خانه / مقالات / مقالات مهدوی / بازخوانی جریان های فکری در دو نهضت عاشورا و انتظار

بازخوانی جریان های فکری در دو نهضت عاشورا و انتظار

قسمت اول:

با مراجعه به قرآن و روایات، روشن می گردد که در جریان تاریخ بشری، همواره دو خط مخالف، وجود داشته است؛ چنان چه خداوند در این باره می فرماید: «وَ کَذلِکَ جَعَلنا لِکٍّل نَبِیٍّ عَدُوٍّا…»(۱). « و این گونه برای هر پیامبری دشمنی قرار دادیم.»
بنابراین، همواره گروهی، مخالف حیات دین و به عبارت دیگر، دین ستیز بوده اند. قرآن از این خط و جریان فکری به صورت یک اراده، یاد می کند و می فرماید:« یُرِیدُونَ لِیُطفِؤُا نُورَ اللهِ…» (۲)؛« می خواهند نور خدا را خاموش کنند». استعمال فعل مضارع، در زبان عربی، مفید استمرار است؛ فلذا در این آیه ی شریفه، استفاده از فعل مضارع، به این معناست که این اراده، هنوز وجود دارد و کسانی هستند که می خواهند دین خدا را از بین ببرند. این اراده، به طور طبیعی، اراده ای است که می کوشد ظلم، ستم، جهل و آلودگی بر جهان، حاکم باشد.
از نظر تاریخی نیز این مسأله، قابل اثبات است. به عنوان نمونه، زمانی که پیامبرگرامی اسلام(ص)، اراده فرمود که دین اسلام را در جامعه، حاکم کند، جریان مخالفی بود که نمی‌خواست این امر، تحقق یابد و در این راه، از هیچ فعالیتی فروگزار نکرد. گرچه تمام توطئه‌های ایشان، با شکست مواجه شد؛ اما باز هم ناامید نشدند و به انتظار رحلت پیامبر(ص) نشستند و تصور کردند که با رحلت ایشان مسأله تمام می شود؛ اما پس از رحلت نیز، دیدند که چنین اتفاقی نیفتاد.
زمانی، این عده تلاش کردند نام و یاد پیامبر را حذف کنند؛ امروز هم عده ای دیگر، چنین خیالی دارند. این اراده، هم چنان بوده و هست.

اراده الهی بر حاکمیت دین
در برابر این اراده نیز، اراده ی الهی قرار دارد که می خواهد دین اسلام بر همه ی جهان، حاکمیت یابد. خدای تعالی به این مسأله وعده داده و بر اساس این اراده، دین اسلام می‌بایست در همه ی پهنای جغرافیایی جهان، گسترده می شود که البته این گستردگی و چیرگی، به واسطه ی حقانیت و منطق قوی و عقلانی این دین است.
بنابراین، وعده ی الهی، بر خلاف جریان پیشین، بر آن است تا عدالت و حق و علم را بر جهان، حاکم و منطق و تهذیب اخلاقی را بر جهالت و الودگی‌ها چیره گرداند. آیات بسیاری بر این مسأله دلالت می کند که مهم ترین آن ها، آیه ی استخلاف و وعده ی خلافت و حاکمیت صالحان بر زمین است(۳).

مجاری تحقق وعده
سؤالی که این جا مطرح می شود آن است که آیا این اتفاق، به صورت جبری محقق می شود یا این که به صورت اختیاری و در یک فرآیند خاص تحقق می یابد؛ به گونه ای که مردمان، خود به این سمت گرایش می یابند؛ جذب عدالت می شوند و می کوشند تا عدالت دینی اسلام را بر جهان حاکم کنند؟
بی گمان، تحقق وعده ی الهی در حاکمیت صالحان بر زمین، مقدماتی دارد و خداوند با طرح و برنامه ای، این مسأله را محقق می سازد.
از جمله مقدمات تحقق وعده ی حاکمیت صالحان، بعثت پیامبر(ص) بود. آن حضرت در دوران بیست و سه ساله ی خویش، آزار و اذیت های بسیاری دید؛ اما همه را تحمل کرد تا زمینه برای حاکمیت صالحان، فراهم آید. ایشان، پس از عمری تلاش و کوشش در مسیر تحقق وعده ی الهی، با نزدیک شدن زمان رحلت و با هدف تداوم یافتن این جریان، امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان وصی، معرفی و امور را به ایشان، تفویض فرمود؛ تا این جریان، از سوی صالحان و اولیای الهی پیگیری شود.
متأسفانه شرایطی که پس از پیامبر(ص) پیش آمد، باعث شد که امور از مجرای بیرون رود و حتی عقب گرد و ارتجاعی به عصر جاهلیت، صورت بگیرد؛ به گونه ای که در روایات آمده است:«ارتد الناس». منظور از این ارتداد، نه ارتداد فقهی، که به معنای ارتجاع و بازگشت به عقاید و مسائلی است که پیش از بعثت رسول اکرم(ص) مطرح بوده است. در این دوره بود که جبهه ی دین ستیز، دوباره ظاهر شد و کوشید تا همه ی دین را از میان بردارد.
قیام عاشورا، حرکتی برای بازگرداندن دین به مسیر اصلی بود. امام حسین(ع)، برای اصلاح امت جدش(ص) قیام کرد و کوشید تا در برابر جریان دین ستیز جامعه، روشن گری نماید. پس از قیام عاشورا- اگر چه جریان های مخالف، به ظاهر، مدتی حیات داشتند و حکومت کردند؛ اما- مسأله دگرگون شد و جدایی خطّ نفاق از خطّ اسلام، برای همگان آشکار گشت. آن زمان بود که جریان انحرافی رسوا شد و دیگر نتواست خود را به عنوان اسلام ناب بر اندیشه‌ها تحمیل کند.
بنابراین برای تحقق آن وعده ی الهی، تلاش هایی صورت گرفته و مقدماتی فراهم گشته است که بعثت پیامبر(ص)، مسأله غدیر و قیام عاشورا، روشن ترین نمونه های آن هستند. به همین جهت است که بر زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی قیام امام حسین(ع)، تأکید می شود؛ چرا که حادثه ی عاشورا توانست خط اصلی را از خط دروغین نفاق، باز شناساند. از این رو، زنده نگه داشتن خاطره ی عاشورا، به معنا و مفهوم پاس داشت خطّ روشنی است که از زمان پیامبر(ص) و با هدف سلطه ی کامل دین اسلام بر جهان، آغاز شده است.

بررسی گونه های برخورد با نهضت عاشورا و انتظار
اکنون، دو گونه می توان با مسأله ی پاس داشت عاشورا، رو به رو شد. نخست، آن که عزاداری کرد؛ گریه و زاری نمود؛ بر ظالمان و یزیدیان، نفرین و لعن کرد و از آنان بیزاری جست.
این روش، اگر چه خوب و ارزشمند است، ولی روش کامل و درستی برای زنده نگه داشتن قیام عاشورا به شمار نمی آید؛ چرا که اگر لعن یزید و معاویه، سفارش شده است، به این معنا نیست که این دو نفر را به عنوان یک شخصیت صرف، لعن کنیم؛ بلکه باید از آن دو، به عنوان نماد و نشانه ی یک جریان فکری دین ستیز و ظلم پرور، برائت بجوئیم. در این صورت، لعن و نفرین شخصیت نمادین آنان، باعث تذکر این نکته خواهد بود که جریان خاصی وجود دارد که ملعون است و باید از آن بیزاری جست و از این حیث، تفاوتی میان شخصیت یزید با یزیدیان تمام اعصار، نخواهند بود.
قرآن از این جریان فکری ملعون، با عنوان «شجره ی خبیثه» یاد کرده است(۴). شجره ی خبیثه، در واقع خطّ فکری شخصیت هایی است که در طول تاریخ، در برابر شجره ی طیبه و در مخالفت با حیات طیب بوده و هستند.
نقل می کنند که یکی از مروانیان بر امام باقر(ع) وارد شد؛ در حالی که ایشان گریه می کردند. هنگامی که آن شخص، علت را جویا شد، آن حضرت(ع) در جواب، فرمود:«چرا گریه نکنم؛ در حالی که شجره ی معلونه ای که قرآن از آن یاد می کند، در مسند حکومت است». آن شخص پرسید:«آیا من هم از شجره ی ملعونه هستم؟» و امام پاسخ داد:«نه! تو از اهل بیت شجره
طیبه هستی، نه از شجره ی ملعونه».
از این روایت به خوبی مشخص می شود که مراد از شجره ی خبیثه، یک شخص یا نسل خاص نیست؛چه، اگر این بود، آن شخص نیز که جزو خاندان بنی امیه محسوب می شد- می بایست در دایره ی شمول آن قرار بگیرد. بلکه، منظور، یک حط فکری خاص است که دین ستیز و ضد عدالت می باشد؛ و این خطّ فکری در دوران ما نیز وجود دارد. این جاست که برائت، معنا می‌شود. در مقابل، تولا، باید نسبت به خطّ فکری عدالت محور و زمینه ساز حاکمیت دین باشد.
عزاداری امام حسین(ع) به معنای آن است که ما از این خطّ، دفاع می کنیم و از خطّ مخالفش، بیزاری می جوییم. عزاداری صرف و بی توجه به این جریان ها، عزاداری ناقصی است که نمی‌تواند تأثیرگذار و جریان ساز باشد و مقدمات ظهور را فراهم کند تنها، زمانی این عزاداری و زنده داشت خاطره ی کربلا و قیام عاشورا می تواند تأثیرگذار باشد که بتواند خط فکری صحیح را زنده نگه دارد و بستری را برای تحقق وعده ی الهی، فراهم آورد.
با دقت در ادعیه و زیارات نیز، می توان توجه به این جریان را مشاهده کرد؛ چرا که آن ها معمولاً با سلام و درود بر پیامبران شروع می شوند و در ادامه به جریان عاشورا می رسند و آن گاه، این جریان را با وعده ی تحقق حاکمیت دین، پیوند می دهند. این، همان خط فکری است که می‌بایست زنده نگه داشت. این گونه است که میان نهضت عاشورا و نهضت انتظار، پیوند درستی برقرار می شود. این پیوند، پیوندی حقیقی است؛ چرا که به طور طبیعی انتظار می رود خطی که در کربلا، روشن، و از خط انحراف و نفاق، بازشناخته شد، روزی پیروز گردد.
نهضت حسینی، مقدماتی چون مسأله ی ولایت و جریان غدیر را پشت سر گذارده بود و خود به حلقه ی دیگری برای اجرای وعده ی حق، به سامان رساندن زمین و تحقق حکومت جهانی عدالت محور مهدوی، تبدیل شد. تذکر خاطره ی قیام عاشورا، به معنای تذکر اهداف و زنده نگه داشتن آن است تا مردم برای حکومت جهانی مهدوی آماده شوند.
عزاداری به معنای تذکر این مطلب است که همواره دو خط مخالف در طول تاریخ بوده است؛ خطی که پیامبران و اولیا و اوصیا در آن قرار داشته و دارند و خطی که فرعون و یزید و امثالهم، در آن بوده و هستند. اینان کسانی هستند که می خواهند نور حق و حق طلبی و عدالت خواهی از میان برود و حکومت صالحان بر روی زمین، محقق نگردد. در مقابل نهضت انتظار نیز به معنای اعتقاد به پیروزی نهایی صالحان است که نمونه ی روشن آن، امام حسین(ع) و نهضت وی می‌باشد.
بر این اساس، منتظران حکومت مهدوی را می توان به سه دسته تقسیم کرد: گروه اول، مردمی هستند که خود، اهل فسق و فجور و آلوده به گناه می باشند؛ ولی به علت آن که به دنبال فطرت خود و آرامش حقیقی هستند، انتظار دولت مهدوی را می کشند. این دسته، اگر چه اهلیت ندارند، اما به هر حال، منتظر هستند. این انتظار، از مقدمات تحوّل جامعه ی بشری برای تحقق وعده ی الهی محسوب می شود.
گروه دوم، کسانی اند که اهل فسوق و عصیان نیستند؛ اما به انتظار فرج، نگاه حدّاقلی دارند. اینان در غم فراق، گریه، و برای ظهور، دعا می کنند و به دنبال تموری هستند که به واسطه ی آن، رضای امام زمان(عج) را جلب کنند. این عده، عموم شیعیان و محبین حضرتش را تشکیل می‌دهند.
و بالاخره، دسته ی سوم، کسانی هستند که همانند عاشوراییان، علاوه بر خودسازی، برای مهذب نمودن جامعه نیز تلاش می کنند که سیصد و سیزده نفر از ایشان، یاران خاص حضرت هستند.
این سه گروه را در میان عزاداری حسینی(ع) نیز می توان یافت. عده ای، اگر چه عزاداری و بزرگداشت قیام عاشورا را ترک نمی کنند، اما در عین حال، اهل معصیت نیز هستند. درک این سته از جریان قیام امام حسین(ع)، ناقص است؛ چرا که نمی توان هم اهل فسق و فجور بود و هم از یزید و یزیدیان برائت جست.
گروه دوم کسانی اند که دل پاکی دارند و برای امام حسین(ع) نیز خالصانه عزاداری می کنند؛ اما اهداف، ایشان را به خوبی نشناخته اند.
و گروه سوم، کسانی اند که به خوبی با جریان عاشورا، پیوند خورده اند. این عده، جران فکر دین ستیز را شناخته اند و خود را به جریان فکری حق طلب نزدیک کرده اند. طبیعتاً عزاداری این دسته، صحیح و اصولی خواهد بود.
از آن چه گذشت، مشخص گردید که نهضت عاشورا و نهضت مهدوی، از جهات متعدد، به هم پیوند خورده اند که بازخوانی آن پیوندها، می تواند ما را در شناخت هر چه بهتر تکالیف و وظایفمان کمک کند.

نویسنده:آیت الله رضا استادی

منبع: کتاب از فرات تا فرات دفتر اول

پی نوشت:

۱٫سوره صف، آیه ۸
۲٫سوره انعام، آیه ۱۱۲
۳٫سوره نور، آیه ۵۵
۴٫«وَ مَثَلُ کَلِمَه کَشَجَرَهَ خَبیثَه اجتُثَّت مِن فَوقِ الأَرضِ ما لَها مِن قَرار»؛ «و مَثَل سخن (واعتقادی) پلید، هم چون درختی پلید(وبی ریشه)است که از روی زمین برآمده و هیچ ثباتی ندارد». سوره ابراهیم، آیه۲۶

telegram

همچنین ببینید

دشواری حفظ دین در عصر امام حسین(ع) و امام زمان(عج))

دشواری حفظ دین در عصر امام حسین(ع) و امام زمان(عج) در دوران امام حسین(ع) براساس ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.