بیعت ژوئن 7, 2010 قصه ی لحظه ها ارسال دیدگاه 1,020 بازدید نوشته های مرتبط پایان مطلب قصهی لحظهها دسامبر 25, 2011 زینب و زینالعابدین… دسامبر 18, 2011 اسیری زینب دسامبر 18, 2011 یک عده آمدند گفتند: “ما صلح برادرت حسن را قبول نداریم. با تو بیعت کنیم یا نه؟” گفت: “نه! من به هر چه برادرم حسن تعهد کرده، متعهد هستم.” منبع: آفتاب بر نی/ زینب عطایی 2010-06-07 admin اشتراک