چکیده :
در جریان واقعهی زنده و ارزندهی سال ۶۱ هجری، یعنی واقعهی پر از ایثار واستقامت عاشورا، همیشه نام مردان دلاور عاشورایی بر زبانها بوده. در حالی که از شیرزنان عرصهی عشق وشهادت کمتر نامی برده شده است و نام زرّین آن دلاور زنان در پستوهای تاریخ مانده. چه خوب است همانگونه که آن زنان نمونه درآن دشت خون وعطش همراه وهمپای مردان، عاشورا را آفریدند، اینک نیز نام زیبایشان همراه وهمپای نام آن مردان در تاریخ عاشورا آورده شود تا الگوهایی تابنده برای تمام انسانها باشند.
به این بهانه این نوشتار به گوهر اسمهای متبرّک آن زنان ارجمند مزیّن گردیده، به این صورت که ابتدا اسامی شیرزنان حاضر در صحنهی کربلا، سپس زنانی که در بین راه مدینه تا کربلا به کاروان امام حسین – علیه السلام – پیوستند و در پایان زنان حامی نهضت عاشورا که درکربلا حضور نداشتند، آورده میشود.
زنان همراه کاروان عاشورا
۱ـ زینب کبری – سلام الله علیها – دختر علی بن ابیطالب(ع)
زینب کبری(س)دختر امام علی(ع) ومادرش فاطمهی زهرا(س)دخترگرامی رسول خدا- صلی الله علیه وآله- است.زینب(س)درحیات پیامبر(ص)به دنیاآمد.کنیهاش«ام کلثوم»،«ام عبدالله» و«ام الحسن» است. برای ایشان القابی هم، مانند«امّ المصائب» «امّ الرزایا» « امّ النوائب» و… را ذکر کردهاند. همسر این بانوی بزرگ عبدالله بن جعفر، پسر جعفر طیار است. حاصل این ازدواج چهار پسر و یک دختر بود. دو پسر حضرت زینب(س)به نامهای محمّد و عون در کربلا به شهادت رسیدند. شدّت علاقهی حضرت زینب(س) به برادر به حدّی بود که هنگام ازدواج با عبدالله شرط کرد که هرگاه امام حسین(ع) خواست به سفری برود او هم برود، و عبدالله جلوگیری نکند. مسلّم است که حضرت زینب(س) با رضایت شوهرش عبدالله راهی این سفر پرخطر وتاریخی شد. ۱
* * *
اینک گلوی دشت را بغضی غریب میفشرد. از آن واقعهی عظیم ساعاتی میگذرد. یک سوی دشت دلهایی مالامال خشم و غم، چشمانی خیس، خیمههای سوخته و نیمه سوخته، اسبهایی سرگردان و بدون سوار، نیزههایی شکسته و دختران و همسران و خواهران چشم به راه. و در دیگرسوی دشت انسانهایی که دیگر حتّی نام حیوان هم برآنها زیاد است. حبّ دنیا و مقام آنقدر بردلهای سیاهشان چنگ انداخته بود که حتّی از لباسهای کشتگان و شهدای آل پیغمبر(ص) نگذشتند. زینب(س) تمام این صحنههای غم بار را میدید، امّا جای شیون و زاری نبود که زینب(س) در مکتب علی(ع) و فاطمه(س) درس گرفته بود. او صبوری و استقامتی همتای صبر و استقامت علی(ع) و فاطمه(س)داشت، سرپرستی کاروان به جاماندهی عاشورا را بر عهده گرفت و به زودی کاروانی که حامل پیام بزرگ عاشورا بود، رو به سوی کوفه و دمشق راه افتاد. کاروانی پر از درد، دردهایی که تا همیشه بر صفحهی تاریخ خواهند ماند. دردهایی درمان گر.
* * *
(کاروان به کوفه رسید. کوفیان به تماشای کاروان اسیران آمده بودند. سنگینی نگاه آنها موجب آزار خاندان نبوّت میشد. امّ کلثوم فریاد زد: ای مردم کوفه از خدا و فرستادهی او شرم نمیکنید که به خانوادهی پیامبر(ص) چشم دوختهاید؟ زنی پرسید: شما اسرا از کدام طایفه هستید؟ گفتند: اسیران آل محمّد(ص) هستیم. در این وقت برخی از مردم برای کودکان و اسرا نان و خرما و گردو آوردند. امّ کلثوم(س) از دیدن این منظره برآشفت و گفت: “ای کوفیان! صدقه بر ما خاندان رسول الله(ص) حرام است”. پس نان و خرما را از دهان کودکان گرفت. مردمان شروع به گریستن کردند. امام سجّاد(ع) فرمود:«این مردم برای ما اشک میریزند؟ پس چه کسانی ما را کشتهاند؟» آرام آرام فضای کوفه عوض شد. زینب(س) با دیدن سر برادر بر نیزه، سر خود را بر چوبهی محمل کوبید. مردم بر سروسینه میزدند. بانوی بزرگ اسلام بر مردم نهیب زد و چون آرام شدند، بعد از حمد و ستایش پروردگار و سلام به رسول خدا(ص) فرمود:« ای مردم کوفه، ای جماعت مکر و افسون و محروم ماندگان از غیرت و حمیّت، اشک چشمهایتان خشک مباد و نالههایتان آرام نشود… آیا شما برای برادرم حسین(ع) میگریید؟ گریه کنید که اشک شایستهی شماست. بسیار بگریید و کم بخندید که این ننگ گریبانگیر شماست و لکّهی آن ننگ تا همیشه بردامان شما خواهد ماند… چگونه میخواهید این لکّهی ننگ را پاک کنید در حالی که جگر گوشهی رسول خدا(ص) و سیّد جوانان بهشت را کشتید؟… آیا میدانید چه جگری از رسول خدا شکافتید و چه پیمانی گسستید و چگونه پرده نشینان حرم را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتی از آنان دریدید و چه خونهایی ریختید؟۲ و…»)
* * *
زینب(س) علاوه بر رویارویی با مردم کوفه، در دربار ابن زیاد و یزید در کوفه و دمشق و در مدینه و هر فرصت مناسب دیگر با خطبهها و سخنان کوبنده و بیدارگرانهی خویش مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کرد و خواب شیرین یزیدیان را به کابوسی همیشگی بدل کرد. (بنت الشاطی مینویسد: والی مدینه به یزید نوشت وجود زینب(س) در میان اهل مدینه باعث تهییج احساسات مردم است. یزید به او فرمان داد که بازماندگان خاندان نبوّت را در شهرها پراکنده سازد. زینب(س) از مدینه خارج شد و بعد از آن دیگر مدینه را ندید و عازم مصر گردید. هنگامی که به سرزمین نیل قدم نهاد، هلال ماه شعبان سال ۶۱ نمایان بود. بانو زینب(س) درشب یکشنبه که ۱۴ روز از ماه رجب سال ۶۲ قمری میگذشت، دار فانی را وداع گفت.۳ آرامگاه این بانوی ارجمند در دمشق واقع میباشد.)
۲ـ امّ کلثوم صغری(س)، رقیّه دختر علی(ع) ، همسر مسلم بن عقیل
امّ کلثوم صغری، دختر امیرالمؤمنین(ع) و مادرش امّ ولد بوده است. مسعودی و ابن اثیر، امّ کلثوم را در زمرهی اولاد علی(ع) معرّفی کردهاند. امّا مادرش فاطمه نیست. به گفتهی ابن حزم زینب کبری(س) و امّکلثوم کبری(س) از جمله فرزندان علی(ع) وفاطمه(س) هستند. گرچه زینب صغری وامّ کلثوم صغری را که مادرشان امّ ولد بوده، معرّفی کرده است. محسن الامین تعداد دختران علی(ع) را که لقب امّ کلثوم داشته اند، چهار تن ذکر کرده است: ۱ـ همسر مسلم بن عقیل ۲ـ همسر عبدالله اصغربن عقیل ۳ـ همسرابن خطاب ۴ـ همسر عبدالله بن جعفر. براساس گفتهی زبیربن بکار نسب شناس مشهور عرب، زینب کبری(س) که به همسری عبدالله بن جعفر درآمد وامّ کلثوم کبری که همسر عمربن خطاب شد هر دو از فاطمه(س) بودند. وی دختران معروف دیگر علی(ع) از غیر فاطمه(س) را چنین نام برده است: رقیّه دختر صهباء که همسرمسلم بنعقیل شد، زینب صغری به ازدواج محمّدبن عقیل درآمد وامّ کلثوم صغری که نامش نفیسه بود به همسری عبدالله اکبربن عقیل انتخاب شد. ۴
سخنان مورّخین و نسب شناسان پیرامون این بانو بسیار است، امّا بنابر آنچه مسلّم است این بانو در حادثهی کربلا، همراه خواهرش زینب(س) حضور داشته ودر بارگاه ابن زیاد ویزید خطبههای غرّا و کوبنده خوانده است. در اینجا قسمتی از سخنان ظلم ستیز، از آن بانوی شایسته آورده میشود. این سخنان در مقابل مردم کوفه ایراد گردید:« ای اهالی کوفه! سیمای شما زشت وناپسند باد که حسین(ع) را تنها گذاشتید واورا کشتید واموال اورا به غارت بردید… نابود شوید، آیا میدانید چه وزر و وبالی راگردن گرفتید؟ وچه گناهی گران را بردوش کشیدید وچه خونهایی ریختید وچه بانوان گرانقدری را داغدار کردید وچه اموالی را به تاراج بردید؟ مردانی را از دم تیغ گذراندید که بعد از رسول خدا(ص)بهترینها بودند وآنچنان که گویی عاطفه ومهربانی دردلهای شما ریشهکن شده است. آگاه باشید که حزب خدا پیروز وحزب شیطان زیان کار است». ۵
۳ـ فاطمه(س) دختر علی بن ابیطالب(ع)
فاطمه دختر علی بن ابیطالب(ع) و مادرش امّ ولد است. وی با محمّدبن ابی سعیدبن عقیل بن ابیطالب ازدواج کرد و حمیده و محمّد را به دنیا آورد. پس از وی به ازدواج سعیدبن اسودبن ابی البحتری درآمد و برزه وخالد فرزندان سعید را به دنیا آورد. بعد او به عقد منذربن عبیده بن زبیر درآمد وعثمان و کبره متولّد شدند. پس از درگذشت منذر، فاطمه برای مدّتی زنده بود. به گفتهی طبری درسال ۱۱۷ (ق)، فوت کرد. او در واقعهی کربلا حضور داشت و به همراه سایر بانوان خاندان نبوّت به دمشق برده شد.۶
۴ـ فاطمهی صغری(س) دختر امام حسین(ع)
فاطمه دخترحسین بن علی بن ابیطالب(ع) ومادرش امّ اسحاق دخترطلحه بن عبیدالله تمیمی است. کنیهاش امّ عبدالله ولقبش فاطمهی صغری وفاطمهی نبویّه است. او همسر حسن بن علی(حسن مثنی) ومادر عبدالله، ابراهیم، حسن وزینب است.
بعد از واقعهی طف وشهادت پدرش، به همراه عمّه وسایر بازماندگان آل رسول(ص) به دمشق برده شد و بعد از آن وارد مدینه گردید. بعد از شهادت همسرش مدّت یک سال در کنار قبرخیمه زد و همانجا ساکن شد. او بانویی با شرافت واهل ذکر و شب زندهداری و عبادت بود. اهل روایت ونقل حدیث ودارای زیبایی ظاهر وباطن بود.۷
درروزعاشوراپس از به آتش کشیده شدن خیمهها،غارتگران به طرف خاندان رسول(ص) هجوم آوردند. نامردی گوشوارهی امّ کلثوم را به غارت برد ودرحالی که میگریست متوجّه خلخال فاطمه دختر امام(ع) شد. این بانو با تعجّب پرسید: چرا گریه میکنی؟ مرد مهاجم گفت: چگونه نگریم درحالی که اموال دختر رسول خدا(ص) را غارت میکنم؟ فاطمه با دیدن عطوفت او گفت: پس چنین مکن! آن مرد گفت:
میترسم که دیگری آن را بردارد.۸
فاطمه که از خواهرش سکینه(س) بزرگ تر واز همه افراد به حضرت زهرا(س) شبیه تر بود، تمام مصایب وظلمهایی راکه برآل رسول الله(ص) رفت نظارهگربود،امّا او دیگر اشکهایش خشک شده و صدایش گرفته بود. فاطمه هم با کاروان عاشوراییان به کوفه برده شد و بعد از خطبهی عمّهاش زینب(س) به سخنرانی پرداخت. اینک قستی از خطبههای آن بزرگوار آورده میشود:
«هان! ای مردم کوفه، ای اهالی نیرنگ و بیوفایی وخودخواهی! ما خاندانی هستیم که خدا مارا به شما وشما را به وسیلهی ما مورد آزمون خویش قرار داد. مااز عهدهی امتحان الهی به نیکی برآمدیم وخداوند دانش وحکمت خود را به ما کرامت فرمود وما نگهبان خزانههای او هستیم وهمان حجّتی هستیم که او بربندگان خود گمارده است. ما را به کرامت خود گرامی داشت و به سبب پیامبر خود محمّد(ص) بر بسیاری از آفریدگانش برتری بخشید. امّا شما ما را تکذیب کردید و ناسپاسی ورزیدید، ریختن خون ما را حلال و غارت اموالمان را مباح دانستید، گویی ما از نسل ترک و تاتاریم… وای بر شما! آیا میدانید با کدامین دست به ما ستم کردید و با کدامین هیأت به ریختن خون ما راضی شدید و با کدامین پا در نبرد با ما مبارزه کردید؟ دلهای شما سخت و جگرهایتان پر از خشم و نفرت و آلودگی است و بر دلها و چشمها و گوشهای شما مهر زدهاند». ۹
سیدّه فاطمه در سال ۱۱۰ هجری در ۷۰ سالگی رحلت فرمود. قول دیگر این است که وی زمان امام صادق(ع) را نیز درک کرد و در سال ۱۱۷ (ه.ق) درحالی که ۷۰ سال داشت در مدینه درگذشت.۱۰
۵ـ سکینه(س) دختر امام حسین(ع)
سکینه(س) دختر حسین بن علی بن ابیطالب(ع) و مادرش رباب دختر امری القیس بن عدی بن اوس بن جابر است. نامش را امینه و امیمه و آمنه ذکر کردهاند و به سکینه(س) مشهور است.
سکینه(س) همراه همسرش عبدالله بن حسن (ع) (پسر عمویش) در کربلا حاضر بود. شوهرش در رکاب امام(ع) به شهادت رسید. سکینه(س) هم به همراه کاروان عاشورا به کوفه و دمشق برده شد و پس از آن راهی مدینه شد. پس از آن سکینه(س) با مصعب بن زبیر ازدواج کرد و رباب به دنیا آمد. بعد از مصعب، عبدالله بن عثمان بن عبدالله بن خویلد همسر زینب شد و حکیم و عثمان به دنیا آمدند. سپس سکینه(س) به نکاح زیدبن عمرو بن عثمان بن عفان درآمد.
سکینه(س) بانویی فصیح و بلیغ بود و از بهترین شاعران زمان خویش به شمار میآمد و مقامی رفیع داشت و کسی جرأت توهین به او را نداشت. عمر رضا کحاله مینویسد: دختر عثمان بن عفان در برابر سکینه(س) گفت: من دختر شهید هستم. سکینه(س) سکوت کرد. ناگاه مؤذّن گفت: اشهدانّ محمّداً رسولالله(ص). سکینه(س) گفت: این پدر من است یا تو؟آن زن گفت: هرگز به شما فخر نخواهم فروخت.
طبق گفتهی اکثر مورّخان سکینه(س) در۵ربیع الاوّل سال ۱۱۷ (ه.ق) در مدینه در زمان خلافت خالدبن عبدالملک رحلت فرمود. خالد اجازهی تدفین او را نداد و چون خود میخواست نماز میّت را بخواند، گرمای هوا را بهانه کرد. مردم تا شب منتظر شدند. سرانجام به منازلشان رفتند و اطراف جنازه عود و عطر پخش کردند. فردای آن روز والی اجازه داد و نماز برپا شد و سکینه(س) در مدینهی جدّش رسول الله(ص) دفن شد. لازم به ذکر است مقبرهای که در دمشق به حضرت سکینه(س) منسوب است، در حقیقت متعلّق به سکینهی دیگری است و روی آن نوشته شده: سکینه بنت الملک. ۱۱
۶ـ رقیّه(س) دختر امام حسین(ع)
براساس گزارشات امام حسین (ع) شش پسر و چهار دختر داشتهاند که دختران عبارتند از سکینه(س) دختر رباب، فاطمه دختر امّ اسحاق و زینب خواهر فاطمه. در بیشتر منابع نام این سه دختر آورده شده و از رقیّه کمتر نامی دیده میشود. احتمال دارد رقیّه نام دیگر زینب باشد. این که از رقیّه نقش مؤثّر و فعّالی درکربلا گزارش نشده به نظر میرسد به سبب کودکی او باشد. زیرا او در سال ۵۷ (ه.ق) در مدینه زاده شده بود. دختر سه،چهار سالهی اباعبدالله(ع) که در سفر کربلا همراه کاروان بود، در مکانی کنار باب الفرادیس شام که در آن زمان خرابهای بود، استقرار یافت. شبی پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست و پدر را خواست. به دستور یزید سر امام حسین(ع) را نزد آن کودک بردند. او از آن منظره بیشتر ناراحت و رنجور شد. پس از چند روز بر اثر غم و اندوه فراوان در خرابهی شام جان سپرد. پیکر کوچک او را در مقبرهای عمومی به نام «باب الفرادیس» به خاک سپردند.
۷ـ فاطمه(س) دختر امام حسن(ع)، امّ عبدالله، همسر امام سجّاد(ع)، مادر امام محمّدباقر(ع)
فاطمه دختر امام حسن بن علی(ع) و همسر امام علی بن الحسین(ع) و مادر امام محمّد باقر(ع) و برادرانش حسن و حسین و عبدالله هستند. کنیهی او امّ عبدالله ومادرش امّ ولد بوده است. این بانو به همراه شوهر و فرزند خود در کربلا بود.
محلاتی می نویسد: چه گذشت به این مخدّره که از یک سو شوهر بیمار خود را (امام زین العابدین(ع) ) در زیر غل و زنجیر بالای شتر بنگرد وطفل چهار سالهی خود را (امام محمّد باقر(ع)) گرسنه وتشنه ببیند وخودش محتاج خرقهای باشد که خود را از نامحرمان بپوشاند واز سوی دیگر سرهای خویشاوندان خود را به نیزه بنگرد. امام صادق(ع) دربارهاش فرمود: بانویی راستگو و درست کار بود. زنی همپایهی او در خاندان امام حسن(ع) نبوده است. ۱۲
۸ـ زینب صغری(س) دختر امیرالمؤمنین(ع) وهمسر محمّدبن عقیل
براساس گفتهی زبیر بن بکار، زینب صغری به ازدواج محمّد بن عقیل درآمد. محلاتی می نویسد: ظاهراً این همان زینب مدفون درشام است که به نام زینب کبری شهرت پیدا کرده است. چون روی سنگ قبر شریفش زینب صغری است وظاهراً با محمّدبن عقیل در زمین کربلا بود. پس از شهادت محمّدبن عقیل با اهل بیت به شام رفته ورنج اسیری کشیده است. پس از مراجعت به مدینه، فراس بن جعده بن هبیره المخزومی او را به نکاح خود درآورد. جعده بن هبیره پسر خواهر امیرالمؤمنین(ع) است که مادرش امّ هانی دختر حضرت ابوطالب است. لیکن محلاتی در جای دیگر ذیل نام امّ الحسن(ع) دختر امیر المؤمنین(ع) می نویسد: امّ الحسن نام یکی از دختران حضرت علی(ع) است. مادر او امّ سعید دختر عروهبن مسعود ثقفی است.این امّ الحسن را به نکاح جعده بن ابی هبیره بن ابی وهب مخزومی درآوردند واین جعده پسر امّ هانی خواهر امیرالمؤمنین (ع) است. بعد از او جعفربن عقیل او را به نکاح خود درآورد. آمدنش به سرزمین کربلا نامعلوم است.
۹ـ رباب همسر امام حسین (ع)
رباب دختر امروی القیس بن عدی بن اوس بن … کلب و مادرش میسور دختر عمروبن ثعلبه بن حصین بن صصم است. پدر رباب در زمان خلافت عمر نزد وی آمد و اسلام آورد. پیش از آن نصرانی بود. امری القیس در همان روز اوّل مسلمانی، امیر مسلمانان قبیلهی قضاعه شد و بعد از افتخار مسلمانی، افتخار دیگری به دست آورد و از ۳ دختری که در خانه داشت یکی را به علی بن ابیطالب(ع)، دیگری را به حسن بن علی(ع) وکوچکتر از همه را که رباب باشد به امام حسین(ع) تزویج کرد و پدر زن این سه امام بزرگوار شد. سکینه(س) و عبدالله حاصل ازدواج رباب و امام حسین(ع) بود. در حادثه ی کربلا این بانوی شرافتمند شاهد و شریک همهی مصیبتها و رنجهای وارد شده بر حسین(ع) وخاندان و حرمش بود و همه را تحمّل کرد. رباب نظارهگر شهادت کودک شیرخوارهاش علی اصغر(ع) و شهادت همسر و سالار و امامش اباعبدالله الحسین(ع) بود. بعد از آن رنج ومشقّت اسارت را تحمّل کرد تا به مدینه بازگشت. در مدینه شبانه روز در شهادت امام حسین(ع) گریه میکرد و در سوگ آن حضرت اشعاری سرود. ۱۳
در مجلس ابن زیاد هنگامی که سر مقدّس امام را پیش ابن زیاد نهادند. رباب از میان زنان برخاست. سر را برداشت، بوسید ودر دامن گذاشت وگفت: واحسینا! من هرگز فراموش نمیکنم و نخواهم کرد که لشکر کفر با نیزهها با پیکر حسین(ع) چه کردند و از یاد نمی برم که جنازه اش را در کربلا روی خاک رها کرده ودفن نکردند، او را تشنه کشتند. خداوند هیچ وقت کربلا را سیراب نسازد. ۱۴
۱۰ ـ عاتکه همسر امام حسین(ع)
عاتکه دختر زیدبن عمرو بن نفیل از شاعرههای عرب که زنی عاقله، با کمال و زیبا بود. عبدالله بن ابی بکر بن ابی قحافه وبه قول ابن عبدربه در استیعاب، زیدبن خطاب او را به ازدواج خود درآورد. امّا زید در روز یمامه کشته شد. سپس با عمر ازدواج کرد. طولی نکشید که عمر نیز مقتول شد. پس از آن زبیربن عوام او را تزویج کرد. او هم مقتول شد. پس از آن امیرالمؤمنین(ع) او را خواستگاری کرد. عاتکه برای آن حضرت پیغام فرستاد که ای پسر عم رسول خدا(ص) برشما از قتل خائفم. حضرت امیر(ع) فرمود: کسی که شهادت را دوست بدارد حاضر است با عاتکه ازدواج کند. این وقت حضرت سیّدالشهداء(ع) او را تزویج کرد. عاتکه پس از شهادت آن حضرت دیگر شوهری اختیار نکرده است.
۱۱ ـ کبشه، مولاه امام حسین(ع)
کبشه که کنیهاش امّ سلیمان است، کنیز یا خدمتکار امام حسین(ع) بود که امام او را به هزار درهم خرید و او را در خانهی امّ اسحاق تیمیه ـ مادر فاطمهی صغری(ع) ـ سکنی داد. پس از ازدواج با ابو رزین سلیمان را به دنیا آورد. سلیمان غلام امام(ع) بود و پدرش نیز از اصحاب امام حسن(ع) بوده است. سلیمان پسر کبشه پیک امام حسین(ع) به سوی رؤسا و اشراف بصره بود که عبیدالله بن زیاد دستور داد گردنش را بزنند. سلیمان همان غلام امام حسین(ع) است که در زیارت ناحیه نامش آمده است. امّ سلیمان زنی عالم، فاضل و نیکوکار بود. همراه مولایش حسین(ع) راهی کربلا شد. وی شاهد همهی مصایب وارد بر خاندان رسول خدا(ص) بود وهمه رادر راه خدا تحمّل کرد. ۱۵
۱۲ ـ فکیهه
زوجهی عبدالله بن اریقط بود. فکیهه درخانهی رباب همسر امام حسین(ع) خدمت میکرد و از عبدالله پسری آورد به نام قارب که در کربلا شهید شد. فکیهه هم به همراه رباب به سلک اسیران به شام رفت.۱۶
۱۳ ـ حسنیه
امام حسین(ع) حسنیه را از نوفل بن حارث بن عبدالمطلب خریده و او را به مردی که سهم نام داشت تزویج کرد. حاصل این ازدواج منجح بود. حسنیه در خانهی امام زین العابدین(ع) خدمت میکرد تا اینکه با پسرش منجح به همراه حضرت سیّدالشهداء(ع) به کربلا آمد. منجح در کربلا به شهادت رسید و مادرش با اهل بیت(ع) در مصائب سهیم وشریک بود.۱۷
۱۴ ـ رمله، همسر امام حسن(ع) ومادر حضرت قاسم بن حسن (ع) وابوبکربن حسن(ع)
محلاتی مینویسد: رمله مادر قاسم بن حسن(ع) از بانوان دشت کربلا است. مجلسی مینویسد قاسم فرزند رمله درجنگی دلاورانه به شهادت رسید. این سخن از قاسم است که در شب عاشورا گفت:« مرگ برای من شیرین تر از عسل است.» درحالی که در روز عاشورا به سنّ بلوغ نرسیده بود.
ابوبکر برادر دیگر قاسم نیز در کربلا به شهادت رسید. ۱۸
۱۵ ـ حمیده دختر مسلم بن عقیل
در ناسخ التواریخ کوفی آمده است که مسلم بن عقیل دختری ۱۳ ساله داشت. هنگامی که در منزل زباله خبر قتل مسلم به امام(ع) رسید به خیمهی زنان رفت. حمیده را خواست و نوازش فرمود. حمیده گفت: ابن رسول الله(ص) با من ملاطفت بی پدران و عطوفت یتیمان میداری مگر مسلم را شهید کرده باشند. امام(ع) گریست وگفت: اندوهگین مباش. اگر مسلم نباشد من پدر تو باشم و خواهرم مادر تو و دخترانم خواهران تو باشند و پسرانم برادرانت. حمیده ناله برآورد و زار زار گریست. ۱۹
۱۶ ـ فضّه النوبیه
فضه خدمتکار حضرت زهرا(س) دختر گرامی رسول خدا(ص) است. فضه با ابی ثعلبهی حبشی ازدواج کرد و پسری به دنیا آورد. بعداز ابو ثعلبه با ابوملیک عطفا ازدواج کرد. فضه از نظر ایمان و تقوا و زهد در درجهی عالی قرار داشت و محبّتش به اهل بیت(ع) معروف ومشهور است. بلاغت کلام و نیکویی کلامش برکسی پوشیده نیست. نقش او فقط کمک در کار منزل نبود بلکه شاگرد فاطمه(س) و پیوسته ملازم آن حضرت بود. فضّه آن قدر با قرآن مأنوس بود که فقط با آیات قرآن تکلّم میکرد. داستان برخورد فضّه با آن مرد بیابانگرد در بحارالانوار جلد ۸ آمده است.
زینب بنت فواز میگوید: فضّه ازبانوان عاقلهی صادق بود. بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) در خدمتگزاری حضرت زینب(س) تلاش کرد و به همراه آن بانو به سرزمین کربلا رفت و در محنتهای اهل بیت(ع) شریک بود. وی پس از بازگشت به مدینه، به احتمال زیاد دوباره همراه حضرت زینب(س) به شام برگشت وپس از وفات در باب الصغیر(سوریه کنونی) دفن شد. ۲۰
۱۷ ـ شهربانو مادر محمّدبن ابی سعید
در روز عاشورا طفلی از سراپرده بیرون آمد. دو گوشواره از مروارید در گوش داشت. از وحشت وحیرت به جانب چپ و راست نگاه میکرد. چنان از آن واقعهی هولناک در بیم و اضطراب بود که گوشوارههایش از لرزش سروتن او لرزان. دراین حال به ناگاه هانی بن ثبیت بر او حمله کرد و او را با شمشیر قطعه قطعه کرد. در وقت شهادت آن طفل شهربانو ایستاده و مدهوشانه نظر میکرد و یارای سخن گفتن و حرکت کردن نداشت. آن طفل محمّدبن ابی سعید بود. ۲۱
۱۸ ـ لیلی التمیمیّه
لیلی دختر مسعود بن خالدبن ربعی بن مسلم بن جندل بن نهشل بن دارم تمیمی است. مادرش عمیره بنت قیس بن عاصم بن سنان بن خالد بن منقر است. لیلی مادر فرزندان امیرالمؤمنین(ع) عبدالله و ابوبکر است که در واقعهی کربلا همراه دو پسرش در کنار امام حسین(ع) حضور داشته است.
لیلی یکی از چهار همسر امام علی(ع) است که پس از شهادت آن حضرت زنده بود محلاتی مینویسد که در مورد حضور لیلی در کربلا دلیل تاریخی ندیدم.
دیگر بانوان ارجمند که احتمال داده میشود در کربلا حضور داشته باشند: میمونه دختر امیرالمؤمنین همسر عبدالله اکبر بن عقیل، خدیجه یا ام هانی دختر امیرالمؤمنین همسر عبدالرحمن بن عقیل، زینب صغری همسر محمد بن عقیل، ام الحسن همسر جعفر بن عقیل ـ لیلی بانوی حرم امیرالمؤمنین(ع) ۲۲
زنانی که در بین راه مدینه تا کربلا به کاروان عاشورا پیوستند
۱ـ ام وهب همسر عبدالله بن عمیر کلبی
قمر دختر عبد از بنی نمربن قاسط و همسر عبدالله بن عمیر بن عباس بن عبد قیس بن علیم بن جناب کلبی از طایفهی بنی عُلیم بود.۲۳ عبدالله ساکن کوفه بود. روزی دید سپاهی عظیم در نخلستان کوفه جمع شدهاند با پرس و جو فهمید که آنان میروند تا با حسین(ع) فرزند فاطمه(س)دختر رسول خدا(ص) بجنگند. عبدالله گفت: خدا میداند که آرزومند بودم تا با مشرکان در راه خدا بجنگم و اکنون امیدوارم که ثواب جنگ با این مردمی که بر کشتن دختر زادهی رسول خدا(ص) بیرون میروند نزد خدا از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد. عبدالله تصمیم حرکت گرفت و موضوع را با همسرش ام وهب در میان گذاشت. زن گفت: «چه فکر خوبی کردی، خدای تو را در همه حال هدایت کند مرا هم با خود ببر.» زن و مرد شبانه از کوفه بیرون آمدند و شاید در شب هشتم محرم وارد کربلا شدند. بامداد عاشورا که جنگ از طرف دشمن آغاز شد، دو غلام از زیاد و عبدالله برای جنگ تن به تن بیرون آمدند. حبیب بن مظاهر اسدی و بریر بن خضیر همدانی برای جنگ با آن دو بیرون آمدند. اما امام(ع) به آن دو فرمود شما باشید. در این حال عبدالله بن عمیر اجازه خواست و به میدان رفت. آن دو غلام را کشت. ام وهب که شوهر را در حال و مشغول رجز خوانی دید، ستون خیمهای برداشت و قدم به میدان گذاشت و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد در راه فرزندان رسول خدا(ص) جان نثاری کن. امام(ع) به او فرمود: خدا شما را جزای خیر دهد؛ خدا تو را رحمت کند. نزد زنان باز گرد و همراهشان در خیمه باش، چه خدا جهاد را از زنان برداشته است. عبدالله دومین شهید عاشورا بود و قبل از آن مسلم بن عوسجه به شهادت رسیده بود.۲۴ بعد از شهادت عبدالله، ام وهب بر بالین شوهر رفت و صورت او را پاک کرد و میگفت: بهشت بر تو مبارک باد. از خدا درخواست میکنم مرا همراه تو قرار دهد. شمر، غلامش را به نام رستم سراغ او فرستاد. آن غلام با عمود سر او را شکافت و به شهادت رساند. در بعضی از منابع این ماجرا را با تفاوتهایی مربوط به وهب بن عبدالله بن عمیر کلبی درآورده اند و زنی را که در کربلا شهید شد، همسر وهب می دانند. ۲۵
۲ـ ام خلف همسر مسلم بن عوسجه
ام خلف از زنان برجستهی شیعه که در کربلا از یاران سیدالشهدا(ع) بود. پس از شهادت مسلم بن عوسجه پسرش خلف آمادهی نبرد شد. امام(ع) از او خواست به سرپرستی مادرش بپردازد ولی ام خلف او را تشویق به نبرد کرد وگفت: «جز به یاری پسر پیغمبر(ص) از تو راضی نخواهم شد.»
خلف پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسید. سر خلف را به سوی مادرش پرتاب کردند. ام خلف هم سر را برداشت وبوسید و گریست. ۲۶
۳ـ ام عمروجنادهی انصاری همسر جناده بن کعب انصاری
نامش بحریه دختر مسعود خرزجی و همسر جناده بن کعب انصاری است. جناده از مکه همراه امام به کوفه آمد و در روز عاشورا در حملهی اول به شهادت رسید. در انصارالحسین آمده است: عمرو بن جنادهی انصاری از شهدای نوجوان کربلا بود. این جوان چون میخواست به میدان رود، امام فرمود: پدر این جوان کشته شده شاید مادرش راضی نباشد که به میدان رود. گفت: مادرم دستور داده که به میدان روم و لباس رزم بر من پوشانده است. مامقانی مینویسد: عمروبن جناده که ۹یا۱۱ ساله بود به میدان رفت. رجز خواند و جنگید تا کشته شد. سر او را به طرف سپاه امام حسین(ع) افکندند مادرش سر را برداشت و گفت: چه نیکو جهاد کردی پسرم! ای شادی قلب و ای نور چشمم! سپس سر را به طرف دشمن پرتاب کرد و با آن کسی را کشت. سپس چوبهی خیمه را برداشت و به سوی دشمن حمله کرد. امام(ع) مانع شد و او را به خیمهی زنان برگرداند. نام عمرو در زیارت ناحیهی مقدسه آمده است.
۴ـ رویحه همسرهانی بن عروه مرادی
رویحه با ورود مسلم بن عقیل در منزل خود از وی پذیرایی کرد. با شهادت مسلم و همسرش هانی، به اتفاق فرزندش یحیی در کوفه مخفی شد. با شنیدن خبر ورود کاروان امام(ع) به کربلا، با فرزندش یحیی بن هانی بن عروه مرادی بعد از منزلگاه ثعلبیه به امام حسین(ع) پیوستند. یحیی در کربلا شهید شد. پدر رویحه عمرو بن حجاج بود. عمرو بن حجاج در کربلا در لشکر عمرسعد حضور داشت و به موکلین آب فرات میگفت: «در قتل حسین(ع) شتاب کنید که او از دین خارج شده، شکست و ریبی در عقیدهی شما راه پیدا نکند.» اما رویحه در ولا و محبت به اهل بیت(ع) همانند شوهرش هانی بود.
زنان حامی و ادامه دهندهی نهضت عاشورا
در این قسمت نام بزرگ زنان حمایت کننده و ادامه دهندهی نهضت عاشورا آورده میشود که در صحنهی خون و آتش عاشورا و سرزمین داغدیدهی کربلا حضور نداشتند. در این میان زنانی بوده اند که قبل از عاشورا به هر نحو ممکن به یاری نهضت امام حسین(ع) شتافتند و برخی دیگر از این زنان بعد از واقعهی بزرگ عاشورا از طریق ایراد سخنرانی، سرودن شعر، روایت حدیث و برپایی مجالس سوگواری رسالت خود را در زمینهی تداوم نهضت امام حسین(ع) و حفظ بقای اسلام حقیقی و نیز افشای ماهیت حکومت بنی امیه انجام دادند.
۱ـ طوعه
بانویی با ایمان و موالی اهل بیت(ع) که در لحظات تنهایی و سرگردانی مسلم بن عقیل در کوچههای کوفه به او آب داد و به خانه برد و پذیرایی کرد. بلال پسر طوعه شبانه از حضور مسلم در خانه مطلع شد و صبح همان شب به نیروهای ابن زیاد خبر داد. طوعه قبل از ازدواج با اسید حضرمی پدر بلال کنیز اشعث بن قیس بود. ۲۷
۲ـ دیلم(دلهم) دختر عمرو، همسر زهیر بن قین بن قیس انصاری بجلی
عده ای از افراد «بنی فزاره» و قبیلهی« بجیله» نقل کردهاند که ما با زهیربن قین از مکه بر میگشتیم و رهسپار عراق بودیم اما هیچ نمیخواستیم با حسین بن علی(ع) که او هم به عراق میرفت در یک منزلگاه فرود آییم. چنان که هرگاه امام حسین(ع) حرکت میکرد ما فرود میآمدیم و هرگاه او فرود میآمد ما حرکت میکردیم. اما با این حال چنان پیش آمد که در یکی از منازل با امام(ع) فرود آمدیم. ما در کناری خیمه زدیم و او در کناری. ما غذا میخوردیم که ناگهان فرستادهی امام(ع) آمد و سلام کرد و گفت: ای زهیر بن قین، اباعبدالله، حسین بن علی(ع) تو را میخواند. شنیدن این پیام چنان بر ما ناگوار آمد که لقمه از دست فرو نهادیم و همگی در حیرت فرو رفتیم. اما دلهم به همسر خود گفت: فرزند رسول خدا(ص) کسی به دنبال تو میفرستد و تو را میطلبد و تو از رفتن در نزد وی دریغ میکنی؟ سبحان الله! چه مانعی دارد که نزد وی شرفیاب شوی و سخنش را بشنوی و بازآیی. گفتار این زن کار خود را کرد و نام شوهر خود را در ردیف بزرگترین شهدای اسلام قرار داد. زهیر تحت تأثیر همسرش، نزد امام(ع) شرفیاب شد و اندکی بعد با چهره ای که آثار شادمانی از آن هویدا بود، بازگشت و دستور داد خیمهی او را به خیمهی امام(ع) ملحق کنند. ۲۸ پس از آن به همسرش گفت: من تو را طلاق دادم زیرا دوست ندارم تو در راه من دچار بلایی شوی. من قصد دارم همراه امام(ع) رفته، جسمم را فدایش کنم و روحم را سپر بلای او کنم. دلهم برخاست شروع به گریستن کرد. از زهیر خداحافظی کرد و گفت: خداوند یار و یاورت باشد و هر چیزی را که در آن خیر و نور است برایت پیش آورد. خواهش من از تو این است که در قیامت شفیع من گردی و نزد جدّ حسین(ع) مرا به یادآوری. زهیر اموالی را که متعلق به همسرش بود به او داد و او را به یکی از پسر عموهایش سپرد تا به خاندانش برگرداند.۲۹
در تذکره سبط ابن جوزی آمده است که دلهم در زمان شهادت زهیر در کربلا حضور داشته است.
۳ـ ماریه العبدیه«سعدیه»یا ماریه، دختر منقذ عبدیه
ماریه، یا سعدیه دخترسعد(منقذ یا سعید) العبدیه، بانویی از عبدالقیس، ساکن بصره بوده است. طبری از ابو مخنف نقل میکند: شیعیان در خانهی زنی از عبدالقیس که او را ماریه میگفتند جمع میشدند و به گفت و شنود و نقل حدیث و بررسی مسائل سیاسی میپرداختند. این خبر به ابن زیاد رسید. به عاملینش دستور داد جلوی ایشان را بگیرند و راه ها را ببندند. ماریه بانویی شجاع وشیعی از مردم بصره بود که خانهاش پایگاه تجمع شیعه دراین شهر محسوب میشد. درایّام نهضت کربلا، عدهای که به این خانه تردّد داشتند، برای یاری امام حسین (ع) به کوفه رفتند. ۳۰
۴ـ زنان بنی اسد
در قیام حضرت سیّدالشهداء(ع) بنی اسد به سه دستهی موافق با حضرت، مخالف و بیطرف تقسیم شدند. دسته سوم بنی اسد یعنی بی طرفان در سرزمین” الغاضریه” در کنار علقمه، در شمال شرقی کربلا سکونت داشتند. آنان از سوی امام(ع) و حبیببنمظاهر اسدی به کمک و یاری فراخوانده شدند ولی تا آخرین لحظه بی طرفی خود را حفظ کردند. پس از شهادت حضرت اباعبدالله(ع) و یاران وی گذر زنان بنی اسد به میدان جنگ افتاد. اجساد یاران عاشورا رادر زیر آفتاب مشاهده کردند وسخت تحت تأثیر قرار گرفتند. به سرزمین الغاضریه شتافتند ومردان خود را جهت دفن پیکرهای پاک شهدا خبر کردند. امّا مردان از ترس ابن زیاد حاضر به این کار نشدند. لذا زنان بنی اسد خود بیل و کلنگ و زنبیل و حصیر برداشتند و به کربلا رفتند. بعد از مدّتی کوتاه مردان بنی اسد که وجدانهایشان بیدار شده بود به کمک زنان شتافتند وبه دفن پیکر مطهّر سیّدالشهدا و اصحاب با وفایش پرداختند. این نخستین جنبش مخالف و عصیان علیه ابنزیاد و بنی امیّه پس از واقعهی عاشورا به حساب میآید. ۳۱
۵ ـ درّه الصدف، دختر عبدالله بن عمر انصاری
درّه الصدف دختر عبدالله بن عمر انصاری، از زنان دلیر شیعه است. هنگامی که خبر ورود سر مبارک امام(ع) به حلب رسید، عبدالله بن عمر از شهادت امام(ع) به شدت گریست. درّه الصدف با دیدن حال منقلب پدرش، گفت: ای پدر پس از شهادت اهل هدایت خیری در زندگانی نیست. به خدا سوگند مردم را خواهم شوراند و سر مبارک را از دست آنها خلاص میکنم و اسرا را نجات میدهم و نیز سر مبارک را در خانهی خود به خاک خواهم سپرد، تا این که بر مردم روی زمین افتخار کنم.
درّه الصدف خروج کرد. مردم حلب و نواحی را به کمک طلبید. گروهی به او پیوستند تعداد زنانی را که به او پیوستند هفتاد نفر مینویسند که همگی لباس رزم بر تن کرده بودند و به سوی اسرا رفتند. با طلوع آفتاب، نخستین علامت اسرای خاندان نبوت را مشاهده کردند. گریه و شیون کودکان و زنان را شنیدند. آنان نیز گریستند و سنگر گرفتند. سپاه بنیامیه آنها را شناسایی کردند. با وجود کمک بعضی از قبایل حلب، درّه صدف طی یک نبرد نابرابر شهید شد و باقی متفرق گردیدند. این قیام دوم زنان پس از واقعهی عاشورا میباشد. (قیام اول متعلق به زنان بنی اسد بود . )۳۲
۶ـ هند دختر عبدالله بن عامر بن کریر، همسر یزید بن معاویه
ابیمخنف مینویسد: سر امام حسین(ع) پیش روی یزید بود و یزید با چوب دستی خود بر لب آن حضرت میزد. ابو برزهی اسلمی از اصحاب پیامبر(ص) ناراحت شدوگفت: آیا با چوب دستیات بر لب امام حسین(ع) میزنی؟ مگر نمیدانی چوب دستیات بر جایی میخورد که بارها دیدهام رسول خدا(ص) آنجا را میمکیده است؟ مگر نه این است که شفیع تو در قیامت ابن زیاد و شفیع این (حسین(ع)) در آن روز محمد(ص)خواهد بود. سپس برخاست و از مجلس بیرون رفت. هند وقتی این گفتگوها را شنید، لباس را به سر پیچید و از اندرون بیرون آمد و به یزید گفت: ای امیرالمؤمنین، آیا این سر حسین(ع) پسر فاطمه(س) دختر رسول خداست؟ یزید گفت: بله، برای پسر دختر رسول خدا(ص) و عزیز دردانهی قریش بنال. آرایش را ترک گفته، لباس سیاه بر تن کن! ابن زیاد عجله به خروج داده، او را کشت. خدا ابن زیاد را بکشد! یحیی بن حکم گفت: با این عملتان در قیامت از محمد(ص) دور ماندهاید من از این پس هرگز در هیچ کاری با شما همکاری نخواهم کرد! آنگاه برخاست و از مجلس بیرون رفت.
سید بن طاووس در لهوف مینویسد: … کنیزی از کاخ یزید درآمد ودید یزید چوب به دندانهای حسین(ع) میزند. گفت خدا دست و پایت را ببرد، چوب میزنی به دندانی که رسول خدا(ص) برآن بوسه میزد. یزید گفت: این چه سخنی است؟ گفت: ای یزید ملعون! بدان که میان خواب و بیداری بودم. دیدم در آسمان گشوده شد ونردبانی از نور که از آسمان تا زمین بود پدیدار گشت. دو جوان سبز پوش از آن فرود آمدند و فرشی از زبرجد بهشتی برایشان گستردند. مردی بلند بالا و سرور آمد و بر آن فرش نشست و فریاد زد: ای پدرم! آدم فرو شو. مردی درخشان و بلند فرود آمد. وانگه فریاد زد: پدرم، سام! فرو شو. و فرو شد. ابراهیم، اسماعیل، موسی و عیسی را فرا خواند. دیدم زنی ایستاده و مو پریشان کرده و فریاد زد مادرم حوا، مادرم خدیجه، مادرم هاجر، خواهرم ساره و خواهرم مریم فرو شوید. هاتفی از فضا گفت: این فاطمه(س) دختر محمد مصطفی(ص)، همسر مرتضی علی(ع) مادر سیدالشهدا(ع) مدفون در کربلاست. او فریاد زد: پدر! نبینی امتّت با فرزندم حسین(ع) چه کردند؟ رسول خدا گریست و فرمود: پدر آدم! نبینی طاغیان به فرزندم چه کردند؟ آدم و همهی حاضران و فرشتهها گریستند. یکی میگفت: صاحب این خانه بگیرید و در آتش بسوزانید. ای یزید، تو از خانه درآمدی و میگفتی کجاست گریزگاه از آتش. یزید فرمان داد گردن آن کنیز را زدند. محلاتی بدون آنکه از گردن زدن کنیز نامی ببرد، این خواب را با کمی جا به جایی به هند ـ همسر یزید ـ منسوب میدارد.۳۳
۷ـ صفیه دختر عبدالله بن عفیف ازدی
عبدالله بن عفیف ازدی از بزرگان شیعه و زاهدان روزگار بود که در مجلس ابن زیاد در کوفه به او اعتراض کرد. او نابینایی روشن دل و آگاه و شجاع بود که چشم چپ خود را در جنگ جمل و چشم راست خود را در جنگ صفین از دست داده بود. بعد از شهادت حسین(ع) وقتی ابن زیاد بر منبر کوفه بالا رفت و در نکوهش خاندان پیامبر(ص) سخن آغاز کرد. عبداللهبن عفیف با شدت وشجاعت، پاسخ یاوههای او را داد. ابن زیاد دستور داد دستگیرش کنند. بستگانش او را از مجلس بیرون بردند. سربازان حکومت برای دستگیری او خانه اش را محاصره کردند. وی با آن که نابینا بود، با راهنمایی دخترش ـ صفیه ـ در مبارزه ای دلیرانه، با مهاجمان درگیر شد. رجزهای حماسی او هنگام نبرد با مهاجمان به خانه اش، نشان دهندهی روح بلند و با شهامت او بود. سر انجام او را گردن زدند و در کنار کناسهی کوفه به دار آویختند. صفیه را به دلیل هدایت پدر در مبارزه، زندانی کردند. تا این که طارق نامی به دستور سلیمانبن صرد خزاعی موفق شد او را از زندان نجات داده و به سوی قادسیه فراری دهد. صفیه در آنجا به قبیلهی خزاعه پیوست. بعد از واقعه ی عین الورده و شهادت توابین، محمدبن سلیمان صرد خزاعی، صفیه را به عقد خود در آورد. حاصل این ازدواج شش پسر و چهار دختر که همه از شجاعان و شیعیان علی(ع) بودند. ۳۴
۸ـ همسر حارث
محمّد وابراهیم فرزندان مسلم بن عقیل بودند که در حادثهی کربلا اسیر شدند و به دستور ابن زیاد زندانی شدند. آن دو جوان مدّت یک سال در زندان بودند. آنها به کمک پیرمردی به نام مشکور شبانه اززندان گریختند. شب به خانهی زنی پناه بردند. این زن همسر حارث بود. از آن دو نوجوان به خوبی پذیرایی کرد و آنها را پناه داد. امّا وقتی شوهرش حارث از وجود محمّد و ابراهیم در خانه آگاه شد، آن دو را درکنار رود فرات برد و بی رحمانه سر از تن آنها جدا کرد و پیکرشان را در فرات افکند. سرشان راهم برای دریافت جایزه نزد ابن زیاد برد. مشکور را پانصد ضربه تازیانه زدند که در زیر ضربههای تازیانه جان سپرد. همسر حارث هم به خاطر پناه دادن پسران مسلم مقتول ویا مجروح گردید.۳۵
۹ ـ نوار«دختر مالک» وعیوف«دختر مالک»، همسران خولی
خولی بن یزید اصبحی از دژخیمان کوفه بود که در روز عاشورا سر مبارک امام حسین(ع) را از بدن جدا کرد تا آن را نزد ابنزیاد ببرد. امّا وقتی به کوفه رسید، در قصر بسته بود. پس سر را به خانهی خود برد و آن را زیر طشت رخت شویی و به روایتی در تنور گذاشت. وقتی که نوار از جریان عاشورا و کار خولی مطّلع شد، قسم یاد کرد که هرگز با چنین جانی پست زندگی نخواهد کرد و آن شب با همسرش خولی همبستر نشد. آن شب که سر مبارک امام(ع) در خانهی خولی بود، همسرش از محلّ قرار گرفتن سر، نوری را دید که به آسمان کشیده شده است. در جریان قیام مختار خولی پنهان بود. عیوف همسر دیگر خولی جای او را در خانه به فرستادگان مختار نشان داد. آنها هم او را دستگیر کردند و به خواری کشتند. ۳۶
۱۰ ـ دومه، مادر مختاربن ابی عبیده ثقفی
دومه از زنان دانشور و شیعه و ارباب فصاحت و بلاغت و شجاع و مبارز بوده است. او در کوفه در کنار فرزند خود به خونخواهی از قاتلان سیّدالشهداء(ع) قیام کرد و پسر خود را به انتقام از دشمنان خاندان پیامبر(ص) تشویق میکرد. هنگامی که فرزندش مختار در جنگ با مصعب بن زبیر شکست خورد، او نیز در مقرّ فرماندهی سپاه به سر میبرد. دومه را نیز به شهادت رساندند. شهادت این زن دلاور درسال ۶۷(ه.ق) میباشد. ۳۷
۱۱ ـ عمره معروف به بیضاء دختر نعمان بن بشیر انصاری، همسر مختار ثقفی
هنگامی که مصعب بنزبیر، مختار و تابعین او را به قتل رساند، زنان مختار را حاضر کرد وگفت: هر که از مختار برائت جوید، رهایش کنید. همه برائت جستند، مگر دو نفراز همسران مختار یکی دخترسمره بن جندب و دیگری بیضاء. آنها سخنانی در دفاع ار مختار بر زبان راندند. مصعب سخنانشان را به عبدالله بن زبیر نوشت. عبدالله جواب نوشت که اگر برائت جستند، دست از ایشان بردارید وگرنه هر دو را به قتل برسانید. دختر سمره از ترس جانش برائت جست. امّا بیضاء گفت: لاوالله، من هرگز برائت نجویم. همانا این شهادتی است که خدای تعالی روزی من کرده است. یک مردن بیش نیست وبعد از آن دربهشت جاوید خواهم بود وبر رسول خدا(ص) وعلی مرتضی(ع) وارد خواهم شد و من آن زن نیستم که دست از علی بن ابیطالب(ع) بردارم وبه غیر او بپیوندم… پروردگارا ! تو شاهد باش که من متابعت پیغمبر تو و اهل بیت او را میکنم و بالاخره او را شهید کردند. به دستور مصعب او را در خارج از کوفه به قتل رساندند. میگویند: شبانه او را بین کوفه و حیره به طوری فجیع قطعه قطعه کردند. این واقعه به سال ۶۷(ه.ق) رخ داد.۳۸
۱۲ ـ امّ سلمه، هند دختر ابو امیّه، همسر حضرت رسول اکرم(ص)
امّ سلمه از طریق رسول خدا(ص) پیشاپیش از ماجرای کربلا خبر داشت. پیامبر(ص) مقداری از خاک کربلا را به امّ سلمه داده بود و در شیشهای نگهداری میشد. حضرت فرموده بود: هرگاه دیدی که این خاک به خون تازه(عبیط) آغشته شد، بدان که فرزندم حسین(ع) کشته شده است. روزی امّ سلمه در خواب، رسول خدا(ص) را با چهرهای غمگین و لباسی خاک آلود دید. حضرت به امّ سلمه فرمود: از کربلا و از دفن شهدا میآیم. ناگهان از خواب برخاست. نگاه به آن شیشه کرد. خاک را خونین یافت. دانست که حسین(ع) شهید شده است. صدایش به صیحه و شیون بلند شد. همسایگان آمدند و ماجرا را بازگفت. وی از همان روز برای سیّدالشهداء(ع) عزا گرفت. امّ سلمه روز دیدن خواب را به یاد سپرد که دهم محرم بود. بعد از بازگشت اهل بیت به مدینه، روز خواب را با روز شهادت امام(ع) مطابق یافتند. این ماجرا در روایات به «حدیث قاروره» معروف است. پس از واقعهی کربلا امّ سلمه به عزاداری بر شهیدان کربلا پرداخت و بنی هاشم به تعزیت و تسلیّت او که همسر بازماندهی پیامبر(ص) بود، میرفتند. امّ سلمه در سال ۶۲(ه.ق) درسنّ ۸۴ سالگی در حکومت یزید در شهر مدینه وفات کرد و در بقیع مدفون شد. او آخرین نفر از امّهات مؤمنین بود که از دنیا رفت. ۳۹
۱۳ ـ امّ البنین، فاطمه کلابیه، همسر امیرالمؤمنین(ع)
فاطمه دختر حزام بن خالدبن ربیعه بن عامر معروف به وحیدبن کلاب بن عامربن صعصعه و مادرش لیلی دختر مالک بن جعفربن کلاب وعمویش لُبید شاعر است. فاطمه چهار پسر به نامهای عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان به دنیا آورد که همگی در کربلا به همراه برادرشان حسین(ع)به شهادت رسیدند. امّ البنین در واقعهی عاشورا حضور نداشت. هنگامی که بشیر به مدینه بازگشت وامّ البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش رابه وی دهد. امّ البنین گفت: دربارهی اباعبدالله حسین(ع) بگو. بشیر قتل فرزندانش را یکایک به اوخبر داد. امّ البنین گفت: رگ قلبم را پاره کردی. بچّههایم و آن چه در آسمان است، فدای اباعبدالله(ع)، از حسین(ع) بگو. امّ البنین برای عزاداری هر روز همراه عبیدالله فرزند عبّاس(ع)به بقیع میرفت ونوحه میخواند وگریه میکرد واشعاری میسرود. زنان مدینه نیز به ندبه ونوحهی سوزناک وی جمع میشدند و میگریستند. امّ البنین درسال ۷۰(ه.ق) رحلت کرد. ۴۰
۱۴ ـ زینب صغری معروف به امّ لقمان، دختر عقیل بن ابیطالب(ع)
زینب دختر عقیل برادر زاده امام علی(ع) است. گفته میشود وقتی امام حسین(ع) به شهادت رسید، زینب به همراه عدّهای از زنان خارج شد. در حالی که میگریست، می گفت: چه جوابی به پیامبر(ص) خواهید داد آن گاه که به شما بگوید: «با عترت واهل بیت من چه رفتاری نمودید؟ ای آخرین امّت!» با عترت و اهل بیت من پس از وفات من اینگونه رفتار نمودید که یا آنها را اسیر نموده ویا از روی ظلم وستم به قتل رساندید. آیا این جواب من بود که شما را پند واندرز دادم که پس از من با خویشانم بد رفتاری نکنید.» محلاتی دختر عقیل را با نام امّ لقمان نام میبرد. ۴۱
۱۵ ـ اسماء دختر عقیل بن ابیطالب(ع)
چون بشیر خبر قتل حضرت سیّدالشهداء(ع) را به مدینه آورد، والی مدینه ـعمربن سعیدبن عاصـ فرمان داد که منادی این خبر بزرگ را در کوچههای مدینه ندا دهد. زنان بنیهاشم سروپای برهنه از خانهها بیرون آمدند. اسماء با خواهران خود برسر قبر رسول خدا آمدند. خود را به روی قبر افکندند و مهاجر و انصار را خطاب کردند. اسماء اشعاری به مناسبت این حادثهی عظیم خواند و زار زار گریست. ۴۲
۱۶ ـ حبابه الوالبیه، صاحبه الحصاه
حبابه دختر جعفر اسدیه والبیه وکنیه اش امّ الندی یا امّ البراء است. ابو بصیر از امام صادق(ع) دربارهی حبابه روایت میکند که فرمود: هنگامی که مردم به دیدار معاویه میرفتند، حبابه نزد حسین(ع) رفت. وی زنی بسیار کوشا و عابد بود و پوستش به شکمش چسبیده بود. از حدیثی که کلینی روایت کرده است، نتیجه میشود که حبابه از اصحاب امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام سجّاد(ع)، امام محمّد باقر(ع)، امام جعفر صادق(ع)، امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) بوده و زمان این بزرگواران را درک کرده و به خدمت ایشان رسیده است. او به صاحبه الحصاه(دارندهی سنگریزهها) معروف گردیده است. حبابه از امام علی(ع) دلیل بر امامت را جویا شد. آن حضرت ریگی را در کف دست گذاشت و آن را نرم کرد. مهر خود را بر آن حک کرد و فرمود: هرکه دارای چنین معجزه و کرامتی بود، امام به حق است و حبابه این واقعیّت را تا زمان امام رضا(ع) در حیات خود دریافت. هنگامی که به خدمت امام علی بن حسین(ع) رسید، ۱۱۳ سال داشت. امام(ع) دعا فرمودند که جوانی به وی بازگردد و با انگشت به او اشاره کردند. چنین هم شد و حبابه تا زمان امام علی بن موسی(ع) زنده بود و ایشان را ملاقات کرد. حبابه ۹ ماه پس از ملاقات با امام رضا(ع) رحلت کرد. آن حضرت حبابه رادر پیراهن خود کفن کرد. مجموع عمر حبابه تقریباً ۲۳۰ سال بود.۴۳
۱۷ ـ فاطمه دختر حبابه الوالبیه
فاطمه دختر حبابه، از بانوان فاضل، عالم، محدث و راویان حدیث امام حسن(ع) وامام حسین(ع) است. مامقانی دربارهی فاطمه مینویسد: امامی مذهب بودنش آشکار است، ولی شرح حال ومیزان اعتماد وثاقتش معلوم نیست. ۴۴
۱۸ ـ امّ اسلم، صاحبه الحصاه
امّ اسلم- که نامش معلوم نیست – یکی از سه زنی است که به صاحبه الحصاه معروف است. کلینی به اسناد خود از جعفربن یزیدبن موسی واواز اجدادش روایت میکند که گفتند: روزی امّ اسلم در منزل امّسلمه به خدمت رسول خدا(ص) رسید وگفت: پدرومادرم فدایتان ای رسول خدا(ص)، من کتابها خواندهام و میدانم که هر پیامبری، وصیای دارد که کارهای اورا پس از فوتش به عهده گیرد… پس وصی شما کیست؟ حضرت(ص) فرمود: ای امّ اسلم، وصی من در حیات ومماتم یک نفر است. هرکه این کار را مانند من انجام دهد، وصی من است. سپس سنگریزهای اززمین برداشت وآن را با انگشتانش نرم کرد وبا انگشترش برآن مهر زد. پس فرمود: هرکه چنین کند او وصی من درحیات ومماتم باشد. امّ اسلم نزد امیرالمؤمنین(ع) رفت و گفت: پدر و مادرم فدایت، شما وصی رسول خدا هستید؟ حضرت فرمود: آری ای امّ اسلم. سپس همان کار پیامبر(ص)رابا یک سنگریزه انجام داد وفرمود: هرکس چنین عملی مانند من انجام دهد، او وصی من است. امّ اسلم به همین ترتیب نزد امام حسن(ع) و نزد امام حسین(ع) رفت وآن دو بزرگوار نیز همان کار پدر را انجام دادند. امّ اسلم بعداز شهادت امام حسین(ع) عمری کوتاه داشت. بعداز واقعهی عاشورا هنگامی که علی بن حسین(ع) باز میگشت، به خدمت آن حضرت رسید و گفت: آیا شما وصی پدرتان هستید؟ امام(ع) فرمود : بله و همان عمل را با سنگریزه انجام داد.۴۵
۱۹ـ امّ غانَم، صاحبه الحصاه
امغانم از بادیه نشینان یمن، سومین زن معروف به صاحبه الحصاه میباشد. امیر المؤمنین علی(ع) برای وی بر روی مشتی سنگریزه مهر نهاد. ام غانم به خدمت امیر المؤمنین(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) رسید. پس از او فرزندانش به نزد ائمه شرفیاب شدند، از جمله مهجع بن الصلت بن عقبه بن سمعان بن غانم بن امّ غانَم که به خدمت امام حسن عسکری(ع) رسید. ابو علی طبرسی از عبدالله بن سلیمان حضرمی روایت میکند که ام غانم برای یافتن امام علی بن الحسین(ع) به مدینه آمد. ام غانم گوید: نزد علی بن حسین(ع) رفتم. برایم مهر نهاد و فرمود : در کار تو پند و عبرتی است، کسی را از آن آگاه مکن. ۴۶
بانوان راوی حدیث
در این قسمت و در ادامه ی مبحث قبل نام بانوان ارجمندی آورده میشود که از امامان معاصر خویش به صورت مستقیم و یا با واسطه حدیث روایت کرده اند. ۴۷
۲۰ـ ام الحسن یا ام الحسین یا ام الخیر
ایشان دختر عبدالله بن محمد بن علی بن حسین(ع) یعنی نوهی امام محمد باقر(ع) میباشد. ام الخیر از اصحاب و راویان امام صادق(ع) است.
۲۱ـ جمانه، دختر مسیب
جُمانه دختر مسیب بن نجَیبَه فزاری است که با حذیفه بن یمان ازدواج کرد. جمانه از راویان حدیث است و از همسرش روایت کرده است .
۲۲ـ درّه دختر ابی سلمه
درّه دختر ابو سلمه بن عبد الاسد قرشی مخزومی و مادرش ام سلمه همسر رسول خدا(ص)است. پدرش برادر رضاعی پیامبر(ص) بوده است. درّه از رسول الله (ص) روایت کرده است.
۲۳ـ ام هانی الثقفیه
ام هانی از راویان حدیث و اصحاب ابو جعفر امام محمد باقر(ع) است.
۲۴ـ لیلی الثقفیه، مادر علی بن حسین(ع)
لیلی دختر ابو مره عروه بن مسعود ثقفی است که مادرش میمونه دختر ابوسفیان بن حرب بن امیه بود. لیلی همسر امام حسین(ع) و مادر علی اکبر اولین شهید(بنی هاشم) کربلا بود. یقیناً لیلی که همسر امام حسین(ع) بوده، از گفتار یا افعال امام(ع) مطلبی نقل کرده است، ولی در منابع مورد بررسی یافت نشد. در ریاحین الشریعه آمده است که صدای ناله و شیون لیلی بعد از واقعهی کربلا تا مدتها قطع نشد.
۲۵ـ عُلیَه دختر علی بن الحسین(ع)
نجاشی گوید: علیه دارای کتابی است و ابو جعفر محمد بن عبد الله… بن عقیل از آن روایت کرده است. علیه از امام زین العابدین(ع) روایت کرده است.
۲۶ـ امّ فَروَه، مادر امام صادق(ع)
فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر، مادر امام صادق(ع) است. کنیهاش ام فَروَه و ام قاسم و مادرش اسماء بنت عبدالرحمن بن ابی بکر است. محل دفن این بانو، قبرستان بقیع است. او را از راویان امام صادق(ع) شمردهاند.
۲۷ـ خدیجه دختر امام محمد باقر(ع)
شیخ طوسی ایشان را در زمرهی اصحاب و راویان امام محمد باقر(ع) شمرده است.
۲۸ـ ام ابیها، دختر عبد الله بن جعفر
ام ابیها دختر عبد الله بن جعفر بن ابیطالب هاشمی، همسر عبدالملک بن مروان بود. او از ازدواجش با عبدالملک بسیار اکراه داشت. به همین دلیل سرانجام عبدالملک او را طلاق داد. پس از آن ام ابیها با علی بن عبدالله بن عباس ازدواج کرد و تا پایان عمر با وی زندگی کرد. ام ابیها در سال ۸۹ (ه.ق) از دنیا رفت. او از پدرش عبد الله بن جعفر روایت کرده است.
۲۹ـ ام سلمه، دختر امام محمد باقر(ع)
ام سلمه دختر امام محمد باقر(ع) و خواهر امام صادق(ع)، همسر محمد ارقط فرزند عبدالله باهر پسر امام زین العابدین(ع) است. ام سلمه از امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است.
۳۰ـ خدیجه معروف به العَلَوی، دختر عمر بن علی بن الحسین(ع)
خدیجه از عمویش امام محمد باقر(ع) روایت کرده است.
۳۱ـ حُرّه ، دختر حلیمه سعدّیه
حُرّه دختر حلیمه سعدّیه بنت ابی ذوئب، خواهر رضاعی رسول الله(ص) است. او بانویی مؤمن و معتقد به ولایت علی بن ابیطالب(ع) است. «مجلسی» دیدار حرّه با حجاج بن یوسف و سخنان و استدلال او دربارهی برتری علی بن ابیطالب(ع) را روایت کرده است. در میان گفتار حرّه احادیثی از امیر المؤمنین(ع) و رسول الله(ص) و افعالی از علی(ع) آمده است. حرّه از علی بن ابیطالب(ع) روایت کرده است.
۳۲ـ ام خالد، مقطوع الید
نام و خاندان ام خالد معلوم نیست. امّا او بانویی شیعه و صالح، فصیح و بلیغ بود. یوسف بن عمرو دست ام خالد را به جرم تشیع قطع کرد و به همین دلیل به او مقطوع الید گفتند. یوسف بن عمرو، زید بن علی بن الحسین(ع) را نیز در کوفه شهید کرد. امخالد از ابوعبدالله جعفربن محمد(ع) روایت کرده است.
واکنش ها و قیام های بعد از عاشورا
اولین واکنشها نسبت به حادثهی عاشورا، از همان لشکر ابن سعد در کربلا از سوی برخی زنان آغاز گشت. این واکنشها در آمدن زنان بنی اسد به کربلا، قیام درّه الصدف در جهت آزادی اسرا ادمه یافت. تا آنجا که حتّی در مجلس ابن زیاد، اعتراض عبدالله بن عفیف ازدی و نیز در مجلس یزید، اعتراض میهمانان داخلی و خارجی، افشاگریهای اسرای کاروان عاشورا مخصوصاً امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س)، امکلثوم(س) و فاطمه بنت حسین(س)، رسوایی حکومت بنی امیه رابه دنبال داشت.
تا جایی که یزید ملعون ناچار به دلجویی از اسرای کربلا شد. به این ترتیب زمینههای مناسب به خصوص در حجاز، عراق و شام به وجود آمد تا مردم در ابراز مخالفت و نیز قیام علیه حکومت بنی امیه اقدام کنند. از جمله این قیامها میتوان به این موارد اشاره کرد:
قیام مردم مدینه درسال ۶۲ (ه.ق)، واقعهی حره درسال ۶۳ (ه.ق)، قیام توابین به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی درسال ۶۵ (ه.ق)، قیام مختاربن ابی عبیده ثقفی درسال ۶۶ (ه.ق)، قیام زیدبن علی بن حسین درسال ۱۲۲ (ه.ق)و قیام یحیی بن زید درسال ۱۲۵ (ه.ق).
گرچه دراین قیامها، زنان نقش مستقیم نداشتند، ولی رسالت آنها در پیامآوری به منظور آگاه کردن مردم ازماهیت پلید و فریبندهی حکومت بنیامیه سبب شد که تفاوت میان اسلام علوی واسلام اموی به خوبی آشکارشده وزمینههای مناسبی جهت قیامهای بعدی(دوران اموی) فراهم گردد.
با به وجود آمدن این قیامها و اعتراضهای ضد اموی و از طرفی پوسیدگی درونی حکومت امویان و همچنین سرگرم بودن خلفای اموی به عیش و عشرت بیحد ومرز، سرانجام حکومت بنی امیه منحل گردید و بنی عباس روی کار آمدند. عباسیان نیز در ظلم و ستم به اهل بیت پیامبر(ص)کم از امویان نداشتند. امّا با وجود این، انقلاب عاشورا همچنان الهام بخش نهضتهای شیعی در طول تاریخ گردید و نام زنان مؤثر در پیامآوری انقلاب عاشورا و ادامه ی نهضت امام حسین(ع) در مبارزه با حکومتهای غاصب و ستمگر و دفاع از اسلام حقیقی، برای همیشه در دفتر تاریخ اسلام به افتخار وعزّت ثبت گردید.۴۸
اللّهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود…
پاورقی
۱ـ زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى، ص۲۷و۲۸٫
۲ـ از عاشورا تا اربعین، انتشارات امیر کبیر، ص۹۰و۹۱٫
۳ـ زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى،ص۲۹٫
۴ـ همان، ص۳۲و۳۳٫
۵ـ از عاشوراتا اربعین، انتشارات امیرکبیر،ص۹۹٫
۶ـ زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى،ص۳۵٫
۷ـ همان،ص۳۶٫
۸ـ از عاشوراتا اربعین،انتشارات امیرکبیر،ص۸۰و۸۱٫
۹ـ همان،ص۹۶و۹۷٫
۱۰ـ زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى،ص۳۸٫
۱۱ـ همان،۳۹تا۴۲٫
۱۲ـ همان،۴۴و۴۵٫
۱۳ـ همان،۴۶و۴۷٫
۱۴ـ تاریخ عاشورا،محمدابراهیم آیتی،علی اکبرغفاری، ص۱۵۶و۱۵۷٫
۱۵ـ زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه فره تپهاى،ص۴۹٫
۱۶ـ همان،ص۴۹٫
۱۷ـ همان،ص۵۰٫
۱۸ـ همان،ص۵۰و۵۱٫
۱۹ـ همان،ص۵۱٫
۲۰ـ همان،ص۵۲تا۵۴٫
۲۱ـ همان،ص۵۴و۵۵٫
۲۲ـ همان،ص۵۶٫
۲۳ـ همان،ص۵۷٫
۲۴ـتاریخ عاشورا،محمدابراهیم آیتی،علی اکبرغفاری، ص۱۵۵و۱۵۶٫
۲۵ـ زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى، ص ۵۷و۵۸٫
۲۶ـ همان، ص۶۰٫
۲۷ـ همان، ص۱۲۶و۱۲۷٫
۲۸ـ تاریخ عاشورا، محمدابراهیم آیتی، علی اکبر غفاری ص۱۵۴و۱۵۵٫
۲۹ـ زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى، ص۱۲۸٫
۳۰ـ همان،ص۱۲۹٫
۳۱ـ همان، ص۱۳۰و۱۳۱
۳۲ـ همان،ص۱۳۲و۱۳۳٫
۳۳ـ همان،ص۱۳۵و۱۳۶٫
۳۴ـ همان، ص۱۳۶و۱۳۷٫
۳۵ـ همان،ص۱۳۷و۱۳۸٫
۳۶ـ همان،ص۱۳۸تا۱۴۰٫
۳۷ـ همان،ص۱۴۳٫
۳۸ـ همان،ص۱۴۵٫
۳۹ـ همان،ص۱۴۸تا۱۵۱٫
۴۰ـ همان،ص۱۵۱تا۱۵۳٫
۴۱ـ همان،ص۱۵۳٫
۴۲ـ همان،ص۱۵۴٫
۴۳ـ همان،ص۱۵۵٫
۴۴ـ همان،ص۱۵۷و۱۵۸٫
۴۵ـ همان،ص۱۵۹٫
۴۶ـ همان،ص۱۶۰و۱۶۲٫
۴۷ـ همان،ص۱۶۲تا۱۷۳٫
۴۸ـ همان،ص۱۷۶تا۱۷۹٫