جالب این جاست هر چه هم به آن ها جواب رد بدهی ول نمی کنند، نحوهی برخورد با مشکل فقرا و مساکین در عراق از مشکلات متعددی است که زوّار ایرانی با آن دست به گریبان هستند و اگر واقعا چاره ای برای آن پیدا نکنند طی این چند روز بیچاره می شوند. دیروز هم که به زیارت قبر “حرّ بن یزید ریاحی” در اطراف کربلا رفتیم، چون از لابلای جمعیت خردسالانی که گدایی می کردند نمی شد به آسان وارد حرم شد راه حلی که من برای نجات از دست این فروشندگان خردسال سمج و یا گدایان بسیار حرفه ای که حالا کم کم دارند به اندازهی وسع مصرفشان فارسی یاد می گیرند پیدا کردند، این است که یا جیبم را که خالی کرده ام به آنها نشان بدهم و یا اینکه سکوت کنم و هر چه مشایعت و همراهی آنها با من بیشتر شود به سکوت خود ادامه دهم. البته روش قبل موفق تر است چون با دیدن جیب خالی من حساب کار دستشان می آید و می روند و یقه دیگری را می چسبند! نماز صبح را در حرم می خوانیم. زوّار با امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) وداع می کنند و اشک می ریزند. و به هر کس می نگری او را منقلب می بینی. انگار او را از بهترین محبوبش جدا می کنند به بعضی که بسیار متاثرند می گویم به کرم امام حسین(ع) امیدوار باشید که شما را دوباره طلب کند. می گریند و می گویند می ترسم عمرمان وصال ندهد. راست هم می گویند بعضی از آنها با یک دنیا قرض به این سفر آمده اند و حالا…
منبع:کتابتاعشق با عشق-سفرنامهی دمشق،کربلا،مکه غلامعلی رجایی