ستاره جوان آسمان ولایت، با غروب سرخش، زمین را از داغ فراق پیر خواهد کرد.
آنگاه که خورشید در خون جگرش غرق شود، دست خون آلود ابرها روخواهد شد. تنها طلوع نیست که پرده از چهره تاریکی بر میدارد؛ طلوع روشنگری است، غروب سرخ شهادت.
طعم تلخ سم در دانه های شیرین انگور، روزگار شیرین وصال زمین با مولود بابرکت اسلام را تلخ کرد.
غروب شفقگون نهمین آفتاب ولایت را تسلیت عرض میکنیم.
ولایت، به موازات نبوت، مسیح را در وجود جوادائمه(ع) متبلور یافت «آتانِی الْکِتاب و جَعَلنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْت» افسوس که چه ناگهانی، زمین مولود با برکت اسلام را وداع گفت! (محمدعلی کعبی)
شهادت امام جواد(ع)
روز ۲۹ ذیقعده سال ۲۲۰ ه .ق، روز دردناکی برای تمام شیعیان و دوستداران ولایت بود. معتصم عباسی به پندار خام خود، پایههای حکومت خود را در بغداد، از آن روز به بعد محکم میپنداشت، در حالی که شش سال پس از جنایتش، از تخت غصب حکومت سقوط کرد.
بغداد، وداعی دوباره به محمدبنعلیابنموسیالرضا داشت و این بار موعود بابرکت اسلام به زادگاه خود مدینه بازنمیگشت، بلکه مسموم، با جگری پاره پاره و دلی مغموم، در گوشهای از بغداد در انتظار پیوستن به پدر بود.
امام جواد(ع) از ۸ تا ۲۵ سالگی، امامت و پیشوایی مسلمانان را به بهترین شکل بر عهده داشت. آن حضرت در تمام سرزمینهای اسلامی، نمایندگان و سفیران ویژهای داشت و شبکه ارتباطی امام با شیعیان گسترده و نقش آفرین بود.
در زمان ولایت امام جواد(ع)، برای نخستین بار، جانشینی امامی پس از امام دیگر به طور جدی مطرح شد.
شیعیان پس از شهادت امام علی بن موسی الرضا(ع)، با توجه به سن کم ابن الرضا در زمینه امامت ایشان به یقین نرسیده بودند، ولی با پاسخ های صریح و روشن علمی امام به پرسش های تمام دانشمندان اسلامی در آن زمان و طرح مسئله های علمی جدید و مبارزه روشنگرانه با فرقههای ضاله، چیزی نگذشت که درستی این جمله پدر بزرگوارشان امام رضا(ع) بر همگان ثابت شد که فرموده بود «ما خاندانی هستیم که کوچکتران ما مو به مو از بزرگانمان ارث میبرند».[۱]
ام فضل، دختر مأمون با تحریک عوامل معتصم، دانههای انگور را زهرآگین ساخت و از این راه، امام جواد(ع) را مسموم کرد. چون رنگ چهره امام با کارگر شدن سم، تغییر کرد، ام فضل، پشیمان گریست و آه و ناله سرداد. امام جواد(ع) به او گفت: «ما یکاؤکِ؟ وا… لیضربنک الله بفقر لا ینجبر و بلاءٍ لا یستر؛ برای چه گریه می کنی؟ به خدا که پروردگار، تو را به فقری جبران ناپذیر و گرفتاری پایان ناپذیر دچار خواهد ساخت!»
چندی بعد آنگاه که همه، جای خالی ماه مدینه را در بغداد حس می کردند، قاتل امام با همان وضع اسف باری که امام از آن خبر داده بود، مرد.[۲]
[۱]. شیرازی، رضا، مهمانی از مدینه (داستان زندگی امام جواد(ع))، پیام آزادی، ۳۷۳ صفحه. [۲]. شیرازی، رضا، مهمانی از مدینه (داستان زندگی امام جواد)، تهران، انتشارات پیام آزادی،۱۳۷۳، ۱۱۹ صفحه.