السلام علیک یا شمس الشموس…
باد زانو می زند…گلدسته را بو میکند
دست هر آشفتهای را پیش تو رو میکند
در لباس خادمان مهربانت، صبح ها
صحن و ایوان طلا را آب و جارو میکند
می نشیند کنج بست” شیخ حر عاملی”
یاد معصومیت آن بچه آهو میکند
تا اذان صبح..مانند نگهبان درت
ذکر برمیدارد و …آهسته “یاهو” میکند
خادمی میگفت: با چشم خودش دیده است باد
آن به آن مثل گلی گلدسته را بو میکند
چشم میدوزد به چشم زائران تشنهات
دور سقاخانه و فواره “هو هو” میکند
باد عاشق.. با پر طاووس مخصوص حرم
صحن را آغشته از گلهای شب بو میکند
.
.
عطر نابی میوزد از کوچه باغ مرقدت
هر که میآید حرم ..این عطر را بو میکند
…
مریم سقلاطونی