گرد و غبار که فرونشست، آفتاب ارغوانی یاران شهید در افق میدان میدرخشید. پیش از او جون، سیاه سپیدموی عاشورا، یار و همراه ابوذر غفاری، به میدان رفته بود. امام از میدان بازمیگشت؛ از کنار جون با دامنی خونین و دستانی که آخرین بار بر پیشانی عرقگرفته و زخمخوردهی یاور ابوذر کشیده بود. هنوز ساعتی از نماز ظهر نگذشته بود. ...
ادامه نوشته »