نام این منزل در مقاتل، متفاوت آمده است. در نتیجه وجه تسمیهها و ویژگیهای مختلفی را برای این منزل نوشتهاند.
اگر نام این سرزمین ذوحُسَم باشد به معنی مانع و باز دارنده است. و چون کوهی در این منطقه به این نام بوده است و کوه پناهگاه و حصار و باز دارندهای چه از نظرگاه نظامی و چه ازمنظر و چشمانداز دشت بوده، به این نام نامیده شده است.
حُسام و جمع آن حُسَم به معنی خار بلند و شمشیر است. شاید به دلیل خارزار بودن این منطقه ذوحُسَم نامیده شده است. جَشِم به معنی سنگینی، درشتی در تحمیل کردن سنگینی چیزی بر دوش کسی است.
در کتاب الحسین فی الطریق الی الشهاده آمده است: در ذوحسم کوهی بوده که نعمانبنمنذر در آن جا به شکار میپرداخته است و نابغه، شاعر معروف عرب، در این زمینه سرودهای دارد که به سرزمین ذوحسم اشاره دارد:
الیلتنا بذی حسم انیری اذا انت انقضیت فلا تحوری
فان یک بالذنائب طال لیلی فقد ابکی من الیل القصیر
هنگامی که امام، طلیعهی سپاه حررا دید همراه با یارانش به سمت ذیحُسَم حرکت کرد.
به دلیل هراس و نگرانی کودکان در مواجه با سپاه حُرّ امام زنان و کودکان رادر کنار ذوحسم پناه داد و در فاصلهی بر پایی نماز ظهر و عصر، زنان و کودکان در این پناهگاه بودند.
در ذوحسم، بر اساس تاریخ طبری و چندین مقتل دیگر، امام، یکی از خطبهها و سخنرانیهای مهم و روشنگرانهی خود را ایراد فرمود. این خطبه را به منزل بیضه نیز نسبت دادهاند.
عقبهبنابیالعیُزار میگوید: حسین در ذیحَسم بایستاد و پس از حمد و ثنای الهی گفت: انه قد نزل من الامر ماقد ترون و ان الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادیر معروفها و استمرت جدا فلم یبق الاّ صُبابهً کصبابهِ الاناء و خسیسُ عَیشٍ کالمرعی الوبیل؛ الا ترون انّ الحقّ لا یُعمَلُ به؟ و اَنَّ الباطل لا یتناهی عنه؟ لیرغب المومن فی لقاء الله محقا فانی لا اری الموت الاّ شهاده و لا الحیاه معالظالمین الا برما؛۷۶کارها چنان شده است که مشاهده میکنید دنیا دگرگون شده و به زشتی گرائیده، خوبی پشت کرده و بدی افزون و چیره گشته و از خوبی و راستی جز به اندازهی ته ماندهی ظرفی و چراگاهی اندک مایه و تهی چیزی نمانده است.آیا نمی بینید که به حق عمل نمیشود و از باطل باز نمیدارند؟ در چنین شرایطی مؤمن باید مشتاق دیدار خدای خویش باشد. من مرگ را جز کامیابی شهادت و زندگی با بیدادگران را جز بدنامی و رنج و خواری نمیبینم.
در برخی مقاتل و کتب معتبر این جمله نیز افزون بر خطبهی بالا آمده است:«ان الناس عبید الدنیا و الدین لعقٌ علی السنتهم یحوطونه ماَدرَّت معایشهم فاذا مُحِصوا با لبلاء قَلَّ الدیانون؛ مردم بندگان دنیا هستند و دین تنها بر زبانهایشان میچرخد. تاآنگاه دین را میخواهند که معاش و منافع دنیاییشان به خطر نیفتاده باشد پس هر گاه به تنگنا و آزمون افتند، دینداران اندک و نایاب میشوند!
پس از این خطبه که ترجمان اندوه و شکوهی امام و تحلیلی روشن بر شرائط فرهنگی و اجتماعی جامعهی عصر اباعبداللهالحسین است یاران اعلام وفاداری و پایداری بر پیمان و جاننثاری کردند.
زهیربنالقین برخاست و به یاران گفت: شما سخن میگوئید یا من سخن بگویم؟ گفتنند: تو بگو.
زهیر استوار و رسا و عاشقانه پس از حمد و ثنای الهی گفت: ای فرزند پیامبر، خداوند قرین هدایتت بدارد.
گفتارت را به جان شنیدیم. به خدا سوگند اگر دنیا برای ما جاودانه و باقی بود و تنها یاری و پشتیبانی از تو موجب جدایی از دنیا بود. قیام و همراهی با تو را بر زیستن دنیا برتری و ترجیح میدادیم.
هلالبننافعبجلی برخاست و گفت: به خدا قسم ما دیدار پروردگار خویش را ناخوش نداریم و بر نیت و انگیزهی خویش با بصیرت ایستادهایم. با دوست شما دوست و با دشمن شما دشمنیم.
بریربنخضیرهمدانی، یار بزرگ امام، عاشقانه برخاست و گفت: ای فرزند پیامبر! به خدا سوگند منت خداوند بر ماست که افتخار جنگ در رکاب تو نصیب ما گشته تا برای یاری تو اعضای بدنمان قطعه قطعه شود و جد تو روز قیامت شفیع ما باشد.
دیگر یاران نیز اعلام وفاداری کردند و امام آنان را ستود و در حقشان دعا کرد.
برخی مقاتل و تواریخ، سخنان زیر را قبل از خطبه پیش گفته دانستهاند؛ بدون آن که به منزل ذوحسم اشاره کنند: ان هولاءِ قومٌ لزموا طاعه الشیطان، و ترکوا طاعه الرحمان، واظهروا الفساد وعطلوا الحدود و استاثروا بالفیء و احلّو حرام الله و حرّموا حلاله و انا احقَّ مِمَّن غیَّر و قد اتتنی کتبکم وقدمت عَلَیَّ بیعتکم تصیبوا رشدکم؛ این گروه(اهل کوفه) پیروی پروردگار را ترک و پیروی شیطان را پیشه کردهاند. فساد و تباهی را آشکار، حدود الهی راتعطیل و فیء (اموال ویژهی اهل بیت )را تصرف کردهاند و من شایستهترین فرد برای رهبری جامعه نسبت به این تغییر دهندگانم. نامههایتان رسیده و پیکها را دریافت کردهام اگر بر بیعت خویش هستید نشانهی رشد شماست.
منزلگاه ذوحسم پایگاه عشق بازی یاران و نمایشگاه معرفت وبصیرت اصحاب حسین است. این جملهی شکوهمند که إنا علی نیاتنا و بصائرنا.به این معنی که ما برنیت خالص و روشنبینی زلال خویش تو و راه تو را برگزیدهایم، گواه آن است که یاران بینشمند و عارف اباعبدالله، راهشناس، دشمنشناس، خودشناس، آیندهشناس و از همه بالاتر و ستودنیتر حسینشناس و شیفتگان و باورمندان ولایت نبوی وعلوی و حسینیاند.