پس از صرف صبحانه کوفه را برای زیارت سهله ترک میکنیم تا به کربلا برویم. مسجد سهله پس از مسجد کوفه از مهمترین مساجد در اسلام است و برای آن، مثل مسجد کوفه اعمالی معین شدهاست. در ابتدای مسجد اندکی دربارهی مقامات موجود در این مسجد برای زوّار صحبت میکنم. ترجیح میدهم توضیحات نقطه به نقطه را با یک عراقی که با کلاه و لباس مخصوص ایستاده است واگذار کنم و دو کاروان را به او بسپارم. فضای مسجد سهله درست مانند مسجد کوفه بسیار روحانی و معنوی است و این را آدمهای نزدیکبینی مثل من به خوبی در مییابند. وقتی برای لحظاتی به زمین و ایوانهای این مسجد مینگری، در مییابی که به زمین دنیا نمیماند. در اهمیت مسجد سهله همین بس که در روایتی از امام صادق(ع) ضمن توصیه به نماز در این مسجد آمده است: “گویا زمانی را میبینم که مهدی ما آنرا به عنوان خانه و محل زندگی خویش انتخاب میکند و در آن با اهل و عیالش ساکن میشود.” طبق روایات متعدد مسجد سهله محل زندگی و عبادت پیامبرانی همچون ابراهیم نبی، ادریس و خضر و مقامهای عبادت امام سجاد و امام جعفرصادق(ع) و امام زمان(عج) بوده است. در هر یک از این هفت مقام میبایست دو رکعت نماز مستحبی خواند. مقام ابراهیم و خضر و مقام صالحین و امام صادق(ع) جزو ایوانهای اطراف مسجد و مقام امام سجاد در سکویی در وسط حیاط بزرگ مسجد که مانند مسجد کوفه، زمین آن رملی و ماسهای است واقع شدهاند. در سمت جنوب مسجد، محلی ساختهشده که از بقیهی مقامها که چیزی جز یک محراب با یک ایوانِ ده، دوازده متری بیشتر نیستند بسیار وسیعتر و زیباتر و به نام مقام امام زمان(عج) معروف است. پنجرهی نقرهای زیبایی که به دیوار نصب شدهاست حکایت از محل محراب امام زمان(عج) در این محل میکند. تصور نماز در محرابهای حضرت ابراهیم، خضر، ادریس، انبیاء و امام سجاد، امام صادق و بهخصوص امام زمان(عج) هر زائری را از خود بیخود میکند. این که میتوان روزی در محراب امام زمان(عج) و در محلی که در آینده محل زندگی و عبادت آن حضرت است نماز خواند شاید در ذهن و تصور اکثر این زوّار عاشق و دلداده که بعضی از آنها روستاییاند و آیینهی صفات و سادگی و یکرنگی و نجابت، نگنجیدهباشد اما اکنون این رویا به واقعیت پیوسته است. در منزل امام زمان(عج) که مرتب از زوّار ایرانی پر و خالی میشود، همه با اشتیاق خاصی، پنجرهی نقرهای جای محراب را میبوسند و بعضی نماز تحیتی میخوانند و میروند اما من مینشینم و به حالی که دارم اشک میریزم. نورانیت و معنویت این مسجد مرا بسیار منقلب کردهاست. با امام زمان نجواهایی میکنم که در تمام عمر کمتر داشتهام. در حالی که گریه امانم نمیدهد با لحنی که به شکواییه میماند، به حضرت عرض میکنم: “مگر چقدر آلوده هستم که پس از چهل و دو سال عمر لیاقت یک دقیقه زیارت چهرهی نورانی و درک محضر مبارکت را پیدا نکردهام؟ به حضرت عرض میکنم: “اگر قرار است به اولیاء الهی جلوه کنی، اگر قرار است به خاصان خاص رخ بنمایی، من و امثال من به چه امیدی خود را شیعهی تو بدانیم و به حیات خویش ادامه دهیم؟ حرف میزنم و اشک میریزم اما دلم خالی نمیشود احساس میکنم این حرفها را بر زبان من جاری کردهاند نمیدانم چرا خود را در کمال بیلیاقتی و آلودگی محقّ زیارت سیمای نورانی آقا میدانم!…
منبع: کتاب تا عشق با عشق-سفرنامهی دمشق،کربلا،مکه غلامعلی رجایی