اعوذ باالله من شیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک. الذی انقض ظهرک. و رفعنا لک ذکرک. فان مع العسر یسرا”. ان مع العسر یسرا”. فاذا فرغت فانصب. و الی ربک فارغب.
اهمیت سوگواری برای اباعبدالله(ع)
چون در آستانهی ماه محرم قرار داریم. امشب را به تحلیلی پیرامون حادثهی پرشکوه کربلا خواهیم پرداخت و وظیفهی خود را در قبال کربلا و نهضت دوران ساز و حرکت آفرین عاشورای اباعبدالله(ع) مطرح میکنیم. جمله ی مشهوری است از اباعبدالله(ع) که فرموده است:«انا قتیل العَبِره، لا یَذکُرُنی مُؤمِنٌ الاّ بکِی» من کشته ی اشکم. «انا قتیل العَبِره» من کشته اشکم «لا یَذکُرُنی مُؤمِنٌ الاّ بَکی» هیچ مؤمنی نیست که مرا یاد کند و اشکش جاری نشود. یعنی اگر کسی مؤمن باشد، شیفتهی خاندان اهل بیت باشد امکان ندارد وقتی با سوگ و سوز کربلا برخورد میکند اشکش جاری نشود. همین اشک زمینهی التیام زخم کربلا و عامل تلطیف دل و روح و مستعد کردن درون انسان برای تزکیه، تهذیب، پذیرش حق، انقلاب درونی و سرانجام انقلاب در بیرون است. ما هیچ سلاحی برنده تر از اشک نمیشناسیم و هیچ نهضتی هم، همچون کربلا اشک آفرین و سوزناک نیست.
کربلا، بزرگترین انقلاب در کوتاهترین محدودهی زمانی و مکانی و ماندگارترین جریان تاریخی تاریخ اسلام است. ما هیچ حادثهای را در تاریخ اسلام هم طراز کربلا نمیشناسیم و هیچ حادثه ای هم آن قدرت و عظمت را ندارد که خود را تا قلهی کربلا برساند؛ حتی خیبر، بدر، احد و خندق و تمام جنگهای صدر اسلام و تمام حوادث اساسی و سرنوشت ساز در تاریخ اسلام، قابل اندازهگیری با کربلای اباعبدالله(ع) نیستند و این در شرایطی است که کربلا کوتاه ترین انقلاب جهان، محدودترین انقلاب از نظر جغرافیایی و کمترین تعداد را در قیام خویش دارد. ما انقلاب هفتاد و دو نفره در تاریخ نداشتیم و در آینده هم نخواهیم داشت بیشک در آینده هر انقلابی با وضعیت جمعیتی که جهان ما دارد جمعیت بزرگی را به دنبال خود خواهدکشاند. ما با کودتا کار نداریم. سخن از انقلاب است چون کودتا حرکتی است که از بالا انجام می گیرد و انقلاب حرکتی است که از پایین آغاز میشود. ما هیچ انقلابی را در تاریخ نداریم که این همه تعداد یاورانش کم باشد. پس یک خصوصیت کربلا این است که انقلاب کربلا از نظر کمیت، کمترین نفرات را داشتهاست. خصوصیت دوم این است که محدودترین انقلاب از نظر جغرافیایی باز انقلاب کربلاست زیرا تمام میدانی که حسین(ع) در آن میجنگد در مجموع به چند کیلومتر نمیرسد. اگر فاصلهی مزار حر تا اباعبدالله(ع) را که شاید به هزار متر هم نرسد تا مرقد اباالفضلالعباس(ع) را که به دو کیلومتر هم نمیرسد در نظر بگیریم، یعنی اگر طول میدان به اندازهی دو کیلومتر و عمق آن به اندازهی دو الی سه کیلومتر باشد مجموع میدانی که اباعبدالله(ع) در آن جنگیده است به شش کیلومتر هم نمیرسد. (شش یا حداکثر ده کیلومتر) کوتاهترین انقلاب از نظر زمان هم انقلاب کربلاست. اگر ما حتی مقدمات کربلا را هم در نظر بگیریم که مثلا حرکت اباعبدالله(ع) از حدود بیست و هفتم ماه رجب سال ۶۰ هجری آغاز میشود و در دهم محرم سال ۶۱ هجری تمام می شود. یعنی فرض کنیم ماه رجب، (که البته ماه رجب هم تمام شده است چون گفته شده که امام(ع) روز ۲۷ ماه رجب از مدینه خارج می شود برای رفتن به مکه). پس می شود ماه رجب را هم نادیده گرفت. پس شعبان، رمضان، شوال، ذی القعده، ذی الحجه و میرسیم به محرم. یعنی کل قیام اباعبدالله(ع) پنج ماه و تقریبا”دوازده روزبیشترطول نکشیده است. و اگر خود اصل نبرد و رزم را در نظر بگیریم که معمولا” در تحلیل ها همیشه آن مدت را ملاک قرار میدهند. همهی حادثهی کربلا به ده ساعت نمیرسد. چون کربلای اباعبدالله(ع) حدود ساعت ۱۰ صبح شروع میشود یعنی در گیری ها در کربلا حدود ساعت ۹ الی ۱۰ شروع میشود و تقریبا” حدود ساعت پنج وسی وهشت دقیقه حادثه کربلا تمام شده و اباعبدالله(ع) به شهادت رسیده است. از نظر بررسی هایی که کردهاند گفته شده که زمان شهادت اباعبدالله(ع) وقت نماز عصر است که آن موقع تقریبا” حدود ساعت پنج و سی وهشت دقیقه می شود. حالا اگر اینقدر هم دقیق نگوییم شهادت اباعبدالله(ع) تا غروب هم طول نمیکشد. اگر از ساعت ۹ صبح تا ۶ بعدازظهر که هنگام غروب است ، را فرض کنیم، چون فصلی هم که اباعبدالله(ع) در آن جنگیده بین تابستان و پاییز است باز هم از ده ساعت بیشتر تجاوز نمیکند. پس کوتاهترین انقلاب جهان هم انقلاب کربلاست.
کربلا، خالصترین انقلاب
خالصترین انقلاب هم انقلاب کربلاست! چرا؟ چون در تمام حرکتهای تاریخی حتی نبردهای صدر اسلام همیشه عناصر ناخالص، اخلال گر و منافق وجود دارند.اما در جریان کربلا هیچ ناخالصی وجود ندارد. همه عاشق هستند. همه برای شهادت آمدهاند. هیچکس اندیشهی زنده ماندن پس از کربلا را ندارد. وهیچ کس نیامده تا بماند و به نامی و نانی برسد. در کربلای اباعبدالله(ع) از این خبرها نیست. امام(ع) خود یارانش را ستود و فرمود شما بهترین یارانی هستید که زمین در آغوش گرفته است. پس از شما دیگر صحابی به خوبی صحابه ی من پیدا نخواهد شد. اینها مختصات شگفت کربلاست.
امام(ع) در توصیف یاران فرمود: اینان به مرگ مأنوستر و آشناتر و شیفتهتر از کودک به سینه و شیر مادر هستند. یاران عاشورا تجسم عشق و ایثار و پاکبازی بودند.
ناشناخته ترین سرزمین
نکتهی عجیب دیگر دربارهی کربلا این است که زمین کربلا ناشناخته ترین سرزمینی است که انقلاب در آن واقع می شود. یعنی قبل از حرکت اباعبدالله(ع) هیچ کس این زمین را نمیشناسد. هیچکس نمیداند کربلا کجاست! حتی وقتی وارد سرزمین کربلا میشوند. خیلیها اسمش را نمیدانند. یکی میگوید به آنجا میگویند عَقْر، یکی میگوید عمورا، دیگری میگوید نواویس، یکی میگوید نینوا، دیگری میگوید کربلا. این نشان میدهد که این سرزمین یک سرزمین مجهول است. و این نکات در حرکت اباعبدالله(ع) قابل تأمل است. که چرا اباعبدالله(ع) یک سرزمین ناشناخته را برای قیام خود انتخاب کرده است. چرا به مدینه نرفت که هم آشناست و هم سرزمینی مشخص است! مزار پیغمبر(ص) هم آنجاست و بزرگان همه در آن جمع هستند. چرا مکه نرفت، خانهی خدا! آنجا بهترین نقطه است. چرا یمن نرفت که پیشنهاد محمد حنفیه است و یک سرزمین خوش آب و هواست و شیعیان هم فراوانند. جایی میآید که وقتی خود و یارانش به آنجا میرسند، سپاه حر که میآید گوش اسب ها از پشت تپه دیده میشود و یاران اباعبدالله(ع) تکبیر میگویند. حضرت فرمودند چرا تکبیرگفتید؟ یاران میگویند نخل دیدیم. (آنها گوش اسبهای سپاه حر را نخل تصور کرده بودند). آشناترین فرد به آن سرزمین حبیب است،(حبیب بن مظاهر اسدی) ایشان میگویند فکر نمیکنم اینجا نخل باشد به گمانم باید چیز دیگری باشد و همین که اسبها بالا میکشند، معلوم میشود که اینها نیروی رزمی سپاه حر است. پس معلوم میشود حتی آشناترین فرد به این سرزمین، دربارهی آن آشنایی دقیق ندارد. و این از نکات برجستهی انقلاب کربلاست. انتخاب یک سرزمین ناشناخته خود قابل تأمل است.هر چند در صورت بیرونی و ظاهری تاریخی، امام(ع) جبرا ًو در محاصره ی سپاه حُر به کربلا آمد.
بهترین اسوه و الگو
انقلاب کربلا با این مشخصات بهترین الگو و اسوه برای ماست. چون از همه خالصتر است و شوری است که در عالم افکنده شده و تا قیامت هم سردی نمیپذیرد. پیغمبر فرمود: «اِنَّ لِقَتلَ الحسین(ع) حَرارَهَ فی قُلوُبِ المُسلِمین لُن تَبرُدَ اَبَداً» (از شهادت حسین آتشی در جان مسلمین برافروخته میشود که تا قیامت خاموشی و سردی نمیپذیرد) وقتی چنین حادثهای است نیاز به بررسی دارد و ما باید کربلا را خوب بشناسیم و همین جا طرح میکنم فرض است بر تک تک شما که کربلا را بشناسید. خدا رحمت کند عزیزانی را که زمانی مثل شمع در این جلسه سوختند و روشنی افروختند و امروز شما که اینجا حضور دارید محصول و میوه ی آنان هستید .
بهره گیری از فرصت
یادم هست حدود هفت، هشت سال قبل در این مجلس که از حدود ده سال قبل شروع شده است به عزیزانی که در جلسه بودند و الان جای همه ی آن ها خالی است گرچه در جان ما حضور دارند عرض کردم حیف است وقتی ماه محرم فرا می رسد و این همه تکایا برپا می شود و این همه نیرو و استعداد زیر این تکایا جمع است، این همه عاشق و شیفته از بچه های شش، هفت ساله گرفته تا پیرمردهای قد خمیده کمک میکنند و تکایا را برپا میکنند شب هم جمع میشوند و هیچ موضوعی برای مشغول شدن ندارند کاری نکنیم. هیچکس هم نیست دست آن ها را بگیرد و در هیچ کجا جز تکایا هم نمی شود آن ها را پیدا کرد. افرادی که در ماه خدا هم به مسجد نمی آیند، در ماه اباعبدالله(ع) تکایا را برپا می کنند سینه چاکان اباعبدالله(ع) هستند، چرا ما به سراغ آن ها نرویم و چرا با آن ها کار نکنیم.
مرور تاریخ کربلا، یک وظیفه
چرا نمیآیید تاریخ عاشورا را بخوانید که از هر قصهای شیرینتر است! البته تعبیر من از شیرینی نه اینکه العیاذ بالله یک داستان تفننی باشد، نه، عاشورا قصه ای است که حقیقتاً دل انسان را میرباید و اگر بیان بشود از کوچک تا بزرگ شیفتهی گوش دادن به آن می شوند.
منبع:روز دهم۲، مجموعه سخنرانی های عاشورایی دکتر محمد رضا سنگری، مرکز پژوهش ونشر فرهنگ عاشورا، خورشید بارن، زمستان۸۶،صص۶۱-۵۶