خانه / شعر های عاشورایی / غزل / در ساعتی شگفت…(جعفری)

در ساعتی شگفت…(جعفری)

در ساعتی شگفت، مکعب شکست و بعد
مردی به جای قبله ی مردم نشست و بعد

رکعـت شـدو نمـاز شدو حمـد و سوره شد
آمـد طلسم مسجـدیـان را شکــست و بعد

با یک نــفر شبیه خـودش گشـت روبرو
خود را گرفت ثانیه ای روی دست و بعد

آیات نوبری ز درخت انار چیـد
و خواند از تشهدش:از بود و هست و بعد

مثلِ مثل شد و به زبان همه شکفت
از راه حلق در ته دل ریشه بست و بعد

چون روح در نسوج گیاهان حلول کرد
یک خوشه خورد از خودش و کرد مست و بعد

مقداری از ترشح او را زمین چشید
قیمت گرفت خاک اراضی پست و بعد

ما را ببخش ما که گناهی نداشتیم
او خواست اهل بادیه را بت پرست و بعد

هر سال گفت تا که بگویند شاعران:
در ساعتی شگفت مکعب شکست و بعد…

شاعر: رضا جعفری

telegram

همچنین ببینید

واج نیزه ها

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها آرام رفته بود به معراج نیزه ها ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.