فاصله تا سرزمین موعود نزدیکتر و نزدیکتر میشود. کاروان به عذیب هجانات میرسد، سرزمینی میان قادسیه و مغیثه که تا قادسیه چهار میل فاصله دارد و تا مغیثه سیو دو میل.
عذیب یعنی آب پاکیزه و گوارا و هجانات جمع هجان یعنی شتر نجیب و گزیده است. این سرزمین متعلق به بنیتمیم و از منازل حج از سمت کوفه محسوب میشده است.
امام در روز دوشنبه بیست و هشتم ذیحجّه مطابق با ۸ مهرماه به این وادی رسید. در عذیب، آب و برکه و چاه، خانه و قصر و مسجد بود و پاسگاهی که محل نگهبانی برای ایرانیان بوده است. نعمانبنمنذر در این محل چراگاه اسبان ساخته بود.
امام وقتی به این سرزمین رسید از یاران پرسید: آیا در میان شما کسی هست که راه به سمت جاده را بداند؟ هر کس خواست راهی نشان بدهد که در این هنگام هفت سوار پیاده شدند که به قصد یاری امام آمده بودند. این هفت تن عبارت بودند از:
۱- عمروبنخالدصیداوی
۲- جناده(جابر) بنحارثسلمان
۳- مجمعبنعبداللهالعائذی(المذحجی)
۴- غلامعمروبنخالد(سعد)
۵- پسر مجمعبنعبدالله
۶- واضح غلام ترک
۷- غلام حارث
برخی نافعبنهلال یا خدمتکار نافع را نوشتهاند که اسب نافع به نام «کامل» را همراه آورده بود. در برخی تواریخ سعید غلام عمروبنخالد را نیز نوشتهاند.
راهنمای این گروه طرماح بود. طرماح، آذوقه و خواروبار از کوفه برداشته بود تا به خانواده و خویشاوندان در مکه برساند. او پیشاپیش قافله حرکت میکرد و میخواند:
یا ناقتی لاتذعری من زجرٍ وامضی بناقبل طلوعِ الفجر
بخیر رکبانٍ و خیر سفر حتی تحلّی بکریم النّجر
الماجد الحرّ الرَحیب الصدر اتی به الله لخیر امرٍ
ثمه ابقاهُ بقاء الدّهر
ای شتر من! از راندن مهراس.پیش از سپیدهدم با همراهانی که بهترین سواران و مسافرانند مرا نزد جوانمردی بصیر و بزرگوار و صبور برسان که خداوند او را برای بهترین کارها آورده است. تا زمان باقی است. خداوند نگاهدار و یاورش باشد.
از این سروده معلوم میشود که هنگام ملاقات طرماح با اباعبدالله بعد از ظهر است. امام فرمود: امیدوارم آنچه خدا اراده کرده است، خیر باشد؛ چه کشته شویم چه پیروز.
طرّماح در میانهی راه اجازه طلبید که به قبیلهاش برود و امانات و آذوقهها را برساند و برگردد و همراه امام باشد و زمانی به عذیبالهجانات بازگشت که در آنجا خبر شهادت امام را شنید و از این که توفیق شهادت در رکاب امام نصیبش نشده، به شدت گریست.
امام وضعیت کوفه و مردم آن را پرسید. یکی گفت: اَن الااشرف عظمت رشوتهم و قلوب سایر الناس معک و السیوف علیک. اشراف را به زر خریدهاند. دل مردم با تو و شمشیرشان بر توست! خبر شهادت قیسبنمسهر دیگر بار داده شد. امام زمزمه کرد: فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا. آنگاه دعا کرد و گفت: خدایا! بهشت را برای ما و ایشان قرار بده و میان ما و ایشان قرارگاه رحمت و نعمتها و اندوختههای پاداشت را مرحمت فرما.
بحرالعلوم در مقتلالحسین گویندهى این سخن را مجمّعبنعبداللهالعائذى، یکىاز هفت تن آمده، مىداند.
در کتاب الحسین فی طریقه الی الشهاده، منزل عذیبالهجانات، بین قادسیه و مغثیه معرفی شده است که تا قادسیه چهار میل و تا مغیثه سی و دو میل فاصله داشته است. این منزل نخستین آبگاهی بوده است که مسافرانبیاباناز قادسیه کوفه به مکه، بدان میرسیدند.
در برخورد طرماح با اباعبدالله،از زبان شخصی به نام جمیلبنمزّید که او از زبان طرماح نقل کرده آمده است که طرماح گفت: به خدا من عدهی همراه تو را فزون نمیبینم. اگر جز همین عدّه که تورا محاصره و باز داشتهاند (حر و اتباع) کسی با تو جنگ نکند، همین عده برای قتال تو کافی خواهند بود. من روز قبل از خروج از کوفه در پیرامون کوفه، مردم را در یک قرارگاه دیدم که همه برای نبرد تو مجهز و آمادهی لشکرکشی بودند. تا کنون چشم من به به فزونی آن عده ندیده بود. من تو را به خدا سوگند میدهم که تا بتوانی یک وجب سوی آنها پیش مرو! چنین بکن و اگر بخواهی در بلادی سکنی کنی که مانع هجوم و دستدرازی آنها باشد، بهتر خواهد بود تا بر یک کار تصمیم بگیری و بدانی چه خواهی کرد و همه چیز برای تو روشن و آشکار شود. بیا برویم تا من تو را به کوهستان خودم ببرم که نام آن«اَجا» باشد. به خدا سوگند ما از هجوم پادشاهان غسان و حمیر و نعمانبنمنذر و از هر سرخ و سفید(کنایه از انسان ) به آن کوهستان پناه میبردیم و هرگز خواری به ما راه نیافت. من با تو به سیر و سفر خود ادامه میدهم تا تو را به آن قریه برسانم و منزل بدهم. آنگاه مردان اهل قبایل اَجا و سلمی و طی همه جا بفرست و دعوت کن. به خدا ده روز نخواهد گذشت که از قبیلهی طی مرد و سوار خواهد رسید(به یاری تو). آنگاه تو میان ما تا هر وقتی که بخواهی زیست کن! اگر از حادثه بیمناک شوی، من تعهد میکنم که بیست هزار مرد طایی از پیشاپیش تو شمشیر بزنند. به خدا سوگند هرگز کسی به تو نخواهدرسید(که آسیبی برساند) مادام که یک چشم باز باشد.
حسین گفت: خداوند تو را پادش نیکی دهد. همچنین قوم تو، خداوند به آنها جزای خیر بدهد؛ ولی بدان که میان من و این قوم، قول (عهد و نامه و وعده ) بوده و من قادر(بر نقض آن) نمیباشم. صبر میکنم تا اوضاع و احوال چگونه خواهد بود.
منزلگاه عذیبالهجانات، جلوهگاه ثبات قدم، بصیرت، عشق و پایداری بر پیمان یاران امام است. تصویری که طرماح از کوفه و چشمانداز آیندهی حرکت امام میدهد کافی است تا گامها را سست و ارادهها را متزلزل سازد اما معرفت جاری در جان یاران و ایمان و محبت ریشه دوانده در تار و پود همراهان، آنان را مصممتر بر طی طریق و پذیرش همهی خطرها و دشواریهای آینده میسازد.
