پیرمرد داشت وضو می گرفت، صدای دو پسربچه را شنید. بحث میکردند که وضوی کدامشان درست است. پیرمرد توجهی نکرد. آمدند پیش او. گفتند…
: “ما وضو میگیریم؛ شما ببنید وضوی کداممان درست است.” وضو گرفتند. صحیح و کامل. پیرمرد خندهاش گرفت. گفت: “وضوی هر دوتان حرف ندارد. این منم که با این سن و سال اشتباهی وضو میگیرم.”
نقشهی حسن و حسین گرفته بود.
منبع: آفتاب بر نی/ زینب عطایی