مسلم بن کثیر(کثیر)اعرج
از شهیدان نبرد نخستین
از کوفه میآیی؛ با سالهایی پر از خاطرههای بزرگ در پیکارهای سخت. همه تو را میشناسند، یادگاری سی و پنج ساله از سالهای جوانی با خود داری که همواره همراه توست، پایی لنگ که هدیهی جنگ جمل است؛ همین بود که اعرج نامیده شدی. شیفتگیات به حسین، همگان را به یاد مهرورزیات به امیرالمؤمنین میاندازد.
تمام حادثههای تلخ بعد از مرگ پیامبر را به یاد داری و با شنیدن حرکت امام تاب نمیآوری و برای او نامه مینویسی و به کوفه دعوتش میکنی. وقتی مسلم به کوفه میآید آرام و پراشتیاق او را یاری میکنی و سپس دمی پیش از رسیدن امام به کربلا، خود را به او میرسانی تا سربازی برای گامهای استوار حسین باشی.
بوی خاک کربلا، عشق جوانی را در تو میشکوفاند. پس از رسیدن عمرسعد از هر فرصتی بهره میگیری تا نکتهای، روایتی و حکایتی برای روشنگری و تحریفزدایی بیان کنی.
همصحبت پیران کربلا، حبیب، بریر و عابس میشوی، به کلامشان تن میسپاری و از آموختههای خود میگویی.
روز عاشورا شوریدگی و شیداییات همه را متحیّر میکند، لنگلنگان میدوی، پس از خطبهی مولا که یاران را به صبوری میخواند و مرگ را ناگزیر این میدان میداند، عاشقانه میچرخی، شمشیر را در فضا میگردانی، با شوق میگویی:
-بهشت! کجایی که بیتاب وصل رسولم، بیتاب زیارت مولایم علی!
با همه شوق و شوریدگیات رجز میخوانی و شمشیر میزنی؛ در این میان بر پای راستت تیر مینشیند همانجا که پیشتر در جنگ جمل زخمی شده بود. به درد و زخم نمیاندیشی، بیتاب وصالی و نبرد را ادامه میدهی.
امّا تیرهای پیاپی بر پا و بر بدنت مینشیند؛ دیگر پاهایت سر همراهی ندارند زمزمه میکنی:
-خدایا پایی ببخش که عاشقانهتر به دیدارت بشتابم.
سرانجام با قدمهایی از ایمان و بالهایی از عشق با هفتاد سال سن و هفتاد تیر نشسته بر بدن به دیدار محبوب پر میکشی.
امام موعود به پاس نبرد عاشقانهات سلامت میدهد:
السلام علی اسلمبن کثیر ازدی
برگرفته از کتاب آینه داران آفتاب تألیف دکتر محمدرضا سنگری
تبار و نژاد
مسلم بن کثیر بن قلیب الصدفی الازدی ارد شنوئه الاعراج از طایفه ازد واز شاخه ازد شنوئه بود.اصالت او یمینی وساکن کوفه بود.
زمان پیوستن به اباعبدالله
نرسیده به کربلا به محضر امام رسید و با وی همراه شد.
نحوه شهادت
شهادت وی را در حمله اولی(نبرد نخست)گفتهاند.
سن
حدود ۷۰سال
ویژگی ها وفضایل
پدرش از اصحاب پیامبر و خود از تابعین،قرآن شناس،راوی روایات پیامبر،شجاع ورزم دیده بود که در جنگ جمل با تیر عمرو بن ضبه تمیمی از پا آسیب دید و اعرج لقب گرفت. او برای امام حسین نامه نوشت و مسلم بن عقیل را یاری کرد. دین شناس و دشمن شناس بود. به اباعبدالله عشق می ورزید.
نام در زیارت نامه ها ومنابع
در زیارت ناحیه به عنوان اسلم بن کثیر ازدی و در زیارت رجبیه با عنوان سلیمان بن کثیر ذکر شده است. در کتب تاریخ و مقتل مانند:رجال طوسی:ص۸۰،اقبال الاعمال:۳،ص۷۹،تنقیح المقال:ج۳،ص۲۱۵، انصارالحسین:ص۱۰۷،مناقب: ج۴،ص۱۱۳،الاصابه:ج۵،ص۴۷۵،ابصارالعین:ص۱۸۵، به وب اشاره شده است.
رجز
رجزی را به وی نسبت ندادهاند.
اطلاعات دیگر
۱٫ برخی او را یاور پیامبر دانستهاند که محضر وی را درک و در فتح مصر شرکت کرد ولی به نظر می رسد این توصیفات مربوط به پدر او کثیر است. اما مسلم در کودکی و نوجوانی پیامبر را درک کرده بود.
۲٫ اسلم بن کثیر وسلیمان بن کثیر نیز گفته شده است.
معرفی مسلم بن کثیر اعرج در منابع فارسی موجود در کتابخانهی تخصصی مؤسسهی فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا- دزفول:
نام کتاب | مؤلف | صفحات |
آیینهداران آفتاب | دکتر محمدرضا سنگری | ۴۸۶ |
شهیدان صدراسلام و شهیدان کربلا | سید علیاکبر قرشی | ۱۷۹ |
تاریخ زندگانی امام حسین(جلد۲) | عمادالدین حسین اصفهانی | ۱۴۳ |
امام الشهدا و سالار شهیدان | سید محمدحسینی بهارانچی | ۳۱۰ |
سه مقتل گویا | عبدالرحیم عقیقی بخشایشی | ۱۴۵ |