برده است؛ امّا نه تن بستهی زنجیر است نه اندیشه و روح. رها و رسته از همهی اسارتها همدم و همخانهی عمرو است. میان او و خالد صمیمیّتی سیّال و شیرین جریان دارد. یک هفته از مرگ معاویه گذشته است و خبر به کوفه رسیده. شعف و شادی و شکفتگی در سیمای شهر موج میزند. فریادهای خفته و عقدههای نهفته ...
ادامه نوشته »