کاروان کمکم از مکه دور میشد و به کوفه نزدیک. قافلهها میرسیدند و خبرها همه گواه اوضاع بحرانی و تنگناها و حوادث تلخ و ناگوار بود.
امام نزدیک غروب به این منزلگاه رسید. ثعلبه، مردی از بنیاسد، در این جا چشمهای حفر کرده و قناتی ساخته بود و به همین دلیل ثعلبیّه نامیده شده بود. امام یک شب در این جا درنگ کرد و با مردم وقوافل و مسافران سخن گفت. حوادثی چند را به این منزل نسبت دادهاند.
۱٫ برخی گفتهاند فرزدق در همین محل با امام دیدار کرد. او میدانست که مسلم وهانی شهید شدهاند. سال مرگ فرزدق را ۱۱۰ یا ۱۱۱ هجری در بصره دانستهاند و سن او را در هنگام مرگ نزدیک صد سال دانستهاند. پس در این هنگام حدود ۵۰ ساله بوده است.
فرزدق توفیق همراهی با اباعبدالله را نمییابد.
۲٫ مردی ظاهربین به نام اباهرّهازدی به امام رسید. امام پرسید: اهل کجایی؟ گفت: کوفه. مرد پرسید: چرا در مقابل امویان قیام کردی؟ سپس شروع به توصیف و ستایش بنیامیه کرد.
امام پاسخ داد: یا اخا اهل الکوفه! لو لقتیکَ بالمدینه لاریتُکَ اثر جبرئیل مِنْ دارِنا و نُزُولُه بالوحی علی جدّی، یا اخا اهل الکوفه! اَفمستقی الناس العلم مِن عندنا، فعلموا و جهلنا؟ هذا ما لا یکون؛ ای برادر کوفی! اگر در مدینه دیدارت میکردم. جای پای جبرئیل در خانهمان و آوردن وحی را بر جدم به تو نشان میدادم. ای برادر کوفی! سرچشمهی دانش مردم نزد ما بود. سپس آنها عالم شدند و ما جاهل؟! این این ممکن نیست.
این نکته را حکم بن عَتیبه از بزرگان اهل سنت که تا سال ۱۱۵ زنده بود، نقل کرده است.
۳٫ مردی نصرانی به نام وهببنعبدالله همراه با مادرش اسلام را پذیرفت و با امام همراه شد مقتل ابیمخنف مقتلالحسین خوارزمی، وسیلهالدارین زنجانی و اسرارالشهاده دربندی وقوع این حادثه را در منزل ثعلبیّه دانستهاند.
۴٫ دیگر بار خبر شهادت مسلم و هانی را دریافت کرد. محل دریافت این خبر را در بسیاری منازل ذکر کردهاند.
۵٫ قصّهی حضرتیحیی را باز گفت. امام سجاد(ع) میفرماید: در هر منزل امام این قصه را باز میگفت. در الاربعین الحسینیه دوازده شباهت میان امام حسین(ع) و حضرتیحیی (ع) مطرح شده است.
۱٫ هر دو نامشان بیسابقه بوده است.لم نجعل لهُ من قبل سمیّاً
۲٫ آسمان بر هر دو گریست. فما بکت علیهم السّماء والارض
۳٫ مدّت حمل هردو شش ماه بود
۴٫ قاتل هر دو ناپاکزاده بود.
۵٫ سر هر دو را در تشت طلا گذاشتند.
حیف است خون حلق تو ریزد به روی خاک
یحیای من اجازه که تشتی بیاورم
۶٫ کیفر دادن خداوند به کشته شدن هفتاد هزار نفر(مختار بعدها انتقام گرفت)
۷٫ سخن گفتن سر هر دو (در تفسیر قمی سخن گفتن سر یحیی آمده است)
۸٫ بالا بردن هر دو مولود به آسمان بعد از ولادت (برای پاک کردن و شستن)
۹٫ قبل از ولادت هر دو، بشارت آسمانی به ولادت رسید.
۱۰٫ هر دو در خانهی تاریک مینشستند و پیشانی آنها فضا را روشن میکرد. نحر حسین اتاق را روشن کرد.
۱۱٫ مقام خوف و گریههای هر دو مشهور بوده است.
۱۲٫ سخن گفتن خدا با یحیی. هرگاه یحیی«یارب» میگفت، پاسخ میشنید: لبیک یا یحیی. امام حسین نیز چنین بود.
انسبنمالک میگوید با حسین راه میرفتیم به قبر خدیجهکبری رسیدیم. از من فاصله گرفت.خود را پنهان کردم .حسین به نماز مشغول شد. مناجات میکرد و می گفت:
یا ربّ یا ربّ انت مولاهُ فارحم عبیداً الیک ملجاهُ
یا ذالمعالی علیک معتمدی طوبی لِمَن کُنْتَ انت مولاهُ
طوبی لِمَنْ کانَ خائفاً ارقا یشکوا الی ذی الجلال بلوا
و ما بهِ علهّ ولا سَقَم اکثرُ مِنْ حبُه لمولاهُ
اذا اشتکی بَثّهُ و غصّتَهُ اَجابَهُ اللهُ ثُمَ لَباهُ
پاسخ آمد:
لبیّک لبیّک اَنتَ فی کنفی و کُلَما قُلْتَ قد عَلِمناهُ
صوتُکَ تشتاقُه ملائکتی فحسبُکَ الصّوت قد سمعناه
دعاک عندی یحولُ فی حُجُبٍ فَحَسْبُکِ السّرُ قد سَفَرناهُ
لوَ هَبتِ الریح فی جوانبه خِرَّ صریعاً لما تغشاهُ
سَلنی بلا رغبهٍ و لا رُهبٍ و لا حسبِ اِنی انا الله
این گفت و گو و پاسخ، گواه محبوب بودن اباعبدالله در پیشگاه الهی است و بی واسطه سخن گفتنش با پروردگار. همانگونه که یحیی با پروردگارش چنین بود.
ورود امام به ثعلبیه را قبل ازظهر سهشنبه ۲۲ ذیالحجّه دانستهاند. فاصلهی میان ثعلبیه و خزیمیّه را بیستو سه میل نوشتهاند.
یکی از اهالی ثعلبیه به نام بجیر در ۱۰۶ یا ۱۱۶ سالگی ماجرای عبور امام از این سرزمین را بدین گونه گزارش کرده است: من نوجوان بودم که حسین با کاروانی اندک از ثعلبیه گذشت. برادر بزرگتر من که زهیر نام داشت به امام نزدیک شد و گفت: فرزند پیامبر! تورا با نیروهای اندک میبینم!
امام با تازیانهای که در دست داشت، به خورجینهای پشت سر اشاره کرد و فرمود: اینها لبریز نامه است (یعنی نویسندگان نامهها در انتظار ما هستند و ما به سمت نیروهای یاریگر پیش میرویم) نام این شخص را بجیر نیز نوشتهاند. در گزارش این شخص، امام در آن روز در لباسی زرد رنگ با جیبی در قسمت بالای آن، دیده شده است.