آینه ام باش
امروز – دوباره _ آینه ام شده ای و من در تو خویش را می بینم .
در این روزهای باشکوه مهمانی ، جرعه جرعه از تو می نوشم و لحظه لحظه با تو می آمیزم که تو بهترین دوستی و باوفاترترین رفیق.
در شب های ظلمت زده ی زندگی به چرا غ های تو دخیل بسته ام و در اوج نومیدی به لبخندهای سرشار از امید تو چشم دوخته ام .
تو آینهای بی غباری که مرا با خویش آشناتر می سازی و به آیند ه امیدوارم می کنی. از آلودگی ها برحذرم میداری. به ایمان دعوتم می کنی و با خدا نزدیکترم .
و چه خوشبختم که تو را دارم : معلمی دلسوز ، دوستی صمیمی و همسخنی مهربان و چه بد فرجامند آنانکه از تو غافلند و با تو بیگانه .
اینک در این ماه با شکوه خداوند که تو به مهمانی دل آسمانی محمد (ص) آمده ای آنهم در شبی برتر از هزار ماه که فوج فوج فرشته با سلام و صلوات به زمین می آیند خویش را در کنار تو خوشبختتراز همیشه احساس می کنم.
اینک ای کتاب آبی بهشتی، مرا ایمان بیاموز . ایمان
سید حبیب حبیب پور