وسعت مکه تب آلود مقید شدنت
هیجان دو جهان لال زبانزد شدنت
آیه در آیه به تدریج، به معراج بر آ
دهن جن و ملک آبِ موکد شدنت
تو به دریای لک الحمد، تعلق داری
کمر جذر شکست، از خبر مد شدنت
تو همان نور زمین آمده ی حق هستی
که به فانوس دل افروخته باید شدنت
زنده در گور شدن ها به فدایت ای عشق
این همه کشته می ارزد به محمد شدنت
این لب تر شده ی توست و با اقیانوس؟
آسمان است و یا سایه ی ممتد شدنت
پر جبریل اگر از شعشعه ی سدره نسوخت
سوخت از جذبه نزدیک به گنبد شدنت
نفسِ ریخته در سینه ی عشقی و هنوز
خواب آیینه بر آشفته از آمد شدنت
سعی ابلیس، به سرسختی ات ایمان آورد
نرسیده است، به یک لحظه مردد شدنت
مرتضی حیدری آل کثیر