زخم کهنه ای ست
زخم قبیله ی زمین
به کدامین قبیله می مانم؟!
در کربلا مانده ست،
برگ هویتم وقتی که باد
– بر یال خونی خاک –
وزید و رفت
برلبهای مضطرب خاتون
به گل نشست پیام برادر…
و ،
خیره ماند خاک ،
بر آوار کاخها
تکیه زد آسمان،
بر درنگ ثانیه ها
از کدامین قبیله می آیم؟!
غریبانه شامی است …
قوم شقاوت ،
برگیسوان سوگوارم
لاله آویختند
تا همیشه ی تاریخ!
فریده برازجانی / منبع: کاروانی از شعرهای عاشورایی در هفت منزل