بسم الله
یا امام حسن مجتبی(ع)از خم کوچه گذشتی و دری سوخته بود
قصه تشت و جگر را شرر افروخته بود
یا امام حسن مجتبی(ع)از خم کوچه گذشتی و دری سوخته بود
قصه تشت و جگر را شرر افروخته بود
سیلی مردم پستی که به مادر می خورد
تیرهایی شد و تابوت تو را دوخته بود
مرد آن است که جولانگه او تنهائیست
باری از صبر خدا شانه ات اندوخته بود
خواستم از تو بگیرم همه ی حاجت خود
چون کریمی تو را دل به من آموخته بود
حرمت خاک زمین، گنبد تو افلاک است
مرگ بر آن که دل زائر تو سوخته بود