خانه / شعر های عاشورایی / غزل / یک نیستان غریبی (مرضیه آرایش)

یک نیستان غریبی (مرضیه آرایش)

ستم بود و آتش، ستم بود و خنجر
ستم بود و قنداقه‌ی سرخ اصغر
ستم بود و غربت، ستم بود و ناله
ستم بود و فردای دلگیر خواهر
ستم بود و فردا میان اسیران
غریبی و بر روی سرنیزه‌ها، سر
ستم بود و تنها صدایی شکسته
که فریاد می‌زد: برادر! برادر
بمان کربلا یک نیستان غریبی است
بمان تو بمان تو بمان جان مادر
بمان سهم من جز غریبی نبوده‌ست
ببین نعش قاسم، ببین نعش اکبر
ستم بود و تنها صدایی شکسته
که فریاد می‌زد: برادر! برادر

شاعر: مرضیه آرایش

telegram

همچنین ببینید

واج نیزه ها

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها آرام رفته بود به معراج نیزه ها ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.