت معاویه
۴- سخنرانی آیت الله طباطبایی ایّام فاطمیّه مسجد حضرت مهدی(عج) دزفول
۵- «ویژه نامه ی تولّد امام حسن مجتبی(ع)» سایت شهید آوینی
*عنوان مطلب و نوشته ی انتهایی از کتاب«عاشورا پژوهی» تالیف «محمّد صحّتی سردرودی» با تصرّف و تلخیص