روزی خانی از نوکرش آب طلبید. ناگهان مهمان بسیار بر وی وارد شد و هر دو آب را از یاد بردند و خان دیگر بار احساس عطش کرد و از نوکرش پرسید: به من آب دادی؟ نوکر- که بارها به سبب فراموشکاریهایش مزهی شلاق خان را چشیده بود- پاسخ داد: آری،به سرت قسم همان ساعت آبت دادم.
خان در شگفتی فرو رفت و پرسید: خنک هم بود؟
نوکر گفت: هاوالله، خان، خنک هم بود.
خان گفت پس سلام الله علیالحسین، لعنت بر قاتلون امام حسین(ع).
مثل در این روایت ریشه دارد و تعریضی است به سادهدلانی که زود فریب میخورند و مجاب میشوند.
منبع: عاشورا در فرهنگ مردم(ضربالمثلها)/مؤلف: محمدعلی عارفیراد