«ابوجعفرمحمّدبنجریربنیزید طبری آملی»
درسال۲۲۴ یا ۲۲۵هجری در آمل به دنیا آمد. شهری که چهرههای بسیار بزرگی در روزگاران گذشته از آن برخاستند و در روزگار ما نیز تحفههای بزرگی را به ارمغان آوردهاست که از آن جمله میتوان به حضرات آیات، جوادی آملی و حسن زادهی آملی اشاره کرد.
در قرون اولیهی تاریخ اسلام؛ یعنی، در محدودهی قرنهای دوم و سوم هجری این سرزمین از اهمیّت فوقالعادهای برخوردار بود و وقایع بسیارمهمی نیز در آن رخ داد. مثلاً بخشی از یاران حضرت اباعبدالله(ع) از جمله زهیربن القین مدّتی در مازندران زندگی کردهاند.
از دیگر کسانی که مدّتها در این منطقه ساکن بودهاست عبیدّالله بن زیاد است. پدر زیاد جزء فاتحان آن سرزمین بودهاست. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در نهج البلاغه به منطقه مازندران و کسانی که در آنجا حکومت میکردهاند، نامه داده است زیرا جزء حکومت اسلامی محسوب میشده است.
طبری در حدود قرن سوم هجری در این منطقه به دنیا آمد و در سال(۳۱۰هجری)، یعنی، در دههی اول قرن چهارم هجری از دنیا رفت. و به جهت این که در اواخر عمر به تشیع گرایید و در مقابل حنابلهی بغداد که مروج عقاید افراطی بودند، ایستاد جسد او را در شب و مخفیانه در خانهاش به خاک سپردند. وی بسیارخوش استعداد بود. هفت ساله بود که قرآن را حفظ کرد و با خواست پدر به تحصیل علوم از جمله علم حدیث همت گماشت.
قرآن را به صوت زیبا میخواند، آیات را میشناخت و در نه سالگی قدرت انطباق آیات و روایات را داشت. پنج هزار حدیث را به حافظه سپرده بود و برای هر آیه روایتی را میشناخت و پیوند میان آنها را بیان میکرد. در دوازده سالگی سفر خویش را آغاز نمود. سفری بسیار طولانی، او به مناطق مختلف رفت. هر کجا ردپایی از کسی مییافت که میتوانست او را یاری دهد به نزدش میرفت و ازمحضرش بهرهگیری مینمود. از جمله مناطقی که سفرکرد، ری، بصره، کوفه، مصر و شام بود که در آنجاها به کسب دانش پرداخت و دربسیاری از علوم چون فقه، تفسیر، حدیث، تاریخ و لغت تبحری کم نظیر پیدا کرد.
وی در حدود چهارده، پانزده سالگی فقیهی متبحّر گشت وفقهی مختص خود داشت که بعدها به صورت کتاب آن را ارائه داد ومکتبی به نام طبری تأسیس کرد که علما ومحدثین بسیاری برمذهب فقهی او گرویدند تألیفاتی نیزداشته است. اثرعلمی او در این زمینه تهذیبالآثار است که در مواردی نظریاتش با شیعه هماهنگ شده وبه همین دلیل به تشیع نیزمنسوب گردیده است. این عالم بزرگ به محض شنیدن آوازهی احمدبنحنبل برای بهرهگیری ازمحضر وی عازم بغداد شد امّا درنزدیکی بغداد پس ازشنیدن خبر وفات او راه خود را به طرف بصره تغییر داد و در آنجا از محضر علمای فقه شافعی بهره گرفت و درنهایت به پیروان این فرقه پیوست.
درآنجا بود که ۱۰۰ هزار روایت را با زنجیرهی روایی کامل حفظ کرد و به خاطرسپرد. و از همین حافظهی قوی درنوشتن تاریخ طبری بهرهی بسیارجست. چنانکه دراین کتاب یکصد وده روایت ازابومخنف با زنجیرهی روایی آنها دربارهی کربلا(این بخش یکی ازبزرگترین قسمتهای تاریخ طبری است که نشان دهندهی میزان حساسیت نویسنده نسبت به مسئلهی کربلاست) روایت کرده است.
اوّلین اثرارزشمند اوتفسیربزرگ طبری است. تفسیری بسیارمهم که علما درخصوص ارزش آن گفتهاند: «اگرلازم باشد به چین بروید ودرآنجا یک جلد تفسیرطبری بیابید، میارزد که این راه را طی کنید.»
او با آن ذهن خلاق، وقّاد و لبریز از حدیث به تفسیر قرآن پرداخت؛ به اینگونه که ازآموختهها، احادیث، اندوختهها ومطالعات وسیعی که درتاریخ داشت استفاده کرد وتفسیرمعروف طبری را نوشت.
با وجود این که طبری دهها کتاب دیگردارد امّا همه او را به دو کتاب میشناسند یکی تفسیر ودیگری تاریخ طبری که موضوع بحث ماست ونام کامل آن«تاریخ الأمم والملوک» است.
نقدی در مورد کتاب تاریخ طبری: دراین تاریخ اندکی جانب داری از بنی امیّه و بنی عباس مشاهده میشود که متأثر از فضایی است که نویسنده در آن قراردارد. البته برخی بر این اعتقاد هستند که طبری پیرو مذهب شیعه بوده و بر همین مذهب از دنیا رفته است. امّا در مطالعه تاریخ وی بیش از تفکر شیعی میتوان ردپای تفکر اهل تسنن را یافت. معمولاً از بنی امیّه و بنی عباس دفاع کرده و سعی برتبرئهی آنها داشته است.
برگرفته از کتاب عاشورانگاران- سخنرانی های دکتر محمدرضا سنگری در موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورای دزفول