فصل اول
از تولد تا قیام
۱- تولد امام
امام حسین -علیه السلام- طبق نظر اکثر علما سه شب یا چهار شب گذشته از شعبان سال سوم[۱] یا چهارم[۲] هجری چشم به دنیا گشودند.
ولی برخی نویسندگان مغرض این مسئله را اینگونه مطرح کرده اند،که: امام سه شب یا چهار شب گذشته از شعبان سال پنجم[۳] یا ششم[۴] یا هفتم[۵] هجری به دنیا آمد.
در واقع اینان با بیان این مطلب و در نظر داشتن تاریخ وفات پیامبر(ص) (یازدهم هجری) میخواستند به مدتی که امام در محضر رسول اکرم – صلی ا… علیه و آله و سلم- درک فیض نمودهاند خدشه وارد سازند. زیرا طبق نظر آنها امام تنها دو سال و نیم یا سه سال و نیم یا چهار سال در محضر رسول خدا(ص) بوده، پس بدین ترتیب می توانند به راحتی بَر سند احادیثی که امام شخصاً و بدون واسطه از پیامبر(ص) نقل کرده و همچنین صحت عهدنامه هایی که پیامبر(ص) از امام حسین-علیه السلام- به عنوان شاهد استفاده کرده[۶] خدشه وارد سازد.
اما حقیقت این است که امام حسین-علیه السلام- هشت یا لااقل هفت سال از عمر خود را با پیامبر(ص) و در کنار ایشان و بیش از همه به آن حضرت نزدیک بود؛ پیامبر(ص) بیشتر از همه او را دوست می داشت و او نیز بیشتر از همه، پیامبر(ص) را. امام حرف زدن، راه رفتن و چگونه زندگی کردن را از پیامبر(ص) آموخته و رفتار و گفتار رسول الله- صلی ا… علیه و آله و سلم- را مانند آینه ای شفاف و زلال سرلوحه خویش قرار داده بود و نباید فراموش کرد که پیامبر- صلی ا… علیه و آله و سلم- بارها و بارها در حق حسینش فرمود: «حسینُ مِنّی وَ أنا مِن حُسَین»: «حسین از من و من از حسینم[۷]» و این حدیث به تنهایی برای اثبات حقانیت همیشگی امام در طول تاریخ کافی است.
۲- حدیثی ساختگی
همانطور که می دانیم پیامبر- صلی ا… علیه و آله و سلم- در حدیث شریف و معروفی دربارۀ امام حسین(ع) فرموده اند: «حسینُ مِنّی وَ أنَا مِنْ حُسَین».
دستگاه بنی امیّه که در واقع از دشمنان قطعی رسول خدا(ص) و اهل بیت می باشند، در طول حکومت خویش، سعی داشتند تا ظاهری از اسلام را برای عوام فریبی مسلمانان حفظ کنند. لذا سعی می کردند به ظاهر خود را پیرو دستورات رسول گرامی اسلام نگه دارند، آنان می دانستند که تفسیر این حدیث شریف پیامبر(ص) حتماً به ضرر آنها خواهد بود، لذا برای مقابله با آن حدیث به نوکران درباری خویش همان جاعلان حدیث، همانان که تعصب و پول پرستی چشم دلشان را کور کرده بود، دستور دادند حدیثی مانند آن و به جای آن بسازند که لطمه ای به دستگاه معاویه از جانب آن حدیث نرسد. آنان هم حدیثی با این مضمون از زبان رسول خدا(ص) نقل کردند، که: «ألْحَسَنُ مِنّی وَ الْحُسَینُ مِنْ عَلی[۸]» :«حسن از من و حسین از علی ست».
آنان با ساخت این حدیث در صدد حک کردن مطالبی در ذهنها بودند که: اخلاق و رویه امام حسن(ع) که بنا را بر صلح با معاویه گذاشت، همانند پیامبر صلح طلب است، و هیچ شباهتی با رفتار پدرش ندارد. اما رویه امام حسین(ع) که جنگ خونین کربلا را به راه انداخت مانند پدر جنگجویش علی(ع) است که جنگهای احد، صفین و … را به راه انداخته بود، پس هیچ شباهتی با رسول خدا(ص) ندارد و پیامبر می دانسته که فرموده «الحَسَنُ مِنّی وَ الْحُسَیْنُ مِن عَلی».
اما حقیقت آن است که اینگونه احادیث بعد از وقوع حادثه تاریخی و برای تبرئه دستگاه حاکم در مقابل اعتراض های احتمالی، ساخته شده و اصلاً سند و مدرکی ندارد.
۳-ازدواج با شاهزاده
درباره ازدواج امام حسین(ع) با بانویی به نام شهربانو اقوال فراوانی وجود دارد تا آنجا که تنها درباره نامش سیّد جعفر شهیدی چهارده نام مثل: «فاطمه، سلامه، مریم غزاله، سُلافه، حرار و…[۹]» را با ارائه مدارک دقیق ذکر می کند که همه آنها در منابع اولیه ذکر شده اند. اما مشهورتر و معروفتر از همه آنها شهربانوست[۱۰].
استاد مطهری در این باره می نویسد. «اگر از زاویه تاریخ بنگریم اصل داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسین(ع) و ولادت امام سجاد(ع) از شاهزاده ای ایرانی مشکوک است … مورخین عصر حاضر عموماً در این قضیه تشکیک می کنند و آن را بی حساب می دانند، می گویند: در میان همه مورخین تنها یعقوبی جمله ای دارد به این مضمون که مادر علی بن حسین(ع) «حرار» و حسین(ع) نام او را غزاله نهاد. خود ادوارد براون از کسانی است که داستان را مجهول می داند. کریستین سن نیز قضیه را مشکوک تلقی می کند. سعید نفیسی در تاریخ اجتماعی ایران آن را افسانه می داند.[۱۱]»
دکتر سیّد جعفر شهیدی نیز این داستان را فاقد مبنای صحیح تاریخی دانسته و میگوید: «داستان شهربانو، مصداقی درست از این مثل تازه ای است که «رُبِّ مشهورٍ لا اصلَ لَه: چه بسیار مشهوری که ریشه ندارد.[۱۲]»
استاد مطهری در ادامه مطلب می نویسد: «اینکه پیوند زناشویی حسین(ع) با دختر یزدگرد از نظر تاریخ مشکوک است؛ ولی در پاره ای از احادیث این مطلب تأیید شده، از جمله روایت کافی که می گوید: دختران یزدگرد را در زمان عمر به مدینه آوردند و مردمان مدینه به تماشا آمدند. عمر به توصیه امیرالمؤمنین(ع) او را آزاد گذاشت تا هر که را میخواهد انتخاب کند و[شهربانو] حسین بن علی(ع) را انتخاب کرد. ولی گذشته از انطباق نداشتن این روایت با تاریخ در سند این روایت دو نفر قرار دارند که این روایت را غیر قابل اعتماد می کند: یکی ابراهیم اسحاق احمری نهاوندی است که علمای رجال او را از نظر دینی متهم می دانند و روایات او را غیر قابل اعتماد و دیگری عمرو بن شمر است که او نیز کذّاب و جعال خوانده شده[۱۳].»
۴- ساقی بودن از کودکی
یکی دیگر از تحریفات داستانی است در بیان بعضی مداحان درباره ساقی بودن حضرت عباس(ع) از دوران کودکی که آنرا حاجی نوری اینگونه بیان می کند: «روزی امیرالمؤمنین(ع) بر بالای منبر خطبه می خواند، حضرت سیّدالشهدا(ع) تشنه شد آب خواست حضرت به قنبر امر فرمود آب بیاور، عباس(ع) در آنوقت طفل بود چون شنید تشنگی برادر را، دوید نزد مادر و آب برای برادر در جامی گرفت و آن را بر سر گذاشت و در حالیکه از اطراف می ریخت به همین قسم وارد مسجد شد چشم پدر به او افتاد گریست و فرمود امروز چنین و روز عاشورا چنان و قدری از مصائب او ذکر … .»[۱۴]
استاد مطهری جواب حاجی نوری را عالی شمرده و آن را اینگونه بیان می کند: «شما که می گویید علی(ع) در بالای منبر خطبه می خواند، باید بدانید که علی(ع) فقط در زمان خلافتش و در شهر کوفه منبر رفته و خطبه خوانده است و در آن موقع امام حسین(ع) مردی تقریباً سی و سه سال بوده، بعد می گوید: اصلاً آیا این حرف معقول است که یک مرد سی و سه ساله در حالی که پدرش دارد مردم را موعظه می کند و خطابه می خواند ناگهان وسط خطابه بگوید آقا من تشنه ام آب می خواهم؟ اگر یک آدم معمولی این کار را بکند می گویند چه آدم بیادب و بیتربیتی است، و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن وقت کودک نبوده، یک جوان اقلاً پانزده ساله بوده.»[۱۵]
بله این مورد نیز از موارد دروغ و تحریف در تاریخ است که نه تنها ارزشی برای امام نیست که صد البته و متأسفانه مقام والای امام را خصوصاً در رعایت ادب و احترام پدر و بزرگتر پایین می آورد. استاد مطهری در ادامه می فرمایند: «آیا این قضیه در شأن امام حسین است؟! و غیر از دروغ بودنش اصلاً چه ارزشی دارد؟ آیا این شأن امام حسین را بالا می برد یا پایین می آورد؟ مسلم است که پایین می آورد؛ چون یک دروغ به امام نسبت داده ایم و آبروی امام را برده ایم. درحالی که پدری مثل علی مشغول حرف زدن است تشنه اش می شود، طاقت نمی آورد که جلسه تمام شود و بعد آب بخورد، همانجا حرف آقا را می بُرد و می گوید: من تشنه ام، برای من آب بیاورید.»[۱۶]
۵- صلح امام حسن(ع) و دیدگاه امام حسین(ع)
بعضی بر این باورند که امام حسین(ع) با صلح امام حسن(ع) مخالف بود و اگر به جای ایشان و یا در موقعیت برادر بود حتماً جنگ کرده و صلح را نمی پذیرفت و بیاناتی از امام نقل می کنند مبنی بر ناراضی بودن امام از این امر.
در این رابطه باید به چند نکته اشاره کرد: اولاً موضوع امام حسن(ع) در برابر این آزمایش سخت همان موضع امام معصوم که رفتارش بر اساس حکمت بوده و در آن اشتباهی راه ندارد، میباشد.[۱۷]
ثانیاً: موضع امام حسین(ع) دربرابر همه تصمیم ها و موضع گیری های امام حسن(ع) موضع شریک همکار و یاوری پشتیبان بود و در مورد صلح با معاویه امام حسین(ع) پشتیبانی کامل خود را نسبت به تصمیم برادر اعلام داشته و در مناسبت های مختلف از موضع مشترک خود و امتثال امر برادر به عنوان امامی که اطاعتش واجب است پرده بر می داشت[۱۸].چنانچه در جریان دعوت معاویه از آنها برای بیعت، می توان به روشنی این امر را دید. یکی از همراهان آنها قیس بن سعد بن عباده انصاری بود که بعد از آنکه معاویه از امام حسن و امام حسین-علیهما السلام- به ترتیب بیعت گرفت نوبت به این فرد رسید، او برای دریافت فرمان امام نگاهی به ایشان انداخت در این موقع امام حسین(ع) فرمود: «ای قیس او [امام حسن(ع) ] امام من است»[۱۹].
بله، ما معتقدیم موضعی که امام می گیرد در شرایط و موقعیت خودش بهترین موضع است. به این معنا که هم صلح امام حسن(ع) و هم قیام امام حسین(ع) درشرایط خودش بهترین کار بوده و می توان به یقین گفت:که اگر امام حسین(ع) پیش از برادر بود او نیز مانند ایشان عمل می کرد و همینطور اگر امام حسن(ع) به جای برادر بود.[۲۰]
البته شایان ذکر است که در بعضی روایات نارضایتی و ناخوشنودی از بیعت دیده می شود که این امر نه تنها از سوی امام حسین(ع) که از سوی امام حسن(ع) هم دیده شده؛ چراکه صلح ناخوشایندترین انتخابی بود که در مقابل امام حسن(ع)قرار داشت و ایشان به خاطر مصالح عالیه اسلام و پرده برداشتن از حقیقت نفاق، جاهلیت و کفر معاویه، که با به سامان شدن اوضاع برای او و ادامه حکومت از طرفش و دادن حکومت به یزید بواقع چهره پنهان و دشمنی اش برای همگان روشن می گشت.[۲۱]
بدون شک رعایت اینگونه مصالح گاه امام را در شرایط دشوار و نامناسبی قرار می دهد که مجبور است به کاری دست زند که از حنظل تلخ تر و از سم کشنده تر و از مرگ فاجعه آمیزتر باشد.[۲۲]
در ادامه یادآوری این نکته، ضروری است که بهترین دلیل بر این که هیچگاه امام حسین(ع) اعتراضی مبنی بر ترک صلح از جانب برادر نداشته، این است که ایشان حتی پس از شهادت امام حسن(ع)همچنان و تا زمانی که معاویه زنده بود یعنی قریب به ده سال به پیمانی که میان برادرش و معاویه منعقد شده بود، احترام می گذاشت و در عمل به مفاد صلحنامه ملتزم بودند و این واقعیت را حتی نویسندگانی که نظر امام را مخالف صلح می دانستند هم بیان داشته اند.[۲۳]
منبع: مقاله تحریف شناسی عاشورا، اعظم بیانی و دیگران، به کوشش مرکز پژوهش و نشر فرهنگ عاشورا-چاپ نشده
[۱]. محمد صحتی سردرودی، تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین(ع)، ص ۱۰۱؛ به نقل از: الف: سیّد بن طاووس، الملهوف،ص ۹۱ . ب: طبری، دلایل الامامه، ص ۷۱٫
[۲]. الف: شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۷٫
ب: محمد صحتی سردرودی، همان؛ به نقل از: مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص۲۸۹ و مسعودی، التنبیه والاشراف، صص ۲۱۳و ۲۶۳٫
[۳]. محمد صحتی سردرودی، همان؛ به نقل از: نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج ۱۱،ص۲۵۶٫
[۴]. همان؛ به نقل از حاکم نیشابوری، مستدرک،ج ۳، ص۱۷۷٫
[۵]. همان؛ به نقل از: نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج۱۱، ص۲۵۹٫
[۶]. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار،ج۴۳،ص۳۲۶٫
[۷]. محمد صحتی سردرودی، همان،ص ۱۰۳؛ با کمی تلخیص.
[۸].همان به نقل از: احقاق الحق، ج ۱۹ ،صص ۳۰۷- ۳۰۸٫
[۹].همان؛ به نقل از: سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، صص ۱۰- ۱۱٫
[۱۰]. صحتی سردرودی، همان،ص ۱۱۱٫
[۱۱]. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۱۲۲- صحتی سردرودی، همان؛ به نقل از: مرتضی مطهری، مجموعه آثار ج۱۴،صص۱۲۲- ۱۲۳٫
[۱۲]. صحتی سردرودی؛ همان؛ به نقل از: سید جعفر شهیدی، همان، ص۹- عاشورا عزاداری تحریفات، مجمع مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، ص ۳۸۴؛ به نقل از سید جعفر شهیدی، همان.
[۱۳].مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران،ص۱۲۲- صحتی سردرودی، همان؛ به نقل از: مرتضی مطهری، مجموعه آثار ج۱۴، صص۱۲۲- ۱۲۳٫
[۱۴].محدث نوری، لؤلؤ و مرجان، ص ۲۰۲٫
[۱۵]. مرتضی مطهری، حماسۀ حسینی، ج۱، ص۲۳٫
[۱۷].علی الشادی، با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، ج۱، ۱۸۴٫
[۱۹].همان،ص۱۸۷؛ به نقل از: اختیار معرفهالرجال، ج۱، ص۳۲۵، شمارۀ ۱۷۶٫
[۲۳].محمد صحتی سردرودی، همان،ص ۱۲۶٫