عبدالرحمن بن مسعود بن حجاج تیمی
از پدرش شنیده بود که پیامبر گفته است سکوت و تماشای ستم، همراهی با ستمگران است. خبر حرکت حسین از مکّه به سمت کوفه را شنیده بود و اشتیاق پدرش، مسعودبن حجاج تمیمی، برای گریز از ظلمت کوفه و پیوستن به مولایش حسین را شاهد بود. عبدالرحمن بیست ساله، شجاع و خوشسیما، نفسنفس حسین میگفت و این نام را عشق میورزید.
شب پنجم محرّم بود. هنوز خواب به چشمان ناآرام عبدالرحمن نرسیده بود که پدر در کنار بسترش نشست و گفت:
-عبدالرحمن آماده باش تا فردا به کربلا برویم.
-چگونه خواهیم رفت؟
مسعود از چشمهای عبدالرحمن پرسش روشنش را خواندهبود.
-عزیزم عبدالرحمن، ما با سپاه عبیدالله به کربلا خواهیم رفت و در آنجا…
تبسم عبدالرحمن، سپاس بیزبان او در مقابل زیرکی و فطانت پدر بود. هنوز آفتاب چشم بر شبزدگان عازم کربلا نگشوده بود که پدر و پسر همسفر با پانصد سوار، از کوفه بیرون زدند.
روز هفتم محرّم مسعود و عبدالرحمن به کربلا رسیدند. نخستین روزی بود که عمرسعد فرمان یافته بود که آب بر حسین و یارانش ببندند. فضا رنگ حادثه و فاجعه داشت. پدر و پسر دو روز رنج و درد همراهی با لشکریان کوفه را به شوق رسیدن به محبوب و مرادشان، اباعبدالله، صبوری ورزیده بودند. غروب شده بود. پدر دست فرزند را فشرد. هنگامه رفتن بود. کمکم دو اسب از سیاهی فاصله گرفتند. هیچ کس را گمان رفتن و به حسین پیوستنشان نبود.
-السلام علیک یا اباعبدالله.
امام از خیمه بیرون آمد.
-سلامتان باد، خداوند پاداش نیکویتان عنایت فرماید. خوش آمدید.
پدر و پسر در آغوش امام اندوه را از دل زدودند و صبح عاشورا پس از نماز و خطبهی امام، راستقامت و مسلّح و مصمم چشم به اشارت امام دوخته بودند. عمرسعد جنگ را آغاز کرد. پدر و پسر همدیگر را در آغوش فشردند و میثاق جانبازی بستند و دوشادوش هم، زیر باران تیر به سپاه دشمن زدند. تیربود که بر تنها مینشست. ساعتی بعد پدر و پسر بر خاک افتادند. آرامآرام خود را به هم نزدیک کردند و در بلافاصلگی ارغوانی و زیبا و عاشقانه به هم رسیدند و دست در گردن هم به دوست پیوستند. سلام مهدی بر پدر و فرزند، گواه عظمت این دو کبوتر خونین بال آفاق عاشقی است؛
السلام علی مسعودبن حجاج و ابنه.
تبار و نژاد
عبدالرحمن بن مسعود بن حجاج تیمی، از قبیله تیم و همراه پدرش ساکن کوفه شد.
زمان پیوستن به اباعبدالله
در شب هشتم همراه پدرش به اباعبدالله الحسین(ع)در کربلا پیوست.پدر و پسر همراه با سپاه عمرسعد به کربلا آمدند و سپس به امام پیوستتند.
نحوه شهادت
وی همراه با پدرش در نخستین نبرد(حمله اولی)، پس از جنگی حماسی و شکوهمند به شهادت رسید.
سن
۲۰سال
ویژگی ها و فضایل
رشید، شجاع، فداکار وپاکباز، دوستدار و شیفته اهل بیت و اباعبدالله الحسین(ع)، بصیرتمند در دین، بی قرار شهادت در رکاب حسین، عاشق و پرشور، سوارکار و میدان دیده.
نام در زیارت نامه ها ومنابع
نام وی و پدرش در زیارت ناحیه مقدسه و رجبیه امده است:السلام علی مسعود بن حجاج و ابنه. در کتب معتبر مانند:ابصارالعین:ص۱۱۲،انصارالحسین:ص۱۰۶، مناقب:ج۴،ص۱۱۳، منتهی الامال:ج۱، ص۳۵۱، تنقیح المقال: ج۲، ص۱۴۸، رجال شیخ طوسی: ص۸۰، بحارالانوار: ج۴۵، ص۷۲، قاموس الرجال: ج۸، ص۴۸۰، معجم الرجال الحدیث:ج۱۸، ص۱۴۲، وسیله الدارین:ص۹۴ به وی و پدرش اشاره شده است.
رجز
رجزی را به وی نسبت ندادهاند.
اطلاعات دیگر
–
معرفی عبدالرحمن بن مسعود بن حجاج در منابع فارسی موجود در کتابخانهی تخصصی مؤسسهی فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا- دزفول:
نام کتاب | مؤلف | صفحات |
آیینهداران آفتاب | دکتر محمدرضا سنگری | ۵۱۰ |
شهدای صدراسلام و شهدای کربلا | سید علیاکبر قرشی | ۱۴۸ |
قطعهای از بهشت | علینجاتی(سیرجانی) | ۲۹۳ |
تاریخ زندگانی امام حسین(جلد۲) | عمادالدین حسین اصفهانی | ۱۱۲ |