سخنى درباره نیمه شعبان
شیخ حر عاملى رحمه اللّه از بزرگان اصحاب نقل مى کند که امام صادق علیه السلام فرمود:
«شبى که حضرت قائم (عج ) در آن متولد شد، هیچ نوزادى در آن شب متولد نمى شود مگر اینکه مؤمن خواهد شد، و اگر در سرزمین کفر متولد گردد، خداوند او را به برکت امام مهدى (عج ) به سوى ایمان منتقل مى سازد»
در نیمه شعبان زیارت حضرت امام حسین علیه السلام و همچنین زیارت امام زمان علیه السلام مستحب است، امام صادق علیه السلام فرمود:
«شب نیمه شعبان بهترین شب بعد از شب قدر است و خواندن دو رکعت نماز در شب نیمه شعبان بعد از نماز عشاء مستحب است، در رکعت اول بعد از حمد، سوره کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد سوره توحید خوانده شود»
غسل و شب زنده دارى و عبادت در این شب بخصوص فضائل بسیار دارد، این شب در نزد خدا چنین مقامى دارد که ولایت با سعادت امام زمان علیه السلام در سحرگاه این شب واقع شده و بر عظمت و رونق آن افزوده است.
ضمنا روایاتى آمده که نیمه شعبان همان شب قدر و تقسیم ارزاق و عمرها است، و در بعضى از این روایات است شب نیمه شعبان شب امامان علیهم السلام است و شب قدر شب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است
از جمله فضائل این شب اینکه، از شبهاى مخصوص زیارت امام حسین علیه السلام است که صد هزار پیامبر (صلواه اللّه علیهم ) آن حضرت را در این شب زیارت مى کنند.
از نمازهاى مستحبى که در این شب وارد شده دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعد از حمد صد بار سوره توحید خوانده مى شود.
نقل شده: رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله فرمود: شب نیمه شعبان در خواب دیدم جبرئیل بر من نازل شد و فرمود: اى محمد: اى محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم در چنین شبى خوابیده اى؟ گفتم: این شب چه شبى است؟
فرمود: شب نیمه شعبان است برخیز، مرا بلند کرد و به بقیع برد، و سپس فرمود: سرت را بلند کن زیرا در این شبها درهاى رحمت خدا در آسمان بروى بندگان باز است، همچنین در رضوان، در آمرزش، در فضل، در توبه، در نعمت، در جود و سخاوت، در احسان باز است، خداوند به عدد پشمها و موهاى چرندگان در این شب گنهکاران را آزاد مى کند، پایان عمرها در این شب، تعیین مى گردد، رزق هاى یکسال در این شب تقسیم مى شود و حوادث یکسال در این شب معین مىگردد.
اى محمد! کسى که این شب را با تکبیر و تسبیح و تهلیل و دعا و نماز و قرائت قرآن و اطاعت و خضوع و استغفار بسر برد، بهشت منزل و سراى او است، و خداوند گناهان گذشته و آینده اش را مى آمرزد… اى محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم این شب را احیاءدار و به امت خود دستور بده آنها نیز این شب را احیاء بدارند، و با عمل به سوى خدا تقرب جویند، چرا که این شب شبى شریف است.
از اعمال این شب، خواندن دعاى کمیل در سجده است روایت شده که کمیل گوید دیدم على علیه السلام این دعا را در شب نیمه شعبان در سجده خواندند.
در مورد زیارت امام حسین علیه السلام در این شب بخصوص در صورت امکان در کنار قبرش، آمده هر که بشناسد امام حسین علیه السلام را و شهادت او و هدف شهادتش را که موجب نجات امت گردید و وسیله و راهگشائى براى رسیدن به فوز عظیم شد (خلاصه اینکه عبادتش در این شب از روى توجه و علاقه و معرفت خاص باشد) آنگونه خویشتن را در برابر خدا خاضع نماید که شایستگى آن را دارا مى باشد و نیز از خدا خواسته هاى شرعیش را تقاضا کند.
ولادت امام زمان (عج)
پدر بزرگوار امام زمان (عج) حضرت امام حسن عسکرى (ع) امام یازدهم شیعیان است، به نقل شیخ مفید امام عسکرى(ع) در مدینه در ۲۴ ربیع الاول سال ۲۳۲ متولد شد و در سال ۲۶۰ در سن ۲۸ سالگى در منزل شخصى خود در سامرا به شهادت رسید.
مادر بزرگوار امام زمان (عج) «ملیکه » است که از طرف پدر دختر «یشوعا» فرزند امپراطور روم شرقى بود، و از طرف مادر نوه شمعون از یاران مخصوص حضرت عیسى(ع) و وصى او بشمار مى رفت.
او با اینکه در کاخ مى زیست و با خاندان امپراطورى زندگى مى کرد اما آنچنان پاک و با عفت بود که گویى شباهت به خانواده خود ندارد، بلکه به مادر و خانواده مادرى کشیده و زندگیش همچون زندگى شمعون و عیسى(ع) و مریم (س) از صفا و معنویت و پاکى خاصى برخوردار بود، از اینرو دوست داشت با یک خانواده پاک و خداپرست وصلت کند و به توحیدیان بپیوندد، خداوند او را در این هدف کمک کرد و او را بطور عجیب (که در داستان ماجراى اسارت او و خریدارى از جانب امام هادى علیه السلام براى امام عسکرى علیه السلام در تاریخ آمده است) به خواسته و هدفش رسانید.
ملیکه یا نرجس خاتون به خانه امام حسن عسکرى علیه السلام وارد شد، امام هادى علیه السلام به خواهرش حکیمه فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامى را به او بیاموز، او همسر فرزندم حسن علیه السلام و مادر مهدى آل محمد صلى اللّه علیه و آله خواهد بود، آنگاه به نرجس رو کرده و فرمود:
مژده باد ترا به فرزندى که سراسر جهان را با نور حکومتش پر از عدالت و دادگرى کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد.
آرى این چنین یک دختر پاک و دانا، آلودگى کاخ شاهان را رها کرد و در خط جد مادریش «شمعون » قرار گرفت و سرانجام به سعادت عظماى همسرى حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام در آمد و لیاقت پر افتخار مادر حضرت قائم(عج) را پیدا کرد.
او نامهاى دیگر مانند ریحانه، صقیل و سوسن نیز دارد و خواهر امام هادى علیه السلام حکیمه او را به عنوان سیده(خانم) مى خواند.
این بانوى با سعادت در سال ۲۶۱ هجرى و به روایتى قبل از شهادت امام حسن عسکرى علیه السلام از دنیا رفت و قبر شریفش در سامرا کنار قبر منور امام عسکرى علیه السلام قرار گرفته است.
امام قائم(عج) از همین خاندان پاک در شب جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى در زمان حکومت معتمد عباسى در سامرا متولد شد و هنگام شهادت پدر، پنج ساله بود.
تولد آن حضرت را جز عده اى خاص نمى دانستند و براى نوع مردم مخفى بود، تا مبادا مورد گزند طاغوتیان غاصب و ستمگر زمان قرار گیرد.
حکیمه خاتون عمه امام حسن عسکرى علیه السلام گوید: روز پنجشنبه نیمه شعبان به منزل برادرم رفتم، هنگام مراجعت، امام عسکرى علیه السلام فرمود: امشب را نزد ما باش، امشب فرزندى که خداوند زمین را به علم و ایمان و هدایت او زنده گرداند متولد مى شود.
بالاخره ماندم صبح صادق حالت اضطراب در نرجس خاتون علیهاالسلام پدید آمد، او را در برگرفتم، امام علیه السلام فرمود: سوره قدر را بر او بخوان، مشغول خواندن سوره قدر شدم شنیدم آن کودک در رحم مادر در خواندن سوره با من همراهى مى کند در این موقع پرده اى بین من و آنها افکنده شد، دیگر نرجس را نمى دیدم، از آنجا سراسیمه دور شدم امام عسکرى علیه السلام فرمود: برگرد، برگشتم در نرجس علیهاالسلام نورى مشاهده کردم که دیده ام را خیره کرد و امام زمان علیه السلام را دیدم رو به قبله به سجده افتاده سپس دستش را بلند کرد و مى گفت: گواهى مى دهم به یکتائى خدا و اینکه جدم، رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است، و پدرم امیرمؤمنان علیه السلام، وصى رسول خدا است، بعد یک یک امامان را شمرده تا به خود رسید.
او را به نزد پدرم بردم، تا او را دید به دست گرفت و پس از خواندن آیاتى از قرآن و انجیل و تورات و زبور این آیه را تلاوت فرمود:
«و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنود هما منهم ما کانوا یحذرون ؛»
«اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین، نعمت بخشیم و آنها را پیشوایان و وارثین روى زمین قرار دهیم، حکومتشان را پا بر جا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریان آنها آنچه را بیم داشتند از این گروه نشان دهیم »
نمونه کامل و گسترده مفهوم آیه مذکور، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین بوسیله امام قائم(عج) است .(۱)
اسماء و القاب و کنیه هاى آن حضرت علیه السلام
احمد
شیخ صدوق در کمال الدین روایت کرده از امیرالمؤمنین(علیه السلام) که فرمود: بیرون مىآید مردى از فرزندان من در آخر الزمان… تا آن که فرمود: براى او دو اسم است؛ اسمى مخفى و اسمى ظاهر؛ اما اسمى که مخفى است، احمد است….
ابولقاسم
در اخبار متعدده، به سندهاى معتبره، از خاصه و عامه روایت است از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) که فرموده: مهدى از فرزندان من است، اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است.
ابو عبدالله
گنجى شافعى در کتاب بیان، در احوال صاحب الزمان(علیه السلام) روایت کرده از حذیفه، از رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) که فرمود: اگر نماند از دنیا مگر یک روز، هر آینه مىانگیزاند خداوند، مردى که اسم او اسم من است و خلق او خلق من، کنیه او ابو عبدالله است.
روایت شده که از براى آن جناب است کنیه یازده امام از پدران و عموى او حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام).
یکى از کتابهاى مناقب قدیمه (که اول آن چنین است: خبر داد ما را احمد بن محمد بن سمط، در اواسط سال ۳۳۵ گفت: قرائت کردم این کتاب را بر ابى الحسن على بن ابراهیم انبارى در اواسط ماه ربیع الاخر.
گفت: خبر داد گفت: خبر داد مرا ابو العلا احمد بن یوسف بن موید انبارى در سال ۳۲۶ الخ، و مشتمل است بر اجمالى از احوال همه ائمه ((علیهم السلام)) و، کنون مؤلف آن معلوم نشده) نیز این روایت را نقل کرده.
ابوالحسن و ابو تراب
بنابر خبر (مذکور) از کنیههاى امام زمان(علیه السلام) این دو کینه خواهد بود که هر دو کنیه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است؛ اگر چه در دومى، جاى اشکال است مگر آن که مراد از ابوتراب، صاحب خاک و مربى زمین باشد؛ چنانکه یکى از وجود قرار دادن این کینه براى آن حضرت است، بیایید در تفسیر آیه شریفه و اشرفت الارض بنور ربها… که فرمودند: رب زمین، امام زمین است و این که به نور حضرت مهدى(علیه السلام) مردم مستغنى شوند از نور آفتاب و ماه.
ابوصالح
در ذخیره الالباب ذکر کرده که از کنیههاى آن جناب، ابوصالح است و این کنیه معروفه آن حضرت است در میان عربهاى شهرى و بیابان نشین، و پیوسته در توسلات و استغاثات خود، آن جناب را به این اسم مىخوانند و شعرا و ادبا در قصاید و مدایح خود ذکر مىکنند، و از بعضى قصص معلوم مىشود که در سابق، شایع بوده و در آینده، ماخذى براى این که ذکر خواهد شد، ان شاء الله.
بقیه الله
در ذخیره گفته که این نام آن جناب است.
در کتاب غیبت فضل بن شاذان روایت شده از امام صادق(علیه السلام) که در ضمن احوال قائم(علیه السلام) فرمود: پس چون خروج کرد، پشت مىدهد به کعبه و جمع مىشوند ۳۱۳ مرد و اول چیزى که تکلم مىفرماید، این آیه است: بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین.
آن گاه مىفرماید: منم بقیه الله و حجت او و خلیفه او بر شما، پس سلام نمىکند بر او سلام کنندهاى مگر آن که مىگوید: اسلام علیک یا بقیه الله فى ارضه.
بقیه الانبیا
و این با چند لقب دیگر در خبرى مذکور است که حافظ برسى در مشارق الانوار روایت کرده از حکیمه خاتون، به نحوى که عالم جلیل، سید حسین مجتهد کرکى، – سبط محقق ثانى – در کتاب دفع المناوات از او نقل کرده است.
حجه و حجه الله
در عیون و کمال الدین شیخ صدوق و غیبت شیخ طوسى و کفایه الاثر على بن محمد خزاز، روایت شده از ابى هاشم جعفرى که گفت: شنیدم امام على النقى(علیه السلام) مىفرماید: جانشین بعد از من، پسر من، حسن است.
پس چگونه خواهد بود حال شما با جانشین بعد از جانشین من؟
گفتم: از چه جهت؟ فداى تو شوم!
فرمود: به جهت این که شخص او را نمىبینید و حلال نیست براى شما بردن نام او.
گفت: پس چگونه او را یاد کنیم؟
فرمود: بگویید حجه آل محمد(علیه السلام).
و از این القاب شایع آن جناب است که در بسیارى از ادعیه و اخبار، به همین لقب مذکور شدهاند و بیشتر محدثان، آن را ذکر نمودهاند و با آن که در این لقب، سایر ائمه(علیه السلام) شریکند و همه حجتند از جانب خداوند بر خلق، لکن چنان اختصاص به آن جناب دارد که در اخبار، هر جا بى قرینه هم ذکر شود، مراد آن حضرت است.
بعضى گفتند: لقب آن جناب حجه الله است به معنى غلبه یا سلطنت خدا بر خلایق؛ زیرا این هر دو، به واسطه آن حضرت، به ظهور خواهد رسید.
و نقش انگشتر آن جناب انا حجه الله است و به روایتى انا حجه الله و خالصته.
حق
در مناقب قدیمه و هدایه، حق از القاب آن حضرت دانسته شده است. و در زیارت آن جناب است: السلام على الحق الجدید.
خاتم الاوصیاء
از القاب شایع اوست و آن حضرت، خود را به همین لقب شناساند؛ چنانکه اغلب محدثان روایت کردهاند از ابى نصر طریف – خادم حضرت عسکرى(علیه السلام) – که گفت: خدمت حضرت صاحب الزمان(علیه السلام) رسیدم، پس به من فرمود: … منم خاتم الاوصیاء؛ به سبب من، رفع مىکند خداوند، بلا را از اهل من و شیعیان من که برپا مىدارند دین خدا را.
خاتم الائمه(علیه السلام)
در جنات الخلود از القاب آن جناب شمرده شده.
خلف و خلف صالح
در هدایه و مناقبت قدیمه از القاب شمرده شده و به این لقب، مکرر به زبان ائمه((علیهمالسلام)) مذکور شده.
در تاریخ ابن خشاب مذکور است که کنیه آن حضرت ابوالقاسم است و او دو اسم دارد؛ خلف و محمد و ظاهر مىشود در آخرالزمان.
بر سر آن جناب، ابرى است که سایه مىافکند بر او در برابر آفتاب و سیر مىکند با او هر جا که برود و ندا مىکند و به آواز فصیح که: هذا هو المهدى؛ این است همان مهدى؛ یعنى آن مهدى موعود که همه منتظر او بودند.
نیز روایت کرده از حضرت صادق(علیه السلام) که: خلقت صالح، از فرزندان من است اوست مهدى؛ اسم او محمد، کنیه او ابوالقاسم خروج مىکند و در آخرالزمان.
و مراد از خلف، جانشین است و آن حضرت، خلف جمیع انبیا و اوصیاى گذشته است و جمیع علوم و صفات و حالات و خصایص آنها را دارد و مواریث الهیه – که از آنها به یکدیگر مىرسد – همه آنها در آن حضرت و در نزد او جمع است.
خلیفه الله
در کشف الغمه روایت است از رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) که فرمود: خروج مىکند مهدى(علیه السلام) و بر سر او ابرى است و در آن منادى اى است که ندا مىکند: این مهدى خلیفه الله است؛ او را پیروى کنید.
داعى
در هدایه از القاب او شمرده شده و در زیارت مأثوره آن جناب است: السلام علیک یا داعى الله.
و آن جناب، دعوت کننده است از جانب خداوند، مردم را براى خداوند به سوى خداوند و انجام این دعوت را به آنجا رساند که نگذارد در دنیا، دینى مگر دین جد بزرگوار خود و به وجود او ظاهر شود صدق وعده خداى صادق الوعد؛ … لیظهره على الدین.
در تفسیر على بن ابراهیم روایت است در آیه شریفه یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم… که خداوند، تمام مىکند نور خود را به قائم آل محمد(علیهم السلام).
صاحب
از القاب معروف آن جناب است و علماى رجال به آن تصریح کردهاند.
صاحب الزمان
از القاب مشهور آن حضرت است و مراد از آن فرمان فرما و حکمران زمان، از جانب خداوند است.
صاحب الدار
علماى رجال تصریح کردهاند که از القاب خاص آن حضرت است و در ضمن حکایات مربوط به آن حضرت ذکر شده است که فرمود: انا صاحب الدار.
صاحب الناحیه
اطلاق آن در اخبار بر آن جناب، بسیار است و لیکن علماى رجال فرمودند که بر حضرت امام حسن عسکرى(علیه السلام) بلکه بر امام على النقى(علیه السلام) نیز اطلاق مىشود.
صاحب العصر
این لقب، در شهرت و معروفیت، مثل صاحب الزمان است.
صالح
صاحب تاریخ عالم آرا و عالم جلیل، مقدس اردبیلى در حدیقه الشیعه این لقب را از القاب آن جناب شمردهاند.
صاحب الامر
در ذخیره و غیر آن از القاب آن جناب شمرده شده و آن، از القاب شایع متداول است.
عین و عین الله
نیز در آن کتاب است، و مقصود از عین عین الله است، چنانکه در زیارت آن جناب است و اطلاق آن، بر همه ائمه(علیهم السلام) شایع است.
غایب
از القاب شایع آن جناب است در اخبار.
قائم
و این از القاب خاص مشهور متداول آن حضرت است و در ذخیره گفته: که این، اسم آن جناب است در زبور (حضرت داود(علیه السلام).
قائم بر پا شونده در فرمان حق تعالى؛ زیرا آن حضرت، پیوسته در شب و روز، مهیاى فرمان الهى است که به اشاره، ظهور نماید.
شیخ مفید(رحمه الله علیه ) در ارشاد روایت کرده از امام رضا(علیه السلام) که فرمود: چون حضرت قائم(علیه السلام) برخیزد، مردم را به اسلام تازه بخواند.
تا آن که فرمود: او را قائم نامیدند براى آن که قیام به حق خواهد نمود.
صدوق در کمال الدین روایت کرده از صقر بن دلف که گفت: شنیدم از امام محمد تقى (علیهالسلام) که فرمود:
امام بعد از من، على فرزند من است.
امر او، امر من و گفته او گفته من و طاعت من است، و امامت بعد از او، در فرزند او، حسن است، و امر حسن، مانند امر پدر اوست، و فرموده او، فرموده پدر او و طاعت او، اطاعت پدر اوست.
پس حضرت ساکت شد؛ من عرض کردم: یابن رسول الله! کیست امام بعد از حسن؟ حضرت گریست، گریستن شدیدى؛ آن گاه فرمود: امام بعد از حسن، پسر اوست؛ قائم به حق و منتظر است.
عرض کردم: یا بن رسول الله! چرا او را قائم نامیدند؟
فرمود: براى آن که او به اقامت(قیام) خواهد نمود بعد از خاموش شدن ذکر او و مرتد شدن اکثر آنها که قائل به امامت آن حضرت بودند.
نیز روایت کرده است از ابو حمزه ثمالى که گفت: سوال کردم از حضرت امام باقر(علیه السلام) که: یا بن رسول الله! آیا همه شما قائم به حق نیستید؟
فرمود: همه قائم به حقیم.
گفتم: پس چگونه حضرت صاحب الامر(علیه السلام) را قائم نامیدند؟
فرمود: چون جدم، حضرت امام حسین(علیه السلام) شهید شد، ملائکه در درگاه الهى صدا به گریه و ناله بلند کردند و گفتند: اى خداوند و سید ما! آیا غافل مىشوى و از قتل برگزیده خود و فرزند پیغمبر پسندیده خود و بهترین خلق خود؟
پس حق تعالى وحى کرد که به سوى ایشان که اى ملائکه من! قرار گیرید! قسم به عزت و جلال خود که انتقام خواهم کشید از ایشان، هر چند بعد از زمانها باشد.
پس حق تعالى حجابها را برداشت و نور امامان از فرزندان حسین به ایشان نشان داد و ملائکه به آن شاد شدند؛ پس یکى از آن نه نور را دیده که در میان آنها ایستاده، به نماز مشغول بود؛ حق تعالى فرمود: به این ایستاده (قائم) از ایشان، انتقام خواهد کشید.
محمد
اسم اصلى و نام اولى آن حضرت است؛ چنانکه در اخبار متواتره خاصه و عامه است که رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: مهدى هم نام من است.
در خبر لوح که مستفیض، بلکه متراتر معنوى است و جابر براى حضرت باقر(علیه السلام) نقل کرده که آن لوح را در نزد صدیقه طاهره علیها السلام دید و آن را خداى عزوجل براى رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) هدیه کرده بود و در آنجا اسامى اوصیاى آن حضرت ثبت بود، به روایت شیخ صدوق در کمال الدین و عیون الاخبار اسامى حضرت مهدى(علیه السلام) به این نحو ثبت شده بود: ابولقاسم محمد و فرزند حسن، حجه الله القائم است، مادر او کنیزى مىباشد که اسم او نرجس علیها السلام است.
و به روایت شیخ طوسى در امالى: محمد خروج مىکند در آخر الزمان، بر سر او ابر سپیدى است که بر آن سایه مى افکند.
ندا مىکند به زبان فصیح که مىشنوند آن را ثقلین (جن و انس)، که اوست مهدى از آل محمد(علیهم السلام) پر کند زمین را از عدل، چنانکه پر شده از جور.
مخفى نماند که مقتضاى اخبار کثیره معتبر قریب به متواتر معنوى این است که ذکر این اسم مبارک در مجالس و محافل تا ظهور موفور السرور آن حضرت حرام است حرام است و این حکم از خصایص آن حضرت و مسلم در نزد قدماى امامیه از فقها و متکلمین و محدثین مىباشد.
حتى آن که سیخ اقدام ابو محمد حسن بن موسى نوبختى – از علماى زمان غیبت صغرى – در کتاب فرق و مقالات در ذکر فرقه دوازدهم شیعه، بعد از وفات امام حسن عسکرى(علیهالسلام)فرمود که ایشان را نقل مىکند تا آن که مىفرماید: ولا یحوز ذکر اسمه و لا السئوال عن مکانه….
از این کلام در این مقام، معلوم مىشود که این حکم، از خصایص مذهب امامیه است.
و از احدى از ایشان خلافى نقل نشده تا زمان خواجه نصرالدین طوسى که آن مرحوم، قائل به جواز شدند.
منتقم
در هدایه و در مناقب قدیمه از القاب آن حضرت شمرده شده در خطبه غدیریه رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) است در اوصاف آن جناب: الا انه المنتقم من الضالمین.
در خبر طولانى مشهور جارود بن منذر است و به روایت ابن عیاش در مقتضب که رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: در آن شب که مرا به آسمان بردند، خداوند وحى نمود به من که سوال کنم از رسولانى که پیش از من معبوث شدند.
پس گفتم: بر چه مبعوث شدید؟ گفتند: بر نبوت تو و ولایت على بن ابى طالب و ائمه علیها السلام که از شما خواهند بود.
آن گاه وحى نمود به من که: ملتفت شو از طرف راست عرش! پس ملتفت شدم و دیدم على و حسن و حسین و على بن الحسین و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسین بن على و مهدى(علیهم السلام) را که در پایابى از نور، نماز مىکردند.
پروردگار تبارک و تعالى به من فرمود: اینها حجت منند براى اولیاى من و این – یعنى مهدى(علیهم السلام) – منتقم است از اعداى من.
در کمال الدین روایت شده است که آن حضرت، در سن سه سالگى به احمد بن اسحاق فرمود: انا بقیه الله فى ارضه و المنتقم من اعدائه.
مهدى
که اشهر اسماء و القاب آن حضرت است در نزد جمیع فرقههاى اسلامیه.
شیخ طوسى در غیبت خود روایت کرده از ابى سعید خراسانى که او سؤال نمود از امام صادق(علیه السلام)که: چرا نامیده شده آن جناب به مهدى؟ فرمود: زیرا که او هدایت مىکند مردم را به سوى هر امر مخفى.
شیخ مفید در ارشاد روایت کرده از آن جناب که فرمود: قائم(علیه السلام)را مهدى نامیدند به آن دلیل که هدایت مىنماید مردم را به سوى امرى که از او گم شدهاند.
و در این اخبار، اشکالى است؛ زیرا که آنچه فرمودند، با معنى هادى مناسبت دارد که به معنى راهنماست، نه با مهدى که به معنى هدایت یافته به راه راست است.
و به ضم میم هم نیست؛ زیرا مهدى یعنى هدیه دهنده و توضیح جواب از این اشکال، در لقب هادى خواهد آمد.
ان شاء الله.
عبدالله
از اسامى مبارکه آن حضرت است، چنان که از رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمود: اسم مهدى(علیه السلام)، احمد و عبدالله است.
مومل
شیخ کلینى و شیخ طوسى روایت کردند: حضرت امام عسکرى(علیه السلام) در آن وقت که حجت(علیه السلام) متولد شد، فرمود: ظالمان گمان کردند که مرا مىکشند تا این که قطع کنند این نسل را؛ پس چگونه دیدند قدرت خداوند را؟ و نامید او را مومل.
و ظاهر آن است که به فتح میم دوم باشد؛ یعنى آن که خلایق، آرزوى او را دارند و در دعاى ندبه اشاره به این مضمون شده: بنفسى انت من امنیه شائق یتمنى من مومن و مومنه ذکرا فحنا.
منتظر
در کمال الدین روایت شده است از امام محمد تقى(علیه السلام) پسر اوست؛ قائم به حق که منتظر است.
را وى پرسید: چرا او را منتظر نام کردهاند؟
فرمود: براى آن که براى اوست غایب شدنى که بسیار خواهد بود روزهاى آن و به طول خواهد کشید مدت آن؛ پس از انتظار خواهد کشید ظهور او را مخلصان و امکار خواهد کرد او را شک کنندگان….
ماء معین
یعنى آب ظاهر جارى بر روى زمین.
در کمال الدین شیخ صدوق و غیبت شیخ طوسى روایت شده از حضرت باقر(علیه السلام) که در ذیل آیه شریفه قل ارایتم ان اصبح ما و کم غورا فمن یاتیکم بماء معین که ترجمهاش: خبر دهید که اگر آب شما فرو رفت در زمین، پس کیست که بیاورد براى شما آب روان؟ فرمود: این آیه نازل شده در قائم(علیه السلام) خداوند مىفرماید: اگر امام شما غایب شد از شما که نمىدانید او در کجاست، پس کیست که بیاورد براى شما امام ظاهرى که بیاورد براى شما اخبار آسمان و زمین و حلال خداوند – عزوجل – و حرام او را؟
آن گاه فرمود: و الله نیامده تاویل این آیه و لابد خواهد آمد تاویل آن.
قریب به آن مضمون، چند خبر دیگر در آنجا و در غیبت نعمانى و تاویل الایات شیخ شرف الدین هست.
و وجه مشابهت آن جناب به آب که سبب حیات هر چیزى است ظاهر است؛ بلکه آن حیاتى که به سبب آن وجود مبارک آمده و مىآید، به چنین مرتبه، اعلى و اتم و ادوم از حیاتى است که آب آورد؛ بلکه حیات خود آب، از آن جناب است.
در کمال الدین روایت شده از امام باقر(علیه السلام) که در آیه شریفه اعلموا ان الله یحیى الارض بعد موتها… که ترجمهاش این است: بدانید که خداى تعالى زنده مىکند زمین را بعد از مردنش.
فرمود: خداوند، زنده مىکند به سبب قائم(علیه السلام) زمین را بعد از مردنش به سبب کفر اهلش.
و کافر، مرده است.
و به روایت شیخ طوسى در آیه مذکوره: خداوند اصلاح مىکند زمین را به قائم آل محمد(علیه السلام) بعد از مردن؛ یعنى بعد از جور اهلش.
مخفى نماند که در ایام ظهور، مردم از این سرچشمه فیض زبانى به آسانى استفاضه کنند و بهره برند، مانند تشنهاى که در کنار نهر جارى گوارایى باشد که جز اغتراف(برداشتن آب با دست) حالت منتظره نداشته باشد؛ لهذا از آن جناب، تعبیر فرمودند به ماء معین.
در ایام غیبت که لطف خاص و حق، از خلق به علت بدى کردارشان برداشته شده، باید با رنج و تعب و عجز و لابه و تضرع و انابه از آن جناب فیضى به دست آورد و خیرى گرفت و عملى آموخت؛ مانند تشنهاى که بخواهد از چاه عمیق، تنها به آلات و اسبابى که باید به زحمت به دست آورد، آبى کشد و آتشى فرو نشاند؛ لهذا تعبیر فرمودند از آن حضرت به بئر معطله و مقام را گنجایش شرح زیاده از این نیست.
مبدا الایات
چنانکه در هدایه است، یعنى ظاهر کننده آیات (نشانهها) خداوند یا محل بروز و ظهور آیات الهیه؛ زیرا از آن روز که بساط خلافت در زمین گسترده شد و انبیا و رسل، به آیات بینات و معجزات با هرات، براى هدایت خلق، بر آن بساط پا نهادند و مامور ارشاد و اعلاى کلمه حق و ازهاق باطل شدند، براى احدى، خداى تعالى چنین تکریم و اعزاز نفرمود و با احدى آن مقدار آیات نفرستاد که براى مهدى خود(علیه السلام) فرستاده و روانه خواهد کرد.
مضطر
در تفسیر على بن ابراهیم روایت شده از حضرت صادق(علیه السلام) که فرمود: آیه شریفه امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض… نازل شده در حق قائم(علیه السلام)؛ اوست و الله مضطر؛ هر گاه دو رکعت نماز بخواند در مقام – یعنى مقام ابراهیم(علیه السلام) و خدا را بخواند، پس اجابت مىکند او را و بر طرف مىکند سوء را و مىگرداند او را خلیفه زمین.
در تاویل الایات شیخ شرف الدین روایت شده است از امام باقر(علیه السلام) که فرموده: آیه مذکور نازل شده در حق قائم(علیه السلام) چون خروج کند عمامه بر سر نهد و در مقام ابراهیم نماز کند و به سوى پروردگار خود تضرع نماید.
پس هرگز رایتى (علم و پرچمى) از او بر نگردد؛ یعنى به هر جا فرستند، فتح کند.
و نیز از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: درستى که قائم(علیه السلام) چون خروج کند، داخل مسجد الحرام شود، رو به کعبه نماید و پشت به مقام ابراهیم(علیه السلام)، آن گاه دو رکعت نماز به جاى آرد، آن گاه برخیزد و بگوید: اى مردم! من همانندترین مردمم به آدم.
من همانندترین مردمم به ابراهیم.
من همانندترین مردمم به اسماعیل.
اى مردم! من همانندترین هستم به محمد(صلى الله علیه و آله و سلم) آن گاه دستهاى خود را به آسمان بلند کند، سپس دعا نماید و تضرع کند، تا این که به رو در افتد و این است قول خداى عزوجل: امن یجیب المضطر….
نور آل محمد(علیه السلام)
چنانچه در خبرى است از حضرت صادق(علیه السلام) و در ذخیره از اسامى آن جناب شمرده شده که در قرآن مذکور است.
و در چند خبر مذکور است در آیه شریفه و الله متم نوره یعنى به ولایت قائم(علیه السلام) و به ظهور آن جناب.
و در آیه و اشرقت الارض بنور ربها که مراد، روشن شدن زمین است به نور آن جناب.
و در یکى از زیارات جامعه، در اوصاف آن حضرت است: نور الانوار الذى تشرق به الارض عما قلیل.
وجه و وجه الله
در هدایت هدایه از القاب آن حضرت شمرده شده و مقصود از وجه، وجه الله است و در زیارت آن جناب است: السلام على وجه الله المتقلب بین اظهر عباده.
ولى الله
مکرر در اخبار به این لقب مذکور شده؛ خصوص در زبان راویان، و در روایتى است که خداوند در شب معراج فرموده که: او – یعنى قائم(علیه السلام) – ولى من است به راستى.
وارث
در مناقب قدیمه و هدایه از القاب آن حضرت شمرده شده و در خطبه غدیریه است که رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: الا انه وارث کل علم و المحیط به.
و واضح است که آن جناب، وارث علوم و کمالات و مقامات و آیات بینات جمیع انبیا و اوصیا و آباء طاهرین خود(علیه السلام) است.
راوى پرسید: میراث رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) چیست؟
فرمود: شمشیر رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) و زره و عمامه آن جناب و عصاى او و اسلحه آن حضرت و زین اسب او.
هادى
و در اخبار و ادعیه و زیارات، به این لقب، مکرر مذکور است.
و خداى تعالى کسى را هادى و هدایت کننده همه جهانیان نکند و به سوى ایشان نفرستد مگر بعد از آن که خود او به حقیقت، هدایت یافته باشد و جمیع راههاى حق و حقیقت براى او مفتوح شده و به مقاصد رسیده و مستعد هدایت کردن شده باشد. پس آن را که خداى تعالى هادى قرار داد و به این لقب، او را سر افراز نمود، باید مهدى باشد که تواند از جانب حضرت مقدسش، در مقام هدایت خلق بر آید و هر کسى را به راهى که داند و تواند، به مقصد خویش – حسب استعدادش – رساند و به این ملاحظه، جایز نیست تفسیر هر یک از هادى و مهدى به دیگرى، چنانکه در لقب مهدى گذشت که از جانب امام صادق(علیه السلام) پرسیدند از معنى مهدى؛ فرمود: آن که هدایت نماید مردم را….
یعنى آن مهدى که خداى تعالى او را مهدى نامیده، آن کسى است که مقام هدایت یافتنش به جایى رسیده که تواند از جانب اقدسش در مقام هدایت کردن برآید.
یعسوب الدین
در غیبت شیخ طوسى روایت شده از امام صادق(علیه السلام) که امیرالمومنین(علیه السلام) مىفرمود: پیوسته مردم در نقصانند تا آن که گفته نمىشود الله؛ یعنى نام خداى تعالى برده نمىشود. پس هرگاه چنین شد ثابت مىماند یعسوب دین، با اتباعش… (که گفته شده که مقصود از یعسوب الدین – در اینجا – حضرت مهدى(علیه السلام) است.
مخفى نماند که بیشتر این اسامى و القاب و کینهها که ذکر شد، از جانى مقدس حضرت بارى تعالى و انیبا و اوصیإ؛ّّ(علیه السلام) است و قرار دادن خداى تعالى و خلفایش اسمى را براى کسى، نه مثل نام گذاردن متعارف مردم است که در آن، رعایت و ملاحظه معنى آن اسم و وجود و عدم آن، در آن شخص نکنند و گاهى شود که براى مولودى پست رتبه و فطرت و مذموم الخلقه و خصلت، اسامى شریفه گذارند ولکن خداى تعالى و اولیایش تا معنى اسم در شخص نباشد، آن اسم را براى او نگذارند.
و از اینجا معلوم مىشود که کثرت اسامى و القاب الهى رسول خدا و صدیقه کبرى و ائمه هدى(علیه السلام)، کاشف است از کثرت صفات و مقامات عالیه؛ زیرا هر یک، دلالت بر خلق و صفتى و فضل و مقامى کند، بلکه بعضى بر همه آنها دلالت کند و از آنها باید به آن مقامات – به آنقدر که لفظ را گنجایش، و فهم را راه باشد – پى برد.
۱) حضرت مهدی(عج) فروغ تابان ولایت، محمد محمدی اشتهاردی
۲) خورشید غایب ،مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدى(عج)، ثقه المحدثین میرزا حسن نورى، تلخیص رضا استادى